در حالی که بیش از ۴۰ سال است اصطلاح «منافق» به عنوان اسم خاص برای این گروه تروریستی به کار میرود، شاید کمتر فیلمی توانسته این گونه مفهوم نفاق و دورویی موجود در اعضای سازمان را برای مخاطب تبیین کند. فیلم حتی تا لحظات پایانی، مخاطب را در تعلیق و شک و تردید درباره هویت و جهتگیری واقعی نقش اول خود (سعید امیریان با بازی مهدی نصرتی) نگه میدارد و بیننده بهگونهای مواجهه با یک منافق را تجربه میکند. شاید منشا قوت این شخصیتپردازی، مخلوط کردن زندگی و کنش تشکیلاتی، کاری و عاطفی شخصیت اصلی داستان است.
«ضد» را باید در ادامه سبک کاری سینمای مهدویان و کارهای مشابه در دهه اخیر به حساب آورد؛ کارهایی چون «ماجرای نیمروز» و «رد خون» که هم مضمون تاریخی سیاسی دارند، هم موضوعشان مجاهدین خلق است و هم از ابتکار تلفیق مستند و سینمایی بهره گرفتهاند؛ در اینجا هم فیلمهای واقعی و مستند رخدادهایی چون سی خرداد و هفتم تیر ۱۳۶۰ با ساخته شده سینمایی آنها تلفیق شده تا این تلفیق علاوه بر قوت بخشیدن به مستند و موثق بودن روایت فیلم، بخشهای دیگر را هم برای مخاطب باورپذیرتر کند.
یکی از محورهای اصلی فیلم، به تصویر کشیدن دوقطبی میان انسانیت و کار تشکیلاتی عناصر مجاهدین خلق است و به نظر میرسد کارگردان و نویسنده تا حدی موفق شدهاند مسخ انسانیت تحت تاثیر بت بزرگ «تشکیلات» را به تصویر بکشند.
یکی از محورهای اصلی فیلم، به تصویر کشیدن دوقطبی میان انسانیت و کار تشکیلاتی عناصر مجاهدین خلق است و به نظر میرسد کارگردان و نویسنده تا حدی موفق شدهاند مسخ انسانیت تحت تاثیر بت بزرگ «تشکیلات» را به تصویر بکشند. در این دوقطبی، انسانیت تنها روحیات معنوی انسانی نیست، بلکه «ضد» نشان میدهد عشق زمینی، عواطف انسانی و حتی غرایز طبیعی به پای اطاعت بیچون و چرا از تشکیلات و «مرکزیت سازمان» قربانی میشود و فرد را به انجام وحشیانهترین رفتارها با معشوق خود وادار میکند تا مبادا سازمان در وفاداری او تردید کند.
فیلم از همکاری محتوایی چهرههای باتجربه سازنده آثار سینمایی با مضمون سیاسی امنیتی بهره برده و متکی بر تحقیق خوب است. در این همکاری به نظر میرسد درام قوی برعهده «حسین ترابنژاد» و طرح «مرتضی اصفهانی» فردِ پشت صحنه بسیاری از آثار سینمایی امنیتی از «امکان مینا» و «ماجرای نیمروز» گرفته تا «شبی که ماه کامل شد» است. تحقیق محکم فیلم، به خوبی با درام جذاب تلفیق شده تا مضمون را به مخاطب منتقل کند.
واقعیت آن است که سازمان تروریستی مجاهدین خلق بیشترین ضربهها را به جمهوری اسلامی وارد کرده و از ترورهای کور و هدفمند سال ۶۰ و به شهادت رساندن شهیدان بهشتی، رجایی، باهنر و عناصر اصلی نظام گرفته تا نقشآفرینی به عنوان ستون پنجم در جنگ عراق علیه ایران عمل کرده و حتی افشاگری در خصوص برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران نیز دستکم در ظاهر از سوی آنان انجام شد.
بسیاری از ناظران تاریخ با مرور عملکرد این گروه، با توجه به نقش مجاهدین خلق در تحرکات علیه رژیم پهلوی، به این پرسش فکر میکنند که آیا نمیشد در حکومت سهمی به این گروه داده شود و جلوی بسیاری از درگیریهای خونین گرفته شود؟ به نظر میرسد این فیلم، نیم نگاهی به این پرسش هم داشته و علاوه بر برخی دیالوگها، یکی از نکات مهم محتوایی آن، تلاش سازمان مجاهدین خلق برای تند کردن فضا و تحریک نیروهای حزباللهی، به ویژه حزب جمهوری اسلامی به آغاز درگیری است و به صورت ملموس، سود تندروی نیروهای حامی نظام را برای طرف مقابل نشان میدهد.
فارغ از برخی ایرادها از جمله نام فیلم که اقتباس از یک فیلم سیاسی فرانسوی است و به نظر میرسد نتوانسته با مخاطب ارتباط برقرار کند، «ضد» در مجموع یک کار به نسبت خوشساخت درآمده است اما حالا که برای گروه تروریستی مجاهدین خلق جانی نمانده، آیا میتواند باعث پیروزی انسانها در دوقطبی انسانیت با تشکیلاتهای جدید شود؟