در گیر و دار ملی شدن صنعت نفت در دولت دکتر مصدق گروهی دست به یک سرقت بزرگ از بانک ملی می زنند تا این پول را در اختیار قرضه ملی دکتر مصدق قرار دهند، ظاهرا فیلم به گوشه هایی از زندگی مهدی بلیغ، سارق حرفه ای و نابغه کلاهبرداری ایران می پردازد که قطعا تخیل نویسنده در این روایت تاریخی بی تاثیر نیست.
خائن کشی فیلمی است از جنس سینمای کیمیایی و قطعا با دیدن آن شگفت زده نخواهید شد، همه چیز بر مدار فیلم های قبلی او می گذرد و اگر به این جنس از سینما علاقه مند باشید حتما از آن لذت خواهید برد و گرنه جز مواجهه با برخی لحظاتی ناب سینمایی چیز بیشتری نصیب تان نخواهد شد.
مهمترین مشکل خائن کشی روایت مخدوش فیلمنامه است ، فیلم نه قصهگوست و نه ضد قصه، در لحظاتی، اثر به شدت سمت و سوی مولفه های داستان گویی می رود و در لحظاتی کاملا ساختارهای روایت