در ادامه گزارش ۲۹ دی روزنامه شهروند آمده است: خبرهایی که چند سطری را به راههای صعبالعبور اختصاص میدهند؛ راههایی که به هر بهانهای جان زنان و مردانی را میگیرند که کمر خم کردهاند زیر بار زندگی. راههایی که در میان کولبران به قتلگاه شهرهاند.
اینبار مردی شرمنده از سفره خالی در نوار مرزی «نوسود» از مین زیر برف مدفونشده زخم برداشت. روستاهای «منیجلان»، «کلیه» و «ارداب» هم شاهد سیاهپوششدن بعضی از خانوادههایشان شدند. مرز دره «بنار» سرنوشت سه مرد را در خود مدفون کرده. سه مرد دیگر هم در منطقه «مرگور» تسلیم برف و کولاک شدند تا بیخبری تنها خبر از آنها باشد. سه مردی که در کولبر بودن یا نبودنشان هنوز شک هست و روایتها از مدفون شدنشان در خاک ترکیه خبر میدهند. یکی از جوانان روستای «کولسه» هم تنش زخم برداشت تا دوباره دلشوره بیفتد به جان مادران چشمانتظار.
کابوس مادران؛ صورتهای یخزده پسران
سه زندگی از رنج کولهکِشی زیر برفها آرمیدهاند و جستوجوها بعد از چهار روز بینتیجه مانده. چشم مادران و پدران خون شده در بیخبری. اهالی بیل به دست برفها را میکاوند در پی جوانههایی که کولاک و بهمن به کام کشیدتشان. چهار روز زیر و رور کردن برفها و بالا و پایین کردن مسیرها بینتیجه مانده.
همه برفهای مسیر تا مرز ترکیه لگدمال شدهاند زیر پای جستوجوگران. اما زمزمهها از مرگ خبر میدهند؛ سه مرگ ثبتشده برای دیماه ١٤٠٠. مرگ، سه زندگی که گفته میشود آن سوی مرز را برای سلام گفتن به مرگ انتخاب کردهاند. انتخاب شاید واژه مناسبی نباشد برای مردانی که به اجبار زندگی، کمر خم کردهاند زیر بار.
صورتهای یخزده و بیجان که رنگ سفیدی پاشیدهاند رویشان، کابوس این روزها و شبهای مادران بارزان میهنی، اسعد و بهلول سیدانیفرد است. کابوسی که سال گذشته در همین بحبوبه دیماه و کولاکهایش برای پنج مادر لباس واقعیت به تن کرد.
پنج مردی که تسلیم بیرحمی کوهها شدند و به ناچار جانشان را بخشیدند. دل به کوه زده بودند برای گذشتن از مرز و آوردن لقمهای نان برای سفره اهل و عیال. مردانی که سپیدهدم با کولههای خالی از خانه بیرون زدند برای دست پر برگشتن. سرنوشت خط پایان زندگی را برایشان در روستای دریشک در خاک ترکیه ترسیم کرده بود.
٨ روز جستوجو و بیخبری
فرقی ندارد «متین» باشند یا «بیلن». «فرات» بخوانندشان یا «بارزان» و «اسعد» همگی سرنوشتشان یکی است؛ آرمیدن میان کوهها. زمانی زیر خروارها برف و زمانی چشم فرو بستن به زندگی میان صخرهها. نداری درد مشترکی است که میخوانندشان میان کوهها یکی را در مریوان و پاوه دیگری را در میانه کوههای آذربایجان.
رفتن «متین» یکساله شد. یک زمستان از یخزدنش میان کوههای ترکیه میگذرد. از همان دیماهی که باکسهای سیگار را کول کرد و زد به کوه برای رسیدن به ترکیه؛ رفتنی بیبازگشت. هشت شاید هم ١٠ روزی زیر برفها مدفون ماندند تا دلشوره بیفتد به جان مادران «کوران». یک شب بیبازگشت، خبر از جولان مرگ میداد. «متین از ١٠سالگی مجبور به کولبری بود. ٩برادر و سه خواهر داشت.»
