تهران- ایرنا- «جامانده از پسر» برگزیده جایزه ادبی انقلاب اسلامی، اثر مرضیه نفری با پیوند داستان و واقعیت مروری به حوادث ۴۲ و کفن پوشان ورامین دارد.

به گزارش خبرنگار ایرنا، رمان ۲۳۵ صفحه‌ای جامانده از پسر دومین رمان مرضیه نفری که در سوره مهر منتشر شده، روایتی است از زندگی پرآشوب انسانی در زمانه‌ای پرآشوب. سالار در بحبوحه خرداد ماه پرحادثه‌ سال ۴۲ می‌خواهد زندگی‌اش را دوباره بسازد.

جامانده از پسر جایزه ادبی انقلاب اسلامی را از آن خود کرده است. رمان قبلی نفری شب‌های بی‌ستاره هم برنده چند جایزه است. 

قصه‌ پسرکشی ماجرای غریبی است در ادبیات ما. جامانده از پسر هم قصه پسرکشی است. اما این‌بار پدر در بهت فرو رفته است. او نمی‌داند ضربه را خودش زده یا نه؟ گیج و منگ است. قصه‌ای هم که برایمان روایت می‌کند شبیه یک سرگیجه است.

رفت و برگشت به گذشته، مرور خاطرات، زندگی میان ترس و آشوب، همه‌ این‌ها سالار را به جایی رسانده است که آرام و قرار ندارد. سالار خود نمی‌داند چه می‌کند، اصلا چه باید بکند، او فقط به دنبال راهی است که به زندگی پرآشوبی که برای خود ساخته است پایان دهد.

ماجرای کتاب جامانده از پسر در محرم سال ۱۳۴۲ می‌گذرد. مردم پیشوا و ورامین آماده‌اند که مراسم عزاداری‌شان را مثل هر سال برگزار کنند. آقا دایی جلودار مراسم شده. تعزیه و شبیه‌خوانی هم برپاست، سهراب بناست علی اکبر باشد اما آقادایی می‌گوید یک جای کار می‌لنگد. پدر سهراب باید آنجا باشد، باید به میدان رفتن علی اکبر را ببیند و شانه‌هایش از این غم بلرزد.

همه مشغول تدارک مراسم‌اند. رسم مردم پیشوا این است که بعد از عاشورا در روز دوازدهم محرم آیین سنتی بنی اسد را برگزار می‌کنند. همان روز در میان مراسم خبر می‌رسد که امام خمینی(ره) را شبانه در منزلش دستگیر کرده‌اند. مردم دیگر تحمل ندارند. کفن می‌پوشند و راهی تهران می‌شوند. سهراب هم دلش نمی‌خواهد از قافله عقب بماند راهی می‌شود . روی پل باقرآباد است که قصه‌ی رستم و سهراب دوباره تکرار می‌شود.

پل باقرآباد یکی از مکان‌های مهم کتاب است. نقطه‌ای که اتفاقی تاریخی در آن رخ داده. در پانزدهم خرداد سال ۴۲ روی همین پل بود که هفت نفر از جوانان ورامین شهید شدند. پل باقرآباد محلی است برای رخ دادن نقطه عطفی در جریان انقلاب اسلامی. حادثه‌ای که امام خمینی(ره) آن را مبدا انقلاب می‌دانند.

در همین نقطه است زندگی سالار دگرگون می‌شود. پلی برای عبور از گذشته، برای رفتن به آینده. پلی که خون‌آلود است و همین خون نشان حقانیتی است که سالار را نجات دهد. نویسنده از پیوند میان داستان و واقعیت به عنوان ابزاری بهره برده است که هم قصه را جذاب‌تر کند و هم خواننده را با بخش مهمی از تاریخ معاصر آشنا.

تاریخ‌ها، مکان‌ها و برخی از شخصیت‌ها واقعی هستند مثل پاکروان و اشرف و... اما این عناصر واقعی سفر کرده‌اند به سرزمین داستان.

جامانده از پسر از تاریخ قوت می‌گیرد. از شاهنامه به عنوان حافظه‌ جمعی ایرانیان و به نوعی تاریخ کهن ایران زمین و از حادثه پانزدهم خرداد به عنوان بخشی اثرگذار و مهم در تاریخ معاصر و همین پیوندهای عمیق و دقیق است که در کنار تکنیک نویسنده به خواندنی‌ شدن داستان کمک می‌کند.