تهران- ایرنا- در ششمین روز از چهلمین جشنواره فیلم فجر، منتقدان نقدهای خود را درباره فیلم «دسته دختران» عرضه کردند؛ منتقدی بر این باور است فیلم «دسته دختران» در خلق فضاهای جنگی و مصائب مربوط به آن، فیلم به شدت موفقی است از سوی دیگر، منتقدی تاکید می‌کند قصه فیلمنامه و کاراکترها کشش ندارند.

به گزارش ایرنا، جشنواره فیلم فجر از صبح دوشنبه ۱۱ بهمن ماه به چهلمین سال خود وارد و در قد و قامت جوانی پرتجربه میزبان علاقه مندان به سینما شد. اگر اکران فیلم ها و حواشی مربوط به این فستیوال بزرگ ملی سینما را فاکتور بگیریم، یکی از مهمترین بخش های این جشنواره، نقدهای منتقدان و کارشناسان به این رویداداست که حال و هوای متفاوتی به آن می دهد.

در ادامه به چند نقدی که در ششمین روز جشنواره درباره فیلم دسته دختران نگاشته شد، می پردازیم.

فیلمنامه کم رمق دسته دختران؛ پاشنه آشیل

بی شک پرداختن به مسائل مربوط به دوران دفاع مقدس آن هم در شرایط سخت جنگی و در خط مقدم نبرد کاری دشوار و طاقت فرساست که نیازمند یک تیم همدل و کاربلد است تا فضاسازی های ایجاد شده تصنعی و به دور از ذهن از آب در نیاید.

در این گونه پر زحمت سینمایی اگر عناصر فیلم از جایگاه و کارکرد درستی برخوردار نباشند، فیلم بیش از آنکه موثر واقع شود، مضحک به نظر می رسد که نمونه های آن را در سینمای دفاع مقدس به شدت در ذهن داریم.

دسته دختران در خلق فضاهای جنگی و مصائب مربوط به آن، فیلم به شدت موفقی است و تلخی، بی رحمی، ویرانگری و قساوت جنگ را به خوبی به تصویر کشیده است؛ منیر قیدی نشان داد کارگردان با جسارت و توانمندی است که به خوبی از عهده فضا سازی فیلم بر آمد.

اما آنچه که دسته دختران را تنها در اندازه یک فیلم با جلوه های خوب جنگی باقی نگه می دارد، فیلمنامه ضعیف و کم رمق فیلم است. اساسا دسته دختران هیاهویش برای هیچ است این همه انرژی و صرف زحمت برای ساخت فیلمی که بن مایه اش در فیلمنامه به شدت ضعیف است جای سوال است.

فیلمنامه نه قصه اش جذاب است و نه کاراکترهایش کشش و انگیزه ای در مخاطب ایجاد می کنند که بتوان از آن دفاع کرد. تعدادی زن که تصمیم گرفته اند در خط اول جنگ اسلحه به دست گرفته و مبارزه شان نه امدادی و نه پشتیبانی باشد بلکه نبرد در میدان اصلی جنگ را انتخاب کرده اند. طرح یک خطی اثر می تواند جذاب باشد اما به شرط آنکه قصه ای محکم، جاندار و موثر با کاراکترهایی جذاب و باورپذیر در پس زمینه آن طراحی شده باشد که متاسفانه هیچ گاه اینگونه نیست.

حالا اگر اثری مسأله اش تجربه گرایی، ایجاد فرم یا خلق فضایی آرتیستیک باشد کسی انتظار ندارد بار اصلی روی دوش قصه و قصه گو باشد. دسته دختران از نوع اول است، چرا که منیر قیدی تلاش کرده قصه ناگفته ای از دختران وطن پرست از روزهای آغازین جنگ بگوید اما افسوس که فیلم همه چیز دارد جز یک درام قوی و تاثیر گذار. برای مخاطبی که می خواهد اثری حماسی از تلاش در راه سرزمینش ببیند چندان تفاوتی ندارد، سازنده اش چه کسی داشته باشد.

