تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۴۰۰ - ۱۴:۰۰

تهران- ایرنا- مادر شهید بلالی پیکر شهیدی گمنام را در آغوش کشید، گریست و با صدای بلند و در حالی که همه جمعیت شیون و زاری می کردند، فریاد زد: من به جای مادران جوانان رشیدی مثل تو، من به جای خواهران شهیدی مثل تو؛ پاره قلب مادران ایران، بخواب آرام.

به گزارش ایرنا، صدای سنج و دمام از ساعت ۹ صبح به گوش می رسید، صدای روضه امام حسین (ع) و حضرت زهرا(س) مدام توی بلندگوها می پیچید و پیر و جوان ، زن و مرد، همه و همه اشک می ریختند و تابوت های پیکر شهدا که با پرچم سه رنگ کشورمان مزین بود تبرک می کردند.

اهالی منطقه ۱۱، آرام آرام در پارک دامپزشکی جمع می شدند، صبح جمعه است و همه خانواده در کنار یکدیگرند؛صدای سنج و دمام می آید اما مشخص نیست از کدام سو، توی بوستان فقط صدای روضه پیچیده و تقریبا همه صندلی های قرمز رنگ پر شده از جمعیت و عده ای هم گل های گلایول را به میهمانان هدیه می دهند.

ساعت از ۱۰:۳۰ صبح گذشته است و مردمی که تاکنون نشسته بودند، اکنون یکی پس از دیگری به سمت دیگر بوستان می روند، و کم کم جمعیت در خیابان اسکندری بیشتر می شود، صدای روضه داخل پارک قطع شده است و این بار فقط صدای سنج و دمامی است که از میان جمعیت به گوش می رسد.

تقاطع خیابان اسکندری و انصافی مقدم جمعیت زیادی به چشم می خورد، روحانیون، جوانان، خبرنگاران و دانشجویان دانشکده افسری امام علی(ع) ، همه و همه آمده اند؛ خودرویی ۲ تابوت مزین به پرچم جمهوری اسلامی را حمل می کند و پیش روی آنان علم ها  و در پی اش، گروهی که سنج و دمام می نوازند.

صدای سنج و دمام بلند تر می شود، جمعیت توقف کرده اند و شخصی از پشت تریبون صدا می زند هر شخصی که صدایم را می شنود به ضلع شمالی خیابان بیاید و پشت علما قرار گیرد، تابوت ها را هم روی دست ببرید برای نماز .

صدای روضه، سنج و دمام و حرکت پیشدارانه علم ها، متوقف می شود، سکوت همه جا را می گیرد و فقط صدای فلش زدن دوربین ها به گوش می رسد، یک روحانی در مقابل پیکرهای شهدای گمنام می ایستد و نماز میت آغاز می شود.

نماز که تمام می شود، گروه کُر دانشکده افسری امام علی(ع) موسیقی بی کلام سرود جمهوری اسلامی را می نوازد و تابوت ها روی دست سربازان با لباس فرم های دانشکده قرار می گیرد، و جمعیت یک صدا " این گل پر پر ز کجا آمده، از سفر کرب و بلا آمده".

میان مهمانان حاضر در جمعیت  می شود زنان مسن را دید که برخی تصویری از فرزندشان را به دست گرفته اند و با روضه ای که آرام خوانده می شود، اشک می ریزند.

تابوت ها را که مقابل جایگاه تدفین قرار می دهند، مجری می گوید امروز از ۲ مهمان خاص دعوت کرده ایم، این شهدا گمنام هستند و خانواده ای ندارند تا از آنان خداحافظی کنند، ما میزبان مادر شهید "بلالی "هستیم، مادری که هم فرزند شهید دارد و هم برادر، میزان مادر شهید فراهانی هستیم، زنی که هم پسر شهید دارد و هم برادر شهید.

ساعت ۱۱ ظهر گذشته و جمعیت عزادار ناله سر می دهند و اشک می ریزند : مجری از یکی از مادران دعوت می کند تا برای یکی از شهدای گمنام داخل تابوت، لالایی بخواند، می گوید: فکر کن این پیکر شهید خودت باشد که امروز بازگشته، ما نمی دانیم، اما خود شهید که می داند، فکر کن برادر شهیدت آمده، برایش لالایی بخوان.

سرباز پاسداری پیکر شهید را از تابوت خارج و روی دست می گیرد؛ مجری می گوید: آی جماعت، زمانی که این جوان به میدان جنگ رفت پسر رشیدی بود که مادری یا خواهری چشم انتظارش بودند و امروز این چنین بازگشته است، با چند تکه استخوان، مادر... برایش لالایی بخوان.

مادر شهید بلالی دست دراز کرد و پیکر شهید را در آغوش کشید و با صدایی بلند و رسا گفت: من فرزندم را در راه ابوالفضل داده ام، جوان من هم رشید بود، اما فدای یک تار موی ابوالفضل، فدای علی اکبر امام حسین، پسرم تو پاره قلب تمام مادران ایرانی، تکه ای از قلب تمام مادرانی که مانند من چشم به راهند و منتظر.

مادر شهید بلالی از رشادت شهدا می گفت و ناله و شیون جمعیت آسمان بوستان را پر کرده بود؛ مادری عکس پسر ۲۳ یا ۲۴ ساله ای  را در آغوش گرفته بود و آرام اشک می ریخت، مادری دیگر بر سر می زد و می گفت: وای پسرم.

مجری از مادر شهید فراهانی هم می خواهد تا او هم برای شهید گمنام دیگری که آن سوی جایگاه است، لالایی بخواند و بار دیگر پاسداری که خود نیز فرزند شهید است کنار تابوت قرار می گیرد و پیکر شهید را روی دست می گیرد؛ دست مادر سوی پیکر می رود و می گوید: پسرم من به جای مادرت، من به جای خواهری که اینجا نیست، تو هم جای پسری که سال هاست چشم انتظارش هستم، آرام بخواب پسرم.

مادر شهید فراهانی می گوید و جماعت مویه می کنند، لالایی نمی خواند اما ادامه می دهد: وقتی برادر رفت، وقتی پسر رفت به خود خدا گفتم به من صبر زینب(س) را بده، عجب صبری داری خانوم، پسرم آرام بخواب من هم مادرت، من هم جای خواهری که اینجا نیست.

برخی مردها روی سرشان می زنند، برخی ها نشسته اند و سر به آغوش گرفته اند و از لرزش شانه هاشان می شود فهمید می گریند، زنان ضجه می زنند، یکی از میان جمعیت فریاد می زند یا حسین و از هوش می رود.

 مردم تهران ۱۵۰ شهید گمنام تازه تفحص شده را دیروز بدرقه کردند و  ۲ شهید گمنام بنا شد در بوستان دامپزشکی منطقه ۱۱ در دل خاک گمنام بمانند.

ساعت از ۱۱:۳۰ گذشته و روضه حضرت زهرا(س) از بلندگوی های پارک به گوش می رسد و سپس با صلوات جمعیت پیکر شهدا یکی پس از دیگری در مرقد ها در دل خاک آرام می گیرند.