روزنامه ایران ۲۰ دی در گفت وگو با محمد کشوری کارشناس فضای مجازی در مورد خطرات سایتهای آگهی یا هشدارهایی که میتوان به نوجوانان و جوانان در خصوص آگاهیرسانی در استفاده از فضای مجازی داد آورده است: در مورد استفاده از فضای مجازی که شامل سایتهای درج آگهی هم میشود، باید گفت آسیبهای این فضا فقط مختص به جوانان و نوجوانان نیست بلکه آسیبهای احتمالی در این زمینه بهدلیل عدم آگاهی رسانی، تمام اقشار جامعه را در بر میگیرد.
متأسفانه در این زمینه فرهنگسازی در مورد استفاده از این سایتها میان کاربران رخ نداده است. یک زمانی در مباحث رانندگی یا اطلاعرسانی و فرهنگسازی در مورد هر چیزی که موجب میشد آسیب به جامعه برسد از طریق رسانه ملی آگاهیرسانی میشد. این آگاهیرسانی در قالبهای مختلف مثل انیمیشن بود. اما در بحث فضای مجازی با اینکه آسیبهای موجود چند برابر دیگر مسائل است اما اطلاعرسانی در این موارد تقریباً صفر است.
او با اشاره به آگاهیرسانی بهصورت ویژه به کودکان و نوجوانان در مورد فرهنگ استفاده از فضای مجازی یا خطرات سایتهای آگهی میافزاید: در مورد آموزش و فرهنگسازی در مورد حضور و فعالیت در سایتهای آگهی یا در کل فضای مجازی دو مسأله حائز اهمیت است؛ یک والدین هستند و دوم پلتفرمهای سرویس دهنده به افراد.
نقش مهمتر را اما حاکمیت و مسئولان امر در این مورد ایفا میکنند. ما باید شرایطی را فراهم کنیم که استفاده از کودکان و نوجوانان شامل مقرراتی سختگیرانهتر شود؛ مثلاً از جنبه خرید و فروش در سایتهای درج آگهی و... همان طور که میدانید کودکان و نوجوانان نمیتوانند سیمکارت داشته باشند یا شماره تلفن همراهی بهنام خود ثبت کنند، ولی در عمل میبینیم کودکان و نوجوانان براحتی به داشتن تلفن همراه و سیمکارت دسترسی دارند. این دسترسی را عموماً والدین فراهم میکنند.
کشوری در مورد عدم آگاهی والدین در مورد در دسترس قرار دادن تلفن همراه به فرزندان خود میگوید: والدین بدون آگاهی از خطرات موجود در فضای مجازی سیمکارت یا گوشی همراه را در اختیار فرزندان خود قرار میدهند. در عین حال سایتهای خرید و فروش نیز باید تمهیداتی را در این مورد بیندیشند. البته اگر پدر و مادر هم بخواهند کاری از دست این پلتفرمها ساخته نیست چرا که زمانی که یک بزرگسال کاربری خود را در اختیار کودک و نوجوان قرار دهد عملاً کاری از دست پلتفرمها ساخته نیست. چرا که پلتفرمها قابلیت تشخیص هویت کاربر را ندارند. برای جلوگیری از این آسیبها، هم والدین وهم پلتفرمها مکمل یکدیگر هستند.
ضمن آنکه همان طور که ذکر شد آگاهی والدین در این مورد بسیار پایین است یا اصلاً مطلع نیستند. این باعث شده کودک براحتی وارد سایتهای خرید و فروش شود و اقدام به خرید یا فروش اجناس کند. طبعاً طبق قوانین و مقررات برخورداری از حساب یا کارت بانکی برای کودکان ممکن نیست. پس چگونه کودکان و نوجوانان بدون نظارت از این ابزارها استفاده میکنند؟ پس قطعاً والدین بدون آگاهی کارت بانکی خود را در اختیار آنها قرار میدهند.
این عدم توجه والدین به قوانین و مقررات یا حتی فرهنگ استفاده از فضای مجازی را نشان میدهد. از کودکان و نوجوانان انتظار نمیرود بدون آگاهی و آموزش به قدرت تشخیص کلاهبرداریها دست یابند و حتی در شرایط فعلی و پیشرفت فناوری انتظار نمیرود حتی بزرگسالان نیز در این مورد از ترفندهای خاص و پیچیده کلاهبرداران مطلع باشند.