مادر بیتاب «متین» شب را به صبح گره زد در انتظار پسر ٢٢سالهاش. صبح از راه رسید و «متین» هنوز نیامده بود. جستوجوها شروع شد. مردان به کوه زدند برای جستوجوی مردان شب. برفها وجببهوجب زیر و رو شدند، اما هیچخبری نبود. «همهجا را گشتند، اما جسدها پیدا نشد. همه روستا سیاهپوش شده بود.»
چند روز جستوجو در هر مسیر احتمالی برای رسیدن به ترکیه ادامه داشت، اما همچنان بیخبری حکم میراند. صورت مادرها از ضجهها و بیتابیها، چنگ برداشته بود. تمام «کوران» در تب دلشوره و دلواپسی میسوخت. روزها و شبها میگذشتند و داغشان تازهتر میشد. عزادار شدن مادر «متین» و خیلیهای دیگر محرز شده بود. مادرها اما دل خوش کرده بودند به چشم باز کردن بر جسد بیجان یخزده عزیزانشان. «با وجود هشت روز بیخبری، مادر «متین» امید داشت زنده باشد.»
مفقودشدن هر کولبر؛ داغی که تازه میشود
صدای ضجه مادرها گوش «کوران» را کر کرده بود، اما مردان «کوران» تسلیم ناامیدی نشدند. ٦٠ مرد پیر و جوان تصمیم گرفتند به عبور از مرز، باید جوانهایشان را به خاک میسپردند. «حتی زنها هم داوطلب شدند برای جستوجوی اجساد.» داغ سنگین بود و تنها دیدن اجساد کمی آرامشان میکرد، برای همین همگی راهی مرز شدند. «کلی رایزنی کردند تا مردها توانستند بروند سمت ترکیه.» باید مسیری را که «متین» و دوستانش رفته بودند، جستوجو میکردند. «خیلی از مرز دور نشده بودند که گرفتار بهمن و کولاک شده بودند.»
پنج مرد به فاصله یک شاید هم دومتری از هم روی برفها زانو زده بودند. باکسهای سیگار کنار دستشان نشان از دادوستدی میداد که نیمهکاره مانده بود. بَند کولههایی که قرار بود پُر از جنس برگردند هم سوار بر کولشان بود. «کولاک غافلگیرشان کرده بود. هر پنج نفر یخ زده بودند.» جسدهای یخزده بر دوش مردان خود را به «کوران» رساندند.
صدای ضحه و ناله و لالاییهای مادرانه گوش «کوران» را پُر کرده بود. «اجساد را بردند مسجد تا پزشک معاینهشان کند.» گواهی فوت یخزدگی را دلیل فوت عنوان کرد تا تنهای یخزده در میانه خاک روستا برای همیشه آرام بگیرند. «همان مسجد غسلشان دادند. ظهر عاشورا بود آن روز در کوران.» تنها به خاک سپرده شدند تا دیگر دلواپس راه و نان شب خانه نباشند. مادرها ماندند و داغی که نقش بست بر سینهشان. داغی که با مفقود شدن جوانی دیگر دوباره سر باز میزند و تازه میشود.
٦ماه نخست ٩٩؛ ٣٧ فوتی و ١٠٦ زخمی
کولبران؛ جمعیتی که اسمورسمشان جایی ثبت نشده، اما گاهی برف و زمانی مین و… اسمشان را سر زبانها میاندازد. مردان و زنانی که یا اهل ثلاثباباجانیاند یا از مردمان پاوه، نوسود و جوانرود. مرزهایی در همسایگی بازارچههای مرزی عراق. اینان به جرم نداری، محکوم شدهاند به حمل بارهای پنهانی. کولهبارهایی که از مردان و زنان سواری میگیرند برای رسیدن به بازارها و سود تاجرانشان.
سودی به قیمت جان زنان و مردان مرزنشین. کولبرانی که به گفته فعالان حقوق بشر کرد آمار کشته و زخمیشدنشان بالاست. طبق آمار این فعالان در ٦ماه نخست سال ٩٩، ٣٧کولبر در مرزهای کردستان دست از زندگی کشیدند. ١٠٦ نفر هم زخمی به جانشان ماند برای همیشه.