اصل مهم برای او لمس کردن فضای واقعی آن روزها و حماسه ای است که همه جا درباره اش خوانده یا شنیده. پس روی پرده سینما آنچه در یک حماسه سرایی اهمیت دارد بیان هر چه جذاب تر رویداد است. چیزی که فیلم دسته دختران فاقد آن است.

نمایش موفقیت آمیز فضاهای رئالیستی در دسته دختران

دومین فیلم منیر قیدی (پس از ویلایی ها) گامی به جلو محسوب می شود، چه به لحاظ تعدد لوکیشن و سیاهی لشگر و پروداکشن و چه ریتم پر شتاب آن. قیدی موفق شده فضاهای رئالیستی از روزهای آغاز جنگ در خرمشهر را به خوبی نمایش دهد. این واقع گرایی بار زیادش روی دوش طراحی صحنه، جلوه های ویژه و البته جمعیت بازیگران است.

فیلمبرداری و حتی صدا عالی است و بازیگران اصلی حسابی مایه گذاشته اند (هر چند بعضی های شان لهجه را به خوبی ادا نمی کنند) اما دریغ که فیلمنامه شخصیت پردازی درستی ندارد و پلات اصلی روی هواست (رساندن یک محموله مهمات به دست رزمندگان توسط گروهی از زنان) چرا که سوال پیش می آید چرا دختران باید آن را به خط مقدم نبرد ببرند؟ آنهم در خرمشهری که هنوز مردان حضور دارند و تازه آن زاغه نزدیک رزمندگان است.

آنها تصمیم می گیرند پابه پای مردان به نبرد با دشمن بپردازند و در این مدت حوادث و وقایع عجیبی انتظارشان را می کشد.

یکی از اهداف مهم نظامی صدام در حمله‌ سراسری به خاک ایران در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ تصرّف شهر با اهمیت خرمشهر بود. برای همین بخشی از توان نظامی اعم از نیروی پیاده و مکانیزه را برای تصرف این شهر مهیا کرد و از آغاز رسمی جنگ حملات زیادی را برای به‌زانو درآوردن مدافعان شهر به انجام رساند.

یکی از شدیدترین درگیری‌ها در روز ۱۰ مهر ۱۳۵۹ در حوالی میدان راه‌آهن اتفاق افتاد. با این حال یک لشکر زرهی ارتش عراق در روز ۱۹ مهرماه از رودخانه‌ کارون در منطقه‌ی مارد عبور کرد و با بستن جاده‌های خرمشهر- اهواز و آبادان- اهواز خرمشهر را به‌طور کامل محاصره کرد. در این شرایط دیگر کمک به نیروهای مدافع شهر ممکن نبود و نیروهای عراقی در شامگاه روز ۲۱ مهر ۵۹ خود را به مدخل خرمشهر رساندند.

ماجرای دسته دختران از شدیدترین روز نبرد آغاز می شود یعنی همان دهم مهر ۵۹ اما در این هنگامه دود و خون و آتش و گلوله، کمتر صحنه هایی از درگیری مردانه در میدان جنگ به چشم می خورد و هر آنچه که بیشتر وجود دارد توجه به نقش کمتر دیده شده حضور زنان در جبهه های جنگ است.

یک ای کاش در دسته دختران

نقشی که سینمای ایران تقریبا به آن نپرداخته و وقتی این حضور با یکی از دراماتیک ترین درگیری ها و نبردهای جنگ هشت ساله گره می خورد بدون تردید قابل ستایش است. دسته دختران فیلمنامه بدی ندارد اما با توجه به تبلیغات زمان پیش تولید و پس از آن و مشاهده ساختار فیلم، انتظار بسیار بالاتری از فیلمنامه می رفت و ای کاش گروه تولید از فیلمنامه نویسان حرفه ای تر و استخوان خرد کرده تری استفاده می کرد.

البته نباید زحمات گروه نویسندگان فعلی را نیز نادیده گرفت اما مثلا میلاد اکبرنژاد بیشتر به عنوان نمایشنامه نویس شناخته شده است تا فیلمنامه نویس و کیست که نداند فیلمنامه و نمایشنامه تفاوت های ماهوی با یکدیگر دارند و الزاما یک نمایشنامه نویس خوب نمی تواند فیلمنامه نویس خوبی باشد و بالعکس.