به گزارش خبرنگار سینمایی ایرنا، منیر قیدی، بعد از ویلایی ها، در دومین اثر سینمایی خود، حرف های زیادی برای گفتن دارد. ماجرای دسته دختران با یک کابوس آغاز می شود. شباهت زیادی با افتتاحیه دوئل اثر احمدرضا درویش دارد.
داستانی زنی به نام یگانه کمایی معلم یک مدرسه است که فرزندانش را در هجوم بعثی ها از دست داده است؛ در قضیه اشغال خرمشهر. فیلم، تاریخ ۱۰ مهر ۱۳۵۹ را نشان می دهد؛ نخستین روزهای جنگ تحمیلی. او فرمانده دسته ای کوچک از زنان می شود که ماموریت شان رساندن مهمات به محمد جهان آرا در استراتژیک ترین نقطه خرمشهر است.
شجاعت کارگردان در وارد شدن به چالش جلوه های میدانی و جلوه های ویژه جنگی، ستودنی ست. به همین خاطر، صحنه های اول فیلم که جلوه هایی نه چندان جذاب دارد را می شود با اغماض، قابل قبول دانست. ماجراهای فیلم مجموعه ای از خاطرات رزمندگان زن و اقتباسی آزاد از یک شاهکار ادبی جهان است.
آداپتاسیون آنتیگونه در این فیلم، جاافتاده و جالب است.
قیدی، برخلاف ویلایی ها که کاراکترها در فیلمش، خوب صیقل خورده بودند، در دسته دختران تلاش کرده است که شخصیت ها در خدمت رویدادها باشند. بنابراین حوادث و رویدادها، حرکت شخصیت ها را می سازد، نه بالعکس.
به همین خاطر است که می بینیم شخصیت های دسته دختران، تفاوت زیادی با هم ندارند، لهجه هایشان، خوب نیست، لنگ می زند و رشته ارتباط با زنانگی شان، کمرنگ است.
کارگردان، در فیلمش بر این ماجرا تمرکز کرده است که بگوید موفقیت در آزادی خرمشهر و به تبع آن، دست برتر ایران در جنگ هشت ساله، مرهون تلاش های زنان، نه تنها در پشت جبهه ها، بلکه اتفاقا در خط مقدم و در زیر بار سنگین توپ و تانک و تفنگ هاست.
البته، روند فیلم به گونه ای ست که جنسیت، آرام آرام رنگ می بازد و دسته دختران، هر یک انسان هایی هستند که بدون جنسیت، دوشادوش هم می جنگند و هر یک سپری می شوند برای نجات جان همرزمان و بازکردن معبری امن برای آنان.