کولبران از درد نداری پا در راههای صعبالعبور میگذارند؛ راهی که گاهی بیبازگشت است برای آنها. پرتگاهها و رودخانهها و برف و کولاک در کمین جان مردان و زناناند. سقوط از پرتگاه، غرقشدن در رودخانه، یخزدن در برف و کولاک سرنوشت تعدادی از کولبران است. هرچند گرفتارشدن در بهمن، ریزش کوه و رفتن روی مینهای یادگار جنگ هم قربانیان خودشان را انتخاب میکنند. دو دهه از تولد کولبری میگذرد و در همه این سالها مردان و زنان بسیاری زیر خاک آرمیدهاند. اگرچه زنان و مردانی هم زخمی به تن دارند و ناچار به ادامه حیاتاند.
اشتغالزایی، مرهمی بر زخم ناسور کولبری
کولبری، پدیدهای اجتماعی–اقتصادی که ریشه در بیکاری دارد؛ بیکاری مرزنشینان. مناطقی که موقعیت جغرافیاییشان امکان توسعه اقتصادی و صنعتی را از آنها دریغ کرده است. شاید برای همین است اهالی ماندهاند و تنها راه یعنی کولبری. امرار معاش از مسیرهای صعبالعبور کوهستانی.
به باور رئیس کمیسیون حقوقبشر کانون وکلای استان کردستان کولبری تنها راه تامین معاش مرزنشینان است. راهکاری که دولت به شدت از آن ممانعت میکند. به گفته «اردشیر محمدی» مناطقی مانند اورامانات گذرگاه مرزیاند که نیروی انتظامی آنها را مسدود کرده است. «مسدودبودن این گذرگاهها باعث شده ساکنان مسیرهای صعبالعبور را برای کولبری انتخاب کنند.»
اورامانات، منطقهای کوهستانی که زمستانها اغلب یکدست سفیدپوش میشود. کوههایی که اغلب اوقات شاهد راه افتادن بهمن هستند و کولاک بخش لاینفک آنهاست. «بارندگیهای این منطقه اغلب به شکل برف است.»
زمستان که قدم به اورامانات میگذارد، مرگ به همهجا سرک میکشد و قربانیانش را انتخاب میکند. یکی به بهانه بهمن دست از زندگی میکشد و دیگری تسلیم کولاک میشود. یخزدگی هم جان خیلیها را تا به امروز گرفته. «این حوادث همیشه بوده و بعد از این هم در آینده شاهد آن خواهیم بود، اگر فکر اساسی برای آن نشود.»
به باور «محمدی» راهکار برونرفت از بالا رفتن آمار کشتهها و زخمیشدن کولبران اشتغالزایی در منطقه است. «اشتغالزایی این منطقه نیاز به ساماندهی دارد.»
قانونمند کردن، راهی برای تعیینتکلیف کولبری
شانزده استان در حاشیه مرزها جا خوش کردهاند و حدود ٤٠میلیون نفر را در خود جای دادهاند. این در حالی است که کرمانشاه در مقایسه با سایر استانها بالاترین ضریب بیکاری را از آن خود کرده است. «منطقه اورامانات به دلیل کوهستانیبودن کشاورزی به خود نمیبیند.» اگرچه باغداری هم قربانی خشکسالیهای اخیر شده تا تنها کولبری بماند و اهالی.
به باور رئیس کمیسیون حقوقبشر کانون وکلای استان کردستان معضل کولبری نیاز به کار کارشناسی دارد تا مشاغلی که باعث توسعه منطقه میشوند، راهاندازی شوند. اشتغالزایی در این مناطق یک معنا بیشتر ندارد؛ مرگ کولبری.
به اعتقاد «محمدی» مراجع امنیتی و نیروی انتظامی باید نگاه نویی به مسأله کولبری داشته باشند. «شاید یکی از راهکارها قانونمندکردن نسبی کولبری باشد.» قانونمندکردن کولبری با دادن مجوز و نظارت بر آن شاید راهی باشد بر کاهش آمارهای تلخ. خبرهایی که هرازگاهی از میان پیچوخمهای راههای کوهستانی کام همگان را زهر میکنند و از کشته و زخمیشدن کولبران میگویند. «باید کولبری تعیینتکلیف شود.»
