تومان شخصیتهای گرم و بلندپروازی دارد که ناامید از مسیرهای هموارِ دستیابی به موفقیت، رویای ثروت را در پیچ و خمهای تاریک اجتماعی جستجو میکنند؛ با وجود یک پیام اخلاقی در پسزمینه داستان، فیلم به دور از کلیشههای رایج سینمای اجتماعی در ایران است.
فیلم زندگی چند جوان را در یکی از شهرهای شمال شرق ایران روایت می کند، شخصیت اصلی فیلم با نام «داوود» در آرزوی ثروت و قدرت به قمار و شرط بندی در مسابقات روی میآورد و مابقی داستان روایت زندگی داوود و اطرافیانش است، با وجود اینکه فیلم هیچ اشارهای به گذشته داوود و دلایل آزمندی او ارائه نمیدهد اما در نماهایی از فیلم درخواهیم یافت که فقر نقطه مشترک زندکی این جوانان است.
چهره فقر اما در تومان از آن چهره های همیشگی سالهای گذشته سینمای ایران نیست، فیلمساز به جای خلق صحنه هایی از نمایش زندگی فقیرانه و مشکلات پیرامون آن در زندگی، چند شخصیت مشتاق خلق می کند که قرار است با پول کثیف به رویاهایاشان جامه عمل بپوشند.
فیلمنامه نوشته مرتضی فرشباف دست او را در گسترش قصه با تاکید بر شخصیت پردازی عمیق باز میگذارد، تمرکز بر فرازوفرودها، روحیات و کنشهای شخصیتهای فیلم، مهم ترین دلیل و تکنیک همراه سازی مخاطب برای تماشای زندگی این شخصیتها است.
فرشباف که در غالب آثارش نگارش فیلمنامه را نیز به عهده داشته با پرهیز از ساختارهای روایت کلاسیک برای افزایش کشش داستان سعی در تمرکز بر حالت درونی و بیرونی شخصیتها دارد و از آنجا که با توانمندی و تسلط خود با فرم و بیان سینمایی آشناست در فیلم تومان نیز بیهراس از عدم اقبال مخاطب سراغ فرم روایی متفاوت و تا حدی تجربی رفته است.
فیلمساز برای پیش بردن داستان و ایجاد منطق زمانی در ذهن بیننده از ۳ نقطه عطف آغاز، قله و افول شخصیت اصلی در فصلهای بهار، تابستان و زمستان استفاده کرده که به دلیل ضرب آهنگ نسبتا تند و اتفاقات پی در پی قصه ممکن است مخاطب با کوچکترین بی توجهی خط روایت را از دست بدهد.
تجربهگراییهای جسورانه فیلمساز به همینجا ختم نمی شود، در مهمترین گام او انتخاب بازیگرهایش را با انتخاب چند بازیگر خوب اما کمتر شناخته شده نهایی می کند که شاید در نگاه اول با هزینههای سنگینی که فیلمسازی در ابعاد پروژه ای مانند تومان دارد منطقی به نظر نیاید اما این انتخاب ها به شکل شگفت انگیزی به ثمر نشسته است.
میرسعید مولویان با بازی در نقش داوود بسیار فراتر از انتظار ظاهر شده، او که پیش از این تجربه سالها حضور در تئاتر را داشته اولین تجربه سینماییاش را با فیلم تومان رقم زده، بازی درخشان او نقش بسزایی در شکل گیری کلی اثر داشته است، همچنین بازی مجتبی پیرزاده در نقش عزیز و پردیس احمدیه در نقش آیلین (نامزد داوود) بسیار دقیق در خدمت میزانسنهای فیلمساز درآمده است.
دوربین مرتضی نجفی فیلمبردار این فیلم نیز در شکل گیری بیان بصری پخته فیلم تومان بی تاثیر نیست، علیرغم وجود مناظر بکر و زیبا در منطقهای که فرشباف برای فیلمبرداری انتخاب کرده دوربین مرتضی نجفی ابدا اسیر این طبیعت نیست و در خدمت داستان عمل میکند، فیلمبردار به درستی در بخشهایی از روایت تنفس زیادی به مخاطب القا میکند و در نقاط عطف فیلم عمیقا نفس را در سینه مخاطب حبس میکند.
اما با وجود تفاوتهای آشکار در ضرب آهنگ و تدوین فیلم تومان در قیاس با ساختههای قبلی فرشباف مانند بهمن فیلمساز همچنان به پیروی از استادش عباس کیارستمی بدون واهمه، به ساختار شکنی در سینمای قصه گو میپردازد و این شیوه در نیمه دوم فیلم به دلیل عدم وجود گرههای ساختاری تماشای فیلم را برای مخاطب عام سخت میکند.
با این وجود فرشباف به قدری در انتخاب لوکیشها، طراحی صحنه، عمق شخصیت پردازی و جزئی نگری در بازیها دقیق، حرفهای و خلاق عمل میکند که غالب شخصیتها از تیپ سازی خام دستانه فاصله میگیرند و دغدغههایشان ذهن مخاطب را به چالش میکشد.
نکته دیگر فضای مردانه فیلم است، تنها شخصیت زن فیلم «آیلین» نامزد داوود است که با ولع پایان ناپذیر داوود دست و پنجه نرم میکند که ایجاد این فضای نسبتا مردانه تا حدی به خستگی مخاطب در نیمه پایانی فیلم دامن میزند و این درحالی است که فرشباف در فیلم قبلی خود بهمن عمیقا بحرانهای یک زن ازطبقه متوسط را روی پرده سینما میآورد و زندگیاش را روایت میکند.
در پایان میتوان نتیجه گرفت تومان فیلمی اجتماعی همراه با پیامی مشخص است که علیرغم ضعفهایی در ایجاد کشش داستانی، با فرمی بدیع و دقت در جزئیات، به یک بیان بصری قدرتمند دست مییابد و نقطه عطفی در سینمای تجربه گرای مرتضی فرشباف است.