علیرضا کریمی فعال رسانهای دوم بهمن با درج یادداشتی در روزنامه ایران نوشت: «من دوبار در دولت اعلام کردم که تا ده سال آینده تکیه روابط خارجی ما بر چین و روسیه است»؛ این جملات را محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه سابق کشورمان در یک گفتوگوی تصویری بیان میکند. این عبارت بیش از آنکه به روشن شدن راهبرد سیاست خارجی سالهای قبل کمک کند، سؤالاتی را درخصوص عملکرد دستگاه دیپلماسی دولت سابق پیش روی مردم قرار میدهد. پس از انعقاد برجام و ابراز تمایل طرفهای شرقی برای گسترش همکاریهای اقتصادی و تجاری با جمهوری اسلامی، رئیسجمهور چین با هیأتی بلندپایه و بیسابقه وارد تهران شد. به پیشنهاد شیجینپینگ و تأیید رهبر معظم انقلاب، روابط دو کشور برای اولینبار به سطح راهبردی ارتقا یافت و دولت میبایست زمینه بهرهمندی حداکثری ایران از چنین فرصتی را فراهم میکرد.
در کمال تعجب اما این سفر مهم با بیتوجهی دولت وقت روبهرو شده، برنامه حضور هیأت چینی در ایران یک روزه پایان یافته و رئیسجمهور وقت در کمال تعجب ناظران سیاسی تنها با یک روز فاصله، عازم اروپا میشود. آقای روحانی در این سفر با رفتارهای خلاف عرف دیپلماتیک کشورهای فرانسه و ایتالیا روبهرو میشود اما دولت وقت اصرار دارد پیام «بینیازی از دوستان دوره سختی» و «استفاده ابزاری از شرق» را به دنیا مخابره کند. در امتداد همین ریل در سیاست خارجی، پرونده چین پنج سال به بایگانی وزارت خارجه رفت و تنها پس از شکست برجام و با شرط پیگیری در سطوح عالی نظام، پکن با پیگیری مجدد این تفاهم همراهی کرد. هر چند آقای ظریف بعدتر با اعلام اینکه «حتی یک مورد رفتاری از من سراغ ندارید که به معنای استفاده ابزاری از چین و روسیه باشد» تأکید میکند «کشوری که بداند شما به او نگاه ابزاری دارید با شما همکاری نخواهد کرد»؛ واقعیت اما این بود که بیتوجهی دولت وقت به چین و روسیه در ماه عسل برجام و بازگشت دوباره به آنان پس از یک سال فرصتسوزی به پای اروپا، بیش از رفتارهای دیپلماتیک و مصاحبههای سیاسی، تصور نگاه ابزاری ایران به چین و روسیه را در ذهن طرف مقابل تقویت میکرد.
آقای ظریف چنین برآوردی را در پایان دوره سکانداری خود در دستگاه دیپلماسی چنین بیان میکند: «اگر دوستان دوران سختی را در سراب طمع سرازیر شدن شرکتهای غربی از ایران نرنجانده بودیم، دوستانمان سرخورده نمیشدند و در دوران سختی رهایمان نمیکردند.» دولت سیزدهم در چنین فضایی بود که تلاش کرد تا چهره دیپلماسی جمهوری اسلامی را بازسازی و ترمیم کند.
دیپلماسی فردی آقای رئیسی در ماجرای تأمین واکسن، آغاز روند عضویت دائم ایران در سازمان همکاریهای شانگهای، نقش مؤثر ایران در اجلاس اکو، سفرهای متعدد وزرای اقتصادی به کشورهای منطقه، گسترش همکاریهای تجاری با همسایگان، افزایش فروش نفت، تسهیل ورود منابع ارزی به کشور و آغاز عملیاتی شدن تفاهم راهبردی با چین از جمله مواردی بود که پیام روشن «چندجانبهگرایی در سیاست خارجی» را به دنیا مخابره کرد. هر چند چنین اقداماتی منجر به دست برتر ایران در مذاکرات وین نیز میشد، اما تغییرات ماهوی روابط خارجی ایران در دولت سیزدهم مانع از آن بود که تصور استفاده ابزاری جمهوری اسلامی از کشورهای شرقی بر فضای گفتوگوهای هستهای سایه افکند.
هر چند حسامالدین آشنا، مشاور سابق آقای روحانی در صفحه شخصی خود سفر آقای رئیسی به روسیه و افزایش همکاریهای راهبردی با چین را وسیلهای برای تقویت موضع مذاکراتی ایران در وین دانست، اما طرفهای مذاکراتی به خوبی میدانند که ماهیت روابط تهران با مسکو و پکن مستقل از مسأله هستهای تعریف شده و نگاه ابزاری سابق به کشورهای شرقی وجود ندارد. اما بر خلاف شکل رابطه ایران با چین، جغرافیای سیاسی روسیه، باعث تمرکز تعاملات دو کشور در حوزههایی غیر از اقتصاد و تجارت شده بود. همراهی رئیسجمهور از سوی وزرای نفت، اقتصاد و امور خارجه تصویر روشنی از اهداف تجاری و اقتصادی سفر به مسکو را نشان میداد. از سوی دیگر، استقبال از هیأت ایرانی بر خلاف سنت گذشته که در سطح معاون وزیر خارجه انجام میشد، این بار در سطح وزیر انرژی و رئیس کمیسیون اقتصادی مشترک دو کشور صورت گرفت.
مجموعه این اتفاقات نشان میدهد که «چندجانبهگرایی» جزو اصول سیاست خارجی دولت سیزدهم بوده و نگاه به شرق نه به عنوان گزینه فرعی کشور برای روزهای سخت، که انتخاب اصلی جمهوری اسلامی برای تقویت حوزههای راهبردی از امنیت و دفاع تا تجارت و اقتصاد است.