این کارشناس فضای مجازی با تأکید بر ضرورت آموزش در مورد فرهنگ استفاده از شبکهها و سایتهای آنلاین میگوید: ما در زمینه اطلاعرسانی ضعیف عمل کردیم. انتظار میرود رسانه ملی بهعنوان فراگیرترین رسانه با همکاری شرکتهای خصوصی و پلتفرمهای آنلاین در این زمینه ورود کنند. با تولید محتوای مناسب در زمینه اطلاعرسانی به کودکان و نوجوانان قطعاً بخش عمدهای از کلاهبرداریها حل میشود. در عین حال بخش دیگر به مراقبتهای والدین مربوط میشود و باید این مسائل را در تربیت فرزندانشان جدی بگیرند.
او در مورد استفاده از فیلترشکنها و آسیبهایی که افراد نوجوان را در این زمینه تهدید میکند، میگوید: یکی از آسیبهای جدی ما در فضای مجازی این است که یکسری از پلتفرمهایی که جامعه ما در حال استفاده از آنها هستند در دسته پلتفرمهای غیرمجاز و فیلتر شده قرار دارند. اگر این پلتفرمها مختص مخاطب خیلی خاص بود که تمایلی به دسترسی به آن نداشتند شاید مشکل بزرگی به وجود نمیآمد. اما در حال حاضر ۸۰ الی ۹۰ درصد استفاده از فیلترشکنها مختص سه پلتفرم است. دسترسی به این سه پلتفرم باعث شده میلیونها نفر اقدام به استفاده از فیلترشکنها بکنند و به نحوی قبح استفاده از فیلترشکن هم در کشور ما شکسته شده است. در نتیجه زمانی که افراد بخصوص نوجوانان و کودکان از فیلترشکن استفاده کنند دیگر مشخص نیست کاربر بعد از اتصال به فیلترشکن به چه پلتفرمهایی وصل شده و در این زمینه پیگیریها تقریباً غیرقابل پیگیری است و محتوای در دسترس کودکان و نوجوانان و حتی آگهیهای منتشره در این فیلترشکنها کوچکترین مصداق مشکلات در این زمینه است. چرا که محتوای در دسترس بعد از استفاده از فیلترشکنها بدتر از خود دسترسی به فیلترشکنهاست.
محمد کشوری در مورد والدینی که کودکان خود را به ابزاری برای نمایش و به اصطلاح اینفلوئنسر میکنند و ظاهراً تحت پیگردی هم قرار نمیگیرند، میافزاید: این مصداق کامل و بارز کودک آزاری محسوب میشود، مانند والدینی که فرزندانشان را با سن کم به کار نامناسب وا میدارند. این به نوعی بدرفتاری برابر با بدرفتاری در فضای واقعی بهشمار میآید. البته در این آسیبها قشر خاصی از افراد درگیر هستند، ولی واقعیت این است که برخی والدین آگاهی کافی در مورد استفاده از فضای مجازی ندارند. بخشی از این مشکلات با آگاهیرسانی حل میشود اما بخش دیگر آن برای قشر خاص حتی با آگاهیرسانی هم غیرقابل کنترل خواهد بود. در موارد غیرقابل کنترل باید در سطح قانونی وارد شویم یعنی مواردی که بهصورت بسیار حاد از کودکان استفاده ابزاری میکنند. گاهی اوقات این آسیبها به یک کسب وکار برای والدین تبدیل میشود که نیاز به ورود سازمانهایی همچون بهزیستی است. این سازمانها میتوانند در ابتدا با تذکر و هشدار مانع افراط والدین شوند و اگر این سیاستها پاسخگو نبود برخوردهای جدی تری در این مورد میطلبد.
او در پایان در مورد قانونگذاری در مبحث آسیبهای کودک آزاری آنلاین میگوید: بخشی از این آسیبها به قانونگذاری بازمیگردد و بخش دیگر نشان میدهد ما در کل مسیر آگاهسازی و فرهنگسازی را طی نکردیم. البته فقط با فرهنگسازی تمام آسیبها حل نخواهد شد اما بخش زیادی از معضلات برطرف خواهد شد. برای مثال اگر ۱۰۰ واحد مشکل و معضل در این حوزه وجود دارد با آموزش ۴۰ درصد آن حل خواهد شد و در مابقی موارد با وضع قوانین بازدارنده میتوانیم مانع بروز مشکلات شویم.