در ادامه این یادداشت که ۲۲ دی به قلم مهدی خورسند کارشناس مسائل اوراسیا و چین، منتشر شده، میخوانیم: پس از دو جنگ جهانی، توسعه از اروپا به امریکا منتقل شد و امروز که در قرن بیست و یکم قرار داریم، با پیشرفت سرسامآور اقتصادی چین، هند و روسیه، بسیاری از اقتصاددانان دنیا، قرن بیست و یکم را قرن آسیا میدانند.
امریکا با فهم دقیق از معادلات پیچیده آینده جهان بود که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پس از آنکه نتوانست مقابل خیزش مداوم چین و پس از آن روسیه بایستد، چاره را در حضور در آسیای مرکزی دید و با بهانه قرار دادن مبارزه با افراطگرایی به افغانستان لشکر کشید. کشوری که هم در مجاورت سه قدرت مستقل (ایران، روسیه و چین) قرار دارد که هرکدام مقابل نظم امریکایی دنیا ایستادهاند و هم اینکه امریکا پیش از آن توانسته بود با سازماندهی گروههایی در این کشور، شوروی را تضعیف و به اضمحلال بکشاند.
هنری کیسینجر تحلیلگر امریکایی، سال۲۰۱۳ کتابی با عنوان چین نوشت و در آن کتاب با اشاره به روند تغییر هژمونی در دنیا، تأکید کرد که تغییر هژمونی همواره با مقاومت هژمونی موجود در حال افول در مقابل هژمونی در حال خیزش همراه است که در آخرین مرحله، هژمونی در حال افول در مقابل قطب در حال خیزش، ناچار به توسل به «تله توسیدید» یا تحمیل جنگ بزرگ به طرف مقابل خود میشود.
در شرایط کنونی، امریکای در حال افول در آخرین اقدامش برای از دست ندادن جایگاه هژمونی، جنگی علیه قطب در حال خیزش به راه انداخته که به عقیده کیسینجر، میتواند تلفاتی به اندازه جنگ جهانی اول داشته باشد. البته امروز، نشانههای این دیدگاه تئوری را در رفتار امریکا علیه روسیه و چین میبینیم. لشکرکشی امریکا به دریای چین جنوبی و همچنین فشارها و تهدیدات نظامی و اقتصادی این کشور علیه روسیه در قضایایی چون غائله اوکراین مصادیق بارز تحقق این تئوری هستند.
اما چرا اغتشاشات اخیر در قزاقستان را باید در پازل تغییر هژمونی در دنیا دید؟ در تبیین این دیدگاه، باید نگاهی دقیق به عوامل ایجاد اعتراضات، تبدیل اعتراضات به اغتشاشات و نوع رفتار مسکو به تحولات پیرامونی داشت. اعتراضات در قزاقستان با مطالبات اقتصادی مردم در واکنش به افزایش قیمت حاملهای انرژی آغاز شد. قزاقستان، یکی از غنیترین کشورها در منابع اورانیوم، کشوری با اقتصادی متکی بر صادرات نفت، گاز، گندم، مس و اورانیوم است.
اما با همهگیری کرونا و تعطیلی گاه و بیگاه دوسوم از استحصالات نفتی و گازی این کشور و همچنین بیثباتی نسبی قیمت انرژی در دنیا و از سوی دیگر کاهش توان بازارهای هدف قزاقستان در خرید گندم و مس این کشور، قزاقستان و مردمش با مشکلات عدیده اقتصادی روبهرو شدند که این افزایش قیمت حاملهای انرژی زمینه اعتراضات مردمی را فراهم کرد. اما خیلی زود مدیریت فضای اعتراضات از مطالبات مردمی به سمت سوءاستفاده جریاناتی پیش رفت که مدیریت آنها در داخل قزاقستان صورت نمیپذیرفت. بریده شدن سر دو افسر پلیس در جریان اغتشاشات قزاقستان، مؤید فرضیه حضور تکفیریها در این کشور بود. تکفیریهای آسیای مرکزی که پس از سرکوب در سوریه و عراق به خانه بازگشته بودند، سریعاً خود را به غائله اعتراضات قزاقستان رساندند.
در این شرایط، دولت قزاقستان که عضو سازمان پیمان امنیت دستهجمعی است با استناد به بند چهارم اساسنامه این سازمان، از دیگر اعضا تقاضای نیروی صلحبان کرد که بلافاصله با همراهی و همکاری روسیه، قرقیزستان و ارمنستان روبهرو شد. نیروهای صلحبان با حضور در این کشور، به حراست از مراکز حساس قزاقستان پرداختند و حضور قاطع این نیروها بود که بازی تکفیریها در این منطقه را برهم زد و امریکاییها و اروپاییهایی را که دلخوش به ایجاد جبهه دیگری جهت فشار بر مسکو بودند ناامید کرد.
اما در این بین، سرعت عمل مسکو برای کمک به قزاقستان، غیر از مبنای حقوقی و قانونی آن، چند پیام واضح نیز به همراه داشت. روسیه که با روی کار آمدن ولادیمیر پوتین، تحت راهبرد «اوراسیاگرایی» تئوریزه شده توسط الکساندر دوگین، مسیر توسعه را در پیش گرفته و از جمهوریهای استقلالیافته از اتحاد جماهیر شوروی به خارج نزدیک خود یاد میکند، دو تجربه تلخ از دست رفتن بخش مهمی از خارج نزدیک خود را در انبان داشت؛ جایی که گرجستان و اوکراین تحت برنامهریزی غربیها و با انقلابهای رنگی، حاکمیت نزدیک به روسیه در آنها به حاکمیتی غربگرا بدل شد.
روسیه با اقدام بموقع در قبال تحولات قزاقستان، زمینه عدم تکرار آن تجربه تلخ را رقم زد. ولادیمیر پوتین دوشنبه گذشته درخصوص تحولات قزاقستان، صراحتاً اعلام کرد که مسکو اجازه انقلابهای رنگی در حوزه خارج نزدیک خود را نمیدهد. از سوی دیگر، اقدام بموقع روسیه، زمینه ایجاد یک بحران در نزدیکی مرزهای این کشورها را مدیریت کرد. امروز که روسیه در مرز با اوکراین، با هجمه وسیعی از سوی غربیها روبهرو است، ادامه غائله در قزاقستان، میتوانست فشارها بر مسکو را بیش از پیش افزایش دهد. روسیه بهخوبی ارزش ژئوپلیتیک آسیای مرکزی (هارتلند) را درک کرده و میداند که این منطقه به دلیل اهمیت راهبردی در دوران گذار روابط بینالملل، نقشی حیاتی در رقم زدن جایگاه روسیه در دوران پساگذار بینالمللی است.
از سوی دیگر، سرعت خروج نیروهای صلحبان از قزاقستان که پس از آرامش نسبی در این کشور رخ داد نیز بهانهجویی و فشار رسانهای غربیها علیه روسیه را با بنبست روبهرو کرد و در جایی که رسانههای غربی بنا داشتند با پروپاگاندا علیه مسکو، عرصه را بر این کشور تنگ کنند، تدبیر خروج زودهنگام نیروهای صلحبان، این ابزار را نیز از دست آنها گرفت.