به گزارش خبرنگار سینمایی ایرنا، این فیلم با کاربست گزارههای سینماتیک و هیجانی در ساختمان پیرنگ سعی دارد، عنصر معما و هیجان را به یکبارگی در فضای روانی مخاطب تزریق کند. چنین رویکردی را اگر بخواهیم در نظریه مولف بازبینی کنیم با سیاستهای کاری آقای مینویی مواجه میشویم. فیلمساز با رجوع به اصالت کاری خویش در ساحت مونتاژ اصول زیباییشناسی مدنظرش را در پیرفتی تقطیعگونه نماها ردیف کرده و ضربان سمپاتیک در هر رویداد را با اصولی دیالکتیکی به بار مینشاند. به بیانی دیگر مهرداد مینویی با توجه به شمایل کاریاش در مدیوم سینما غالبا بر مدار تدوین سوار میشود و اشاعه درام را بر دوش چنین عنصری میاندازد.
فیلم بلافاصله با فرمی روایی به جهان خود هویت میبخشد و از روزنه رویداد وارد فاز بیانی میشود. یک فردی به نام منصور از طرف سازمانهای ضدانقلابی مامور میشود تا حسین -عضو اسبق کمیته- را ترور کند. منصور با رد این امر به خانه حسین میشتابد و او را آگاه میسازد. در جیب او یادداشتی است که شمایل حسین را با کلمات خود ترسیم میکند. یادداشت مزبور ذهنیت مخاطب را به نام فیلم پرتاب میکند.
دستنوشتهها؛ نامیست که در آن شمایل حسین نوشته شده و از قِبل آن تیپولوژی شخصیت کلید میخورد. دستنوشتهای که به کاراکتر حسین مربوط میشود، سنگبنای شخصیت را به مثابه راهکاری درماتیک در فیلمنامه تعبیه میکند.
برجستگی عنصر شخصیت در متن اثر و حضور آن به عنوان راهکاری نمایشی دو فاز بیان و روایت را همزمان پیش میبرد و مسیری برای سلوک کاراکتر میسازد. مسیر گفتهشده در بستری تعلیقوار و رازآلود به چگونگی مرگ منصور میپردازد. در واقع روایت به شکلی جستارگونه میخواهد از ترور او -به واسطه کاراکتر حسین- پردهبرداری کند. پیش از آنکه به هویدا شدن مرگ منصور پرداخته شود، میتوان به جنس روایت در بخش ایده اشاره کرد. ایدیولوژی فیلم در این مقطع ورود منصور به جهان فیلم میباشد، ورودی که المانهای سببی را در فیلم به وجود آورده و در پیاش فرار حسین از تله به بار میآید.
حال با رجعت به پردهبرداریِ یادشده میبایست به شگرد فلشبک اشاره کرد. مهرداد مینویی با توجه به ساختار کلاسیک -خطی- خود در روایت برای گرهگشایی از فلشبک استفاده کرده و از روزنه آن مخاطب را از کندوکاو اضافه بازمیدارد.
فیلم دستنوشتهها با رویکردی فرمال از مخاطبان خود در طرحوارهای از جنس الگوهای هیجانی و آشنازدا استقبال میکند.