تهران-ایرنا- «هناس» قصه تعهدی است که ما در برابر وطن و خانواده داریم. قصه مرز است، مرزی که دیگری آن را مورد هجوم قرار داده و حالا ما آدم‌های معمولی باید پای دیگری را قلم کنیم.

هناس قصه وطن است، قصه هویت، قصه همبستگی، قصه مرز، قصه تعهد، قصه عزت نفس، قصه اقتدار، قصه انتخاب، قصه عشق، قصه خانواده، قصه اجتماع.

هناس قصه ما آدم‌های معمولی جامعه است. ما که روزانه در معرض انتخاب هستیم. ما که داریم راه خودمان را می‌رویم.

هناس قصه تعهدی است که ما در برابر وطن و خانواده داریم. قصه مرز است، مرزی که دیگری آن را مورد هجوم قرار داده و حالا ما آدم‌های معمولی باید پای دیگری را قلم کنیم.

قصه همبستگی است. اینکه وقتی دیگری خواست از مرز ما عبور کند تمام تفاوت دیدگاه‌ها فراموش می‌شود و همه یک پیکره، همه خودی می‌شویم در مقابل آن طرف، آن دیگری.

هناس قصه تعهد است. قصه تعهد ما آدم‌های معمولی در قبال وطن، در قبال اجتماع، در قبال مسئولیت، در قبال خانواده.

هناس قصه انتخاب است. انتخاب بین اولویت‌های ما آدم های معمولی جامعه. قصه انتخاب اهداف متعالی یا کمتر متعالی

هناس قصه امتداد است و پیوستگی. اینکه فرزندان ما (به قول داریوش) برآیند انتخاب ‌های ما و شیوه زیست ما هستند نه شیوه تربیتی ما.

هناس قصه عزت نفس است که هر آن دیگری در پی خدشه وارد کردن به آن است.

هناس قصه عشق است. قصه اضطرابی است برای محافظت کردن عشق‌ها. عشق به خانواده، عشق به وطن...

هناس قصه نیست، هناس واقعیت است، واقعیت زندگی ما آدم‌های معمولی وطن. واقعیت انتخاب ‌های ماست. واقعیت ما که هویت‌مان را از این سرزمین می‌گیریم و به گاه خطر، حفظ مرز این سرزمین ما را همبسته می‌کند. تاریخ این سرزمین محشون است از این واقعیات.

هناس را کسان بی شماری در تاریخ این سرزمین زیسته‌اند اما اگر قرار است یک نفرشان روایت شود بایستی، کسی بازی‌شان کند که خود نسبتی با این واقعیت داشته باشند و چه کسی بهتر از مریلا زارعی و بهروز شعیبی می‌توانستند این واقعیت را روایت کند؟