به گزارش خبرنگار تلویزیونی ایرنا، پس از متداول شدن ساخت سریالهای مناسبتی تلویزیونی در چند دهه اخیر که در قالب ۳۰ یا ۱۳ قسمت تلویزیونی پخش میشد، این برنامه ها علاقهمندان فراوانی را پای تلویزیون می نشاند و این استقبال نقطه آغاز تولید برنامههای ۹۰ قسمتی بود که از موفقیتآمیز بودن این سریالهای مناسبتی شکل گرفت و سپس در قالب طنزهای شبانه ادامه یافت.
۹۰ شبیها در زمان خودشان خاطرات شیرینی را رقم زدند. بازپخش چندین و چند باره سریالهایی چون زیر آسمان شهر، پاورچین، نقطهچین، بدون شرح، ساختمان پزشکان نشان میدهد که این سریالها در هنگام تکرار هم جذاب هستند.
عوامل زیادی دست به دست هم دادند تا نودشبیهای سابق بامزه و دلنشین از آب دربیایند. این سریالها از عواملی حرفهای بهره میبردند که صاحب فکر و اندیشه بودند و از بستر سریال برای بیان حرفهای جدیشان بهره میبردند. سریالها همچنین حمایت مدیرانی دلسوز و دغدغهمند را پشت سر خودشان احساس میکردند.
تلویزیون اخیرا ۹۰ قسمتی جدید خود پلاک۱۳ را رو کرد تا روند نودشبی ادامه یافته باشد. اما این مجموعه ساخته آرش معیریان فقط عنوان نودشبی را یدک میکشد. انگار هدف فقط احیای یک قالب بوده؛ بدون آنکه مقدمات لازم برای یک اقدام بزرگ مورد توجه قرار گیرد.
نکته جالب این است که سریالهای جدی و کمدی تلویزیون چراغ خاموش میآیند و میروند؛ بدون آنکه صدای موافق و مخالفی شنیده شود. واکنش منتقدان و مخاطبان عام به این آثار بیش از آن که موافقت یا مخالفت باشد، بیتوجهی و نادیده گرفتن است. ظاهرا همه این قدر سرگرم فضای مجازی و شبکه نمایش خانگی و سریالهای خارجی هستند که فرصت نمیکنند به سریالهای تلویزیون خودمان بپردازند.
پلاک۱۳ داستان مشخصی ندارد و در هر قسمت به یک موضوع میپردازد. در این سریال با آدمهای خنگ و کندذهنی طرف هستیم که هر چیزی را باور میکنند. پدر خانواده (حسین رفیعی) میگوید من در یک حادثه تصادف جان فردی را نجات دادهام. اعضای خانواده بدون آنکه سوالی بپرسند از او یک قهرمان میسازند و برایش دست میزنند و آواز میخوانند. آنها به مشتری خانه میگویند خانه روی گسل واقع شده است. او هم باور میکند و از خرید خانه منصرف میشود. یک کارگردان میخواهد با کمک اعضای این خانه فیلم سینمایی بسازد. در حالی که آنها هیچ کدام استعداد بازیگری ندارند. هیچکسی هم نمیپرسد چرا آقای کارگردان این آدمهای بیاستعداد را برای فیلمش انتخاب کرده است.
مردی میانسال که به اصرار همسرش سراغ تزریق ژل به لب میرود و فکر میکند با این کار صاحب چهره زیبایی میشود و ...، وقتی آدمهای فیلمنامه اینقدر سادهلوح هستند نباید انتظار داشته باشیم موضوع جدی و مهمی در سریال مطرح شود. تعدادی آدم ساده کارهای کودکانه میکنند و به همدیگر میخندند. اما موضوع یا اتفاقی که بخواهند لبخند بر لبان تماشاگر بیاورد وجود ندارد.
سریال اگر چه برای مخاطبان بزرگسال ساخته شده، اما منطقش به شدت کودکانه و انیمیشنی است. ما باید بپذیریم که وقتی یک توپ به سر مادر خانواده میخورد، او دچار فراموشی میشود.
آنچه سریالهای کمدی قدیمی را دوستداشتنی میکرد، صمیمیتی بود که در روابط بین شخصیتها جریان داشت. در سریال زیر آسمان شهر اگرچه اختلاف و کشمکش وجود داشت، ولی بهروز پیرپکاجکی و غلام و خشایار و خانم فرامرزی در موعد شبنشینیهای داخل حیاط اختلافها را کنار میگذاشتند و میگفتند و میخندیدند.
در سریال پلاک۱۳گرمای محبت جایش را به جنگ و دعوا و دلخوری داده است. مادر خانواده یک آدم غرغروست که همه از او میترسند. وقتی مادر دچار فراموشی میشود، اعضای خانواده در نهایت خوشحالی تصمیم میگیرند از او سوء استفاده کنند. متاسفانه روابط آدمهای این خانه بر اساس حساب و کتابهای مادی و اقتصادی شکل میگیرد. مهمترین دغدغه آنها این است که مادر رمز عابربانکش را فراموش کرده و ممکن است پولهایش از دست برود. همچنین در سکانسی دیگر میبینیم پدر، پسرش را به ازدواج با رعنا تشویق میکند. چون رعنا بازیگر سینماست و دستمزدهای خوبی میگیرد.
پلاک۱۳برای خنداندن مخاطبش به آب و آتش میزند؛ ولی از آنجا که شخصیت بامزهای ندارد و از ساختن موقعیتهای کمدی عاجز است، تلاشش به نتیجه نمیرسد. پایانبخش هر قسمت از سریالها صحبتهای راوی کودک داستان است که به نظر می رسد با این کار میخواهند با چند پند و اندرز شعاری نواقص اخلاقی اثر را جبران کند.
سریال تلویزیونی پلاک ۱۳به تهیهکنندگی سلیم ثنایی با حضور بازیگرانی همچون علی صادقی، شهره سلطانی، امیرحسین صدیق، اردلان شجاعکاوه، نگار عابدی، حسین رفیعی، محمود جعفری، مهران ضیغمی، سامان دارابی، فرزانه سهیلی، ستاره حسینی و… تهیه و تولید شده و از شبکه سه سیما پخش می شود.