یکی از مهمترین ویژگی های فیلمساز اجتماعی یا افرادی که میخواهند رویدادهای ساده زندگی و اتفاق های ریز و درشت پیرامون خود را به صورت رئال با هنر سینما در آمیخته کنند و ماحصل کار در قالب یک اثر سینمایی سر و شکل بگیرد، این است که درک درست، نگاه عمیق و منصفانه ای نسبت به جامعه داشته باشند.
علفزار با دغدغه مستحکم گام بر می دارد
کارگردان زمانی که می خواهد قصهاش را روایت کند و برای فیلمبردار در وسط شهر میزانسن تعریف کند، اول باید به این فکر کند که این آغاز چقدر به واقعیت نزدیک است و چه نمودهای بیرونی در جامعه اش دارد؛ اگر به این باور نرسد، خروجی درستی نخواهد داشت، اگر دغدغه و مساله نداشته باشد و سطحی نگری کند، نتیجه درست در نمی آید. همانند اکثر فیلم هایی که ادعای التهاب اجتماعی دارند و در نهایت به دم دستی ترین حالت ممکن در سطح دست و پا می زنند.
کارگردان مدعی سینمای اجتماعی باید آینه تمام نمای جامعه اش باشد. کاظم دانشی، فیلمساز اول، جوان و تازه نفس با نخستین فیلمش علفزار به طرز شگفت انگیزی با دغدغه و مستحکم گام بر می دارد و مصداق بارزی برای این قاعده است. قصه اش ملتهب و جسورانه است، از فروپاشی و انحطاط اخلاقی در یک جامعه رو به زوال حرف می زند، هشدار می دهد و به رُخمان می کشد وضعیت جامعه امروز ما از فروپاشی گذشته است.
روایت های موازی و تو در تو در فیلمنامه اش و پرداخت به جزئیات اش ستودنی است، چفت و بست ها روی هم نشسته و همانند یک جامعه شناس کهنه کار عمل می کند که جامعه اش را به خوبی می شناسد و درباره خطراتی که گریبانگیر نسل های بعدی است، هشدار می دهد.
شخصیت پردازی در این فیلم به یک رُکن اصلی تبدیل می شود. اما این پایان کار نیست، ریتم فیلم به شدت سراپا و جاندار است، برای روایت قصه اش به در و دیوار نمی زند، راحت و بی ادا قصه گو است اما از پایان بندی لطمه می خورد؛ انگار ریزه کاری ها، کاشت و برداشت های درستش، به یک باره رها می شود و شاید این رهایی به خاطر ممیزی های اعلام شده بر فیلم باشد که پایان خنثی و عقیمی برای این روایت هولناک اجتماعی شکل می گیرد.
فیلم بازیگران درخشانی دارد، پژمان جمشیدی در اینجا در ارائه تکنیک های بازیگری اش در جزئیات ماهر و توانا است، نقش سخت و نفس گیری منطبق بر شخصیت پردازی فیلمنامه دارد و متفاوت ترین حضور این بازیگر در سال های اخیر است.
پژمان جمشیدی یکی از اصلی ترین های فیلم علفزار
در سکانس ۲ نفره اش با سارا بهرامی در شاه سکانس فیلم که حرف اصلی این درام اجتماعی در همان جا مطرح می شود، به طرز خلاقانه ای در جزئیات، توانا بودنش را به رخ می کشد و یکی از اصلی های مرد امسال است.
سه ضلعی بازیگران زن (بهرامی، پسیانی، پروانه) در ترکیب فیلم و شخصیت پردازی درآمده و بازی ها به اندازه است و بیرون نمی زند. ستاره پسیانی و حضور تازه اش یکی از نقاط قوت فیلم محسوب می شود. فیلم علفزار از لحاظ فنی هم رو به جلو است، به غیر از موسیقی نه چندان دلچسب که برای این فیلم نیست، از طراحی گریم منطبق بر شخصیت پردازی خوبی بهره منده است و فیلمبرداری منطقی و آرام هادی بهروز در شکل گیری درام تاثیرگذار است.
علفزار مصداق بارزی از تولد یک کارگردان جوان در سینما است، ممکن است ضعف هایی هم در روند روایت وجود داشته باشد اما این که نسل های تازه ای وارد جریان فیلمسازی در سینمای ایران شدند و به سراغ سوژه های ملتهب اجتماعی می روند اتفاق مهمی است. حضور بهرام رادان هم در مقام حامی این جریان و حمایت هایش از این فیلمساز اول بیانگر این نکته است که هنوز می توان به نسل جدید امیدوار بود و اعتماد کرد.
ممکن است این قصه برای خیلی ها خوشایند نباشد و برای تماشای آن توسط عموم مردم سنگ اندازی کنند، اما آقایان مدیر و مسئول، دیدن این فیلم جُرم نیست، این بُرشی از اتفاقات هولناک اجتماعی است که فقط به زبان سینما روایت می شود و مضمون فیلم یک تلنگُر است به ما که نگران آینده این سرزمین و نسل آینده باشیم.
کلام آخرم آن دیالوگ شخصیت سارا است: آقای قاضی؛ این بچه همه چی رو دید؛ این دیالوگ تمام هویت فیلم علفزار است، مابقی تحلیل با شما و جامعه شناسان و مدیران فرهنگی.
به گزارش ایرنا، چهلمین جشنواره فیلم فجر با حضور ۲۲ فیلم در بخش «سودای سیمرغ»، ۱۰ فیلم در بخش «فیلم کوتاه» و هشت فیلم در بخش «مستند» از ۱۱ تا ۲۲ بهمن به دبیری مسعود نقاشزاده در برج میلاد به عنوان کاخ جشنواره، برگزار میشود. فیلمهای این دوره از جشنواره در سینماهای ۳۱ استان در سراسر کشور اکران خواهد شد.
چراغ جشنواره فیلم فجر در روز نخست با ۲ فیلم بیرو و مرد بازنده روشن شد و در روز دوم نیز فیلم های علفزار و شادروان به نمایش درآمدند.