این بیتوجهی، خود را از پیش از انقلاب نشان داد. جایی که در تعارض میان اتمسفر فیلمفارسی و جریان روشنفکری، درام های ورزشی، با استقبال پائینی از سوی فیلمسازان و حتی مخاطبان مواجه شد.
پس از انقلاب، نخستین جرقههای ساخت فیلمهایی از این دست، با خط پایان محمدعلی طالبی زده شد. در سال هایی که بسیاری از تولیدات سینمایی کشور، منحصر به سینمای جنگ و آثار اجتماعی بود، خط پایان با محوریت رقابت های نفسگیر دوچرخه سواری، با اقبال چندانی مواجه نشد و این شاید، یکی از دلایلی بود که سبب شد تا طالبی، دیگر هیچگاه به سمت تولید فیلم هایی از این دست نرود.
در هیاهوی درام های اجتماعی، عاشقانه و آثار دفاع مقدس و حتی اکشن، ردپای درام ورزشی تا نیمه دوم دهه ۷۰، چندان پررنگ نبود. در سال ۷۶، محسن محسنی نسب با یاس های وحشی، تمام کمبودهای آن سالیان در این گونه را به نوعی جبران و فیلم پرمخاطبی را در تاریخ سینمای ایران تولید کرد.
یاس های وحشی با محوریت چند کاراته کار، تلفیقی از یک درام اجتماعی و رزمی بود و توانست به واسطه همین رویکرد، مخاطبان بسیاری را به سینماها بکشاند. اقبال سینمای اجتماعی در نیمه دوم دهه ۷۰ و اصرار فیلمسازان برای حضور در چنین فضایی، اجازه نداد تا
یاس های وحشی، به عنوان صف شکن درام های ورزشی در سینمای ایران، به تولیدات دیگری منجر شود.
نیمه دوم دهه ۹۰ اما، دوره پرباری برای سینمای ورزشی بود. دوره ای که بیشتر از تمام تاریخ سینمای ایران، فیلم در این حوزه ساخته شد اما پاشنه آشیل ارتباط با مخاطب، همچنان در تمامی این آثار ملموس بود.
درام پرحاشیه لاله، قرار بود قهرمان رالی ایرانی را با استانداردهای ساختاری فیلمسازی، به دنیا معرفی کند. پروسه تولید نخستین ساخته اسدالله نیک نژاد در حدود یک دهه به طول انجامید و در اکران، یک سقوط آزاد فاحش را با گیشه ۲۰۰ میلیونی تجربه کرد.
اثر غلامرضا تختی از بهرام توکلی قرار بود طلسم این زنجیره را بشکند. این را میشد هم از سوژه فیلم که قهرمان محبوب همه ایرانی هاست، متوجه شد و هم از کارگردانی که در نیمه دوم دهه ۹۰، در اوج فعالیت خود قرار داشت اما غلامرضا تختی از همان زمان اکران جشنواره ای خود، دستخوش برخی تعارض ها واقع شد تا حاشیه بر متن غلبه کرده و فیلم، آنطور که انتظار میرفت، ظاهر نشده و شکستی دیگر در کارنامه درام های ورزشی کشور رقم بخورد.
مستند صفر تا سکو اما با وجود تمام بی ادعایی خود، روند پربارتری را به نسبت دیگر فیلم های ورزشی تاریخ سینمای ایران طی کرد. فیلم سحر مصیبی که روایت خواهران ووشکار منصوریان بود، با وجودی که در گروه هنر و تجربه اکران شد اما نزدیک به ۴۰۰ میلیون تومان فروخت و علیرغم دریافت چند جایزه جهانی، اکران خوبی را در سینماهای چند ایالت آمریکا پشت سر گذاشت.
عرق سرد سهیل بیرقی بیش از آنکه یک درام ورزشی باشد، یک درام تلخ اجتماعی بود که از علقه های ورزشی به عنوان بستری برای روایت بهره برد. فیلم اگرچه در اکران، چندان تحویل گرفته نشد اما همان میزان توجه به فیلم، بیشتر بر موضوعات اجتماعی و بحث های مربوط به محدودیت زنان در جامعه ایرانی سوار بود و زمینههای ورزشی اثر، به عنوان وصله ای بر پیکره یک اثر اجتماعی، بیشتر به عنوان یک دستاویز مطرح بود تا دغدغه فیلم و کارگردان.سونامی، به عنوان نخستین ساخته میلاد صدرعاملی، تمام فاکتورهای پایان دادن به جریان ناکامی درام های ورزشی در سینمای ایران را دارا بود. فیلم خوش ساختی که با سوژه ای جان دار و کنش مند، یک رقابت نفسگیر را با ریتمی تند روایت می کرد اما در کمال تعجب، فیلم، نه در جشنواره تحویل گرفته شد و نه در اکران عمومی با اقبال مواجه شد تا با یک ناکامی بزرگ، نوار شکست های درام های ورزشی در سینمای ایران را تداوم بخشد.
و حالا بیرو، جدیدترین تلاش سینمای ایران در این حوزه است. فیلمی که هم سوژه آن ،کنجکاوی های بسیاری برای مخاطب عام داشته و هم نام مجید برزگر به عنوان تهیه کننده، کورسوی امیدی را در میان سینمادوستان زنده کرد. اما محصول نهایی، نه در قالب سینمای بیوگرافی، سرگرمی آفرین شد و نه به عنوان یک درام ورزشی، مخاطبان خود را راضی از سالنها خارج کرد.
ناکامی بیرو نشان داد که دست درام های ورزشی در میان آثار کالت تاریخ سینمای ایران، خالی تر از هر ژانر دیگری است؛ جریانی که باید یک آسیب شناسی جدی در مورد آن صورت بگیرد تا مشخص شود چرا این گونه، علیرغم رعایت بسیاری از استانداردها، طی حدود ۴ دهه آزمون و خطا، هیچگاه مسیر موفقیت را به خود ندید.