روی تخت و پشت به حیاط نشسته بود و و خلوت شاعرانه اش از پنجره معلوم بود، به محض شنیدن صدای پای مهمانانش گویی اتفاقی افتاده باشد، تکانی به خود داد و رخ به سوی حیاط برگرداند تا برای ساعاتی تنهایی خویش را تنها بگذارد.
اعضای انجمن شعر و ادب استاد شهریار آستارا به همت یک فعال اجتماعی و خیّر، یک یک وارد خانه شاعری در بستر بیماری شدند و با روشن شدن چراغ هر سلام و احوال پرسی، تاریکی از خانه او گریزان شد و در حالی که چشمه های سر پر سودایش جاری شده بود، گل های امید بر دامنه صورتش شکوفا شد.
سلام آقای رضاپور عزیز! درود ای شاعر اهل بیت (ع)!
گل آورده ایم و سبد سبد ترانه و سرود؛ فقط برای اینکه بر لبانت شکوفه های خنده بنشانیم.
در فضیلت صله رحم ۴۰ حدیث نقل شده است؛ پیوندهایی که به واسطه به جا آوردن این رفتار حسنه ایجاد می شود، ناگسستنی است و سبب برچیده شدن پاره ای دشواری ها نیز می شود.
در فرمایشی از امام عی (ع) آمده است: صِلَةُ الرَّحِمِ تُدِرُّ النِّعَمَ وَ تُدْفِعُ النِّقَمَ؛ صله رحم، نعمتها را فراوان میکند و سختیها را از بین میبرد.
هم ایشان فرموده اند: زَکَاةُ الْیَسَارِ بِرُّ الْجِیرَانِ وَ صِلَةُ الْأَرْحَامِ؛ یعنی زکاتِ رفاه، نیکی با همسایگان و صله رحم است.
سید رضا میرنظری فعال اجتماعی و خیّر آستارایی که مسئول جمعیت مبارزه با استعمال دخانیات این شهرستان نیز هست، این دیدار و صله رحم را ترتیب داده و تعدادی صندلی چیده بود و هنگام ورود شعرا و ادبا، تب آنها را نیز می سنجید و به دست هایشان الکل می زد تا از جانب رعایت دستورالعمل های بهداشتی اطمینان خاطر داشته باشد.
میرنظری دوست دیرینه شاعر دردمند قصه ما است و وقتی مهمانان روی صندلی ها نشستند، او از دوران دوستی و روزگار جوانی خود با دوست شاعرش خاطراتی تعریف کرد و از شعرهای پرمایه دوستش که سال ها قبل در رثای اهل بیت (ع) سروده بود، یاد کرد.
علی رضاپور شاعر اهل بیت (ع) که در دهه های گذشته قلم و دفترش تذکره اولیای الهی بود و بیت بیت سروده هایش صحنه های جانسوز عاشورا را به تصویر می کشید، اکنون سوگوار شادی های زندگانی اش بود، اما از اینکه در این روز به جای غم ها، شعرا درِ خانه اش را زده اند اظهار خرسندی می کرد.
همسر مهربان آقای رضاپور با صدای بغض آلود از دوستان شوهرش بارها قدردانی کرد و یکی از آشنایان آنها نیز از این دیدار شاعرانه فیلمبرداری و عکسبرداری می نمود.
هوشنگ مجرب رئیس انجمن شعر و ادب استاد شهریار آستارا رشته صحبت را به دست گرفت و به معرفی شاعران حاضر پرداخت و از آنها خواست به تناسب حال و هوای مجلس، هر کدام شعری قرائت کنند.
تیمی که او برای این دیدار آورده بود ترکیبی از شاعر، مداح، خبرنگار، نویسنده، هنرمند، خواننده، مجری و حتی شیعه و سنی نیز داشت و به اصطلاح جنسش برای این صله رحم ادیبانه جور بود.
تقی ضامن شعرخوانی را مثل همیشه با غزل آتشینی شروع کرد و میزبان از روی تختخواب با تکان های سر، ابیات ناب آن را تایید می کرد و حاضران برای شاعر کف زدند و فضای خانه بیشتر به یک جشنواره و همایش ادبی شباهت یافت.
کیوان رادفر دومین شاعری بود که چند شعر نو و فرانو را تقدیم میزبان کرد و مورد استقبال جمع قرار گرفت و بعد از او عیسی پاشاپور به بهانه سابقه میزبان در شعر مرثیه، شعری در مدح حضرت فاطمه (ع) خواند و سپس به توصیه رئیس انجمن شعرا، سروده دیگری در وصف برف اردبیل و مشکلات آن قرائت کرد.
