در جشنواره چهلم فجر برای نخستین بار به تماشای فیلمهایی نشستیم که در ردیف گونههایی قرار داشتند که سینمای ایران در آن گونهها دارای بضاعت بسیار اندکی است، بیرو مرتضی علی عباس میرزایی در گونه فیلم بیوگرافی، مرد بازنده محمد حسین مهدویان در گونه جنایی و معمایی و لایههای دروغ رامین سهراب در گونه اکشن.
ساختار ضعیف لایه های دروغ سبب واکنش ها و حواشی بسیار زیادی شد و فضا را برای گروهی فراهم ساخت تا به بهانه مشارکت بنیاد سینمایی فارابی در چنین فیلمی که تولید مشترک هم به گونه ای محسوب می شد به شکلی تیغ تیز انتقادات را متوجه اینگونه حمایتها، دلایل حمایت مدیران قبلی از فیلم مذکور، دلایل گروه انتخاب جشنواره برای انتخاب فیلم در بخش اصلی ساختند تا جایی که اصل دو موضوع به فراموشی سپرده شد.
دو موضوع مهمی که حداقل خود من از دهه هشتاد بارها و بارها در گفتگوها و نوشته هایم به آنها اشاره کرده ام. یکی اجبار و الزام سینمای ایران برای حرکت به سمت تولیدات مشترک و دیگری لازمه توجه به گونه های مغفول مانده در تولیدات سینمای ایران برای متنوع تر ساختن سبد اکران از گونه های مختلف.
اول، وضعیت مناسبات اکران در سینمای دنیا در دهه های اخیر به سمت و سویی سوق داده شده که اکثر کشورهای صاحب صنعت سینما را به مسیر تولید مشترک رهنمون کرده است. کشور آمریکا و جریان هالیوود به عنوان سردمدار سینمای جهان هم حتی از این قاعده مستثنی نیست و بسیاری از تولیدات این کشور نیز همراه با شرکت و حضور چند یا چندین کشور شکل گرفته است. و در واقع لازمه سهم گیری از اکران امروز سینمای دنیا تولیدات مشترک است. سینمای ایران نیز سالهاست که تلاشهایی را عمدتا در بخش دولتی برای تولید مشترک انجام داده که تقریبا تلاش موفقی نبوده و البته دلایل این عدم موفقیت می بایست به صورت کارشناسی و آسیب شناسانه با حضور متخصصان امر مورد بررسی قرار گیرد که انتظار می رود یکی از وظایف و دستورکارهای مدیریت جدید سینمای ایران همین مساله آسیب شناسی تولید مشترک با سایر کشور از مرحله خلق ایده تا اکرانهای جهانی و منطقهای باشد.
اینکه چرا بخش خصوصی تمایلی به این موضوع نشان نمی دهد. اینکه چرا تفاهم نامه های متعدد با کشورهای مختلف در حوزه تولید مشترک سینمایی تاکنون عملیاتی و اجرایی نشده و اینکه معدود تولیدات مشترک ایران با کشورهای دیگر چرا اکران موفق و درستی در داخل نداشته و به چه دلایلی حتی از به دست آوردن تکه کوچکی از اکران منطقه ای هم ناتوان مانده اند؟ این مساله مهم که در دوره سینمای قبل از انقلاب نیز وجود داشت و نمونه شاخص آن فیلم کاروانها به کارگردانی جیمز فارگو محصول مشترک ایران و آمریکا است که حدود ۴۵ سال پیش ساخته شد و یا فیلمی با نام بابا عزیز که محصول مشترک ایران و تونس بود و به کارگردانی شخصی به نام ناصر خمیر در سال ۱۳۸۲ ساخته شد و هیچیک هم موفق به نشستن بر سفره اکران بین المللی نشدند. بنابر این لازم است تا تیم جدید سینمای کشور و برنامه ریزان کلان فرهنگی قبل از ورود به این مساله پیچیده تولید مشترک همه جوانب را با افق اکران جهانی بسنجند و بعد وارد این مقوله مهم بشوند.
دوم، تنوع ژانر، یکی از گره های ما در سینمای داخل کشور است. در چند دهه اخیر عمده محصولات سینمای داخل صرفا به گونه اجتماعی خانوادگی و کمدی محدود شده و برخی وقتها هم شاید فیلمی با موضع جنگی دفاع مقدس یا دینی و سیاسی روی پرده داشته باشیم. همه این اتفاقات در حالی رخ می دهد که از میان بیست و اندی گونه و زیرگونه های متعدد سینمایی، صرفا در تولید، خودمان را محدود کرده ایم به دو سه گونه محدود که جدا معتقدم یکی از دلایل ریزش شدید مخاطب در سینمای ما و عدم توانایی مدیران و سینماگران برای افزایش تعداد بیشتری از مخاطبان، همین مساله بی توجهی به سایر گونه ها و زیر گونه های سینمایی و ارائه منوی محدودی به مخاطب است که طبعا باعث عدم رضایت مخاطب شده و طبعا نیاز فرهنگی خود را با رفتن به سمت و سوی کانالهای ماهواره ای و اینترنت و سایر موارد تامین کرده و تمایلی به حضور در سالن سینما نخواهد داشت.
در این مسیر هم سینمای ما بی توجه به صورت مساله تصور کرده چنانچه هنجار شکنی های بیشتری را در فیلم های به اصطلاح کمدی داشته و یا پا را از خطوط قرمز در گونه سینمای اجتماعی فراتر نهد موفق به جذب مخاطب خواهد شد که تجربه حداقل ده ساله اخیر نشان داد هنجار شکنی بیشتر و رد کردن خطوط قرمز تنها به سینما و سینماگر و نظام آسیب می زند و بس. و در این میان یکی از راههای برون رفت از بحران مخاطب توجه به گونه های مغفول مانده سینمایی است که کمتر به آن پرداخته شده.
به همه این موارد اشاره کردم که بگویم منکر ضعفهای محتوایی و ساختاری فیلمی مثل لایه های دروغ نیستم و بدون تردید فیلم مذکور اثر خوبی در سینمای اکشن ایران نیست. اما سئوال اینجاست که چند فیلم در کارنامه چهل ساله سینمای ایران بعد از انقلاب وجود دارد که در گونه اکشن ساخته شده؟ چند فیلم رزمی داشته ایم؟ آمارها در حوزه فیلمهای ترسناک و فانتزی چگونه است و غیره؟ چرا فیلمسازان شاخص سینمای ما به سمت و سوی ساخت گونه های مغفول مانده حتی با بهره گیری از حمایتهای دولتی نمی روند؟ مشکل در کجاست؟ ریشه یابی و آسیب شناسی این موضوع هم از برنامه های ضروری است که میبایست در دستور کار مدیران و سیاستگذاران سینمایی قرار گیرد و امید که گوش شنوایی برای توجه به این مساله وجود داشته باشد.