کولبری نیاز به توجه ویژه از سوی مسئولان و نمایندگان بهارستاننشین دارد. اگر کولبری ممنوع است و قاچاق محسوب میشود، مرزها و تمام راهها مسدود شوند. کولبری این امرار معاش ممنوعه سود تاجران را افزایش داده و جان کولبران را به مخاطره میاندازد. «شاید بتوان کولبری را در قالب مجوز ساماندهی کرد تا آمار کشتهها و زخمیها کاهش پیدا کند.»
نماینده کردستان در مجلس به «شهروند» خبر داد
حل مشکل کولبران با راه اندازی ٨ منطقه آزاد
هشتهزار کیلومتر خط مرزی باعث شده ایران با ١١ کشور مرز مشترک داشته باشد. ١٦ استان منطقه مرزی محسوب میشوند و ١٥ استان جزو مناطق مرکزیاند. به عبارتی حدود ٥٠درصد مساحت و ٤٩درصد جمعیت کشور مرزنشیناند. مرزنشینانی که اغلب اوقات با مسأله معیشت دست به گریبان بودند تا جایی که در دو دهه گذشته شاهد پدیده کولبری بودیم.
پدیدهای که به باور نماینده کردستان در مجلس شورای اسلامی در حوزههای مختلف کارهایی برای ساماندهی آن صورت گرفته است. نماینده مریوان و سروآباد از ١٦ استانی میگوید که در فهرست مرزنشینان قرار میگیرند. به گفته «شیوا قاسمیپور» این ١٦ استان فراکسیونی تشکیل دادهاند؛ فراکسیون مزنشینان. «لایحهای از طرف ستاد مبارزه با قاچاق کالا و وزارت کشور و لایحهای از طرف نمایندگان مجلس ارایه شده است.»
لوایحی که به گفته قاسمیپور جلسات متعددی به خود دیدهاند تا در کنار هم به نتیجه مطلوبی برسند برای ساماندهی کولبری. «بحث کولبری و تهلنجی که در جنوب کشور مرسوم است مدنظر این فراکسیون است.» به گفته نماینده کردستان در مجلس تلاشها بر این است تا طرح و لوایحی قانونی مصوب شود برای حل مشکل کولبران. «قاسمیپور» از جلسات ماهانه در این زمینه میگوید. جلساتی با ارگانهای مختلف مانند مرزبانی، وزارت کشور، ستاد مبارزه با قاچاق کالا و همینطور نمایندگان مجلس.
کردستان صاحب منطقه آزاد میشود
طبق مصوبات و لوایحی که در فراکسیون و جلسات متعدد عنوان شده قرار بر راهاندازی هشت منطقه آزاد است. مناطق آزادی در کردستان و مناطق غربنشین. «مریوان و بانه هم قرار است جزو مناطق آزاد باشند.» راهاندازی هشت منطقه آزاد به همت و همکاری وزارت اقتصاد و همه دستگاههای مربوطه بستگی دارد. «از هشت منطقه، هفت منطقه به تصویب رسیدهاند. یکی از این مناطق کردستان شهرستان مریوان است.»
به گفته قاسمیپور در مریوان، بانه و سروآباد دومین مرز رسمی بینالمللی را داریم. اگرچه در غرب کشور مرزهایی داریم که ٦٠درصد صادرات کشور از این مرزها صورت میگیرد. «زمینه اشتغالزایی مهیا شده و فرصتهایی وجود دارد. ما دو مرز غیررسمی داریم که از ظرفیت آنها هم میتوان برای فعالیتهای اقتصادی استفاده کرد.» به باور «قاسمیپور اگر زیرساختها فراهم شود، سرمایهگذار بیشک ترغیب خواهد شد.» او مریوان را دروازه مدیترانه میخواند، ظرفیتی که میتوان از آن به بهترین شکل بهره برد. «١٠سالی است اهالی مناطق مرزنشین منتظر مصوب و مهیا شدن زیرساختها هستند. اما بیشک اتفاقات خوبی در راه است.»