حامد عباداللهیان طبق معمول با دست پر آمده بود و غزلی مشحون از آرایه ها و بدایع ادبی را پیشکش کرد و روح الله دنیادیده از شعرای آئینی آستارا هم سروده ای در مقام مادر و چند شعر دیگر ارائه کرد.
یوسف هدایتی که گویی از فضای موجود منقلب شده بود، متواضعانه از خواندن شعر صرف نظر کرد و همه را در حسرت سروده هایش گذاشت و ترجیح داد تا بیشتر مستمع باشد تا شاعر.
نوبت به خانم ها رسید و معصومه سلیمان نژاد بعد از اینکه یکی از شعرهای عمیق و پر محتوایش را قرائت کرد، به دختر هنرمندش گفت تا غزلی از حافظ را هدیه کند و فاطمه خانم با صدا و لحن معصومانه اش شروع کرد؛ الا یا ایهاالساقی ادرکاسا وناولها / که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها ...
حکایت روزگار آقای رضاپور (میزبان) به واقع مصداق این غزل حافظ بود چرا که او روزی روزگاری به برکت عشق و امید، زندگانی خوبی داشت اما بعدها مشکل ها افتاده و آسودگی ها گریخته بود.
نسرین توانایی که به مصداق فامیلی بامسمایش، در سرودن شعر توانایی خاصی دارد و به تازگی کتابی از او با عنوان "دیروزهایی که شعر شدند" به زیور طبع آراسته شده است، با همان احساسی که نشانگر غرق شدن شاعر در نوشته هایش هست، جلسه را به سروده ای مزین کرد.
سرکار خانم رسولی از بانوان فرهیخته و علاقه مند به شعر و ادب که همراه همیشگی کاروان شاعران آستارا هست، به چند جمله در باب حرکت فرخنده و انسان دوستانه همکارانش بسنده کرد و هدیه ای نیز به میزبان اهدا نمود.
آقای مجرب رئیس انجمن شعرا در پایان شعرخوانی، دفتر اشعارش را از کیفی که همیشه به همراه دارد خارج کرد و با نقل خاطره ای از بازتاب یکی از شعرهایش در یک همایش ادبی، شعری ترکی و سپس سروده ای فارسی را به میزبان و حاضران تقدیم کرد.
او قول داد به محض اینکه میزبان، لباس عافیت بپوشد و در جلسات انجمن شعر حضور یابد، اشعار او را در جمع شعرا نقد و بررسی کنند تا برای چاپ و نشر آماده شود و میرنظری نیز نسبت به تامین مخارج چاپ کتاب شعر دوستش قول مساعد داد.
میرنظری که بانی این جمع صمیمانه بود از دوندگی هایش برای تامین زمین و ساخت یک واحد مسکونی کوچک برای دوست شاعرش و کارشکنی ها و اما و اگرهای مسئولان دستگاه های مرتبط و مسئول در این باره، صحبت کرد اما امیدوار بود که کارها را پیش ببرد.
شک نداشتم که مدیحه سرایی برای بزرگان دین بی اجر نمی ماند و امروز انگیزه و اراده ای که پای شعرا را بعد از چند سال به خانه یک شاعر اهل بیت (ع) باز کرده بود، بی ارتباط با مویه ها و نغمه های گذشته آن شاعر در رثای اولیای الهی نبود.
اکنون کام خانم ها و آقایان نه از چای و شیرینی محلی بلکه از لبخند رضایت چهره میزبان، شیرین و گوارا شده بود و وقتی میزبان این محفل ادبی که ابتدا از تختخواب دور نمی شد، هنگام وداع یارانش از جای خود برخاست، همه احساس رضایت کردیم. الهی دلی شکسته نماند. آمین!
به گزارش خبرنگار ایرنا و بر اساس اعلام اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی آستارا، حدود ۴۰۰ هنرمند در انجمن ها و تشکل های فرهنگی و هنری این اداره ساماندهی شده اند و انجمن شعر و ادب استاد شهریار آستارا با دهها عضو آقا و خانم، از تشکل ها و انجمن های فعال این اداره است و هر سال حدود پنج مجموعه شعر از شاعران و ادبای این انجمن به چاپ می رسد و این انجمن در همایش ها و نشست های ادبی شهرستان های انزلی، تالش و لاهیجان و رشت گیلان و همچنین در شهرستان های نمین، اردبیل و گرمی استان اردبیل شرکت کرده است.
شهرستان مرزی بندر آستارا با ۹۱ هزار نفر جمعیت در منتهی الیه غرب استان گیلان، مرز جمهوری آذربایجان و همسایگی استان اردبیل واقع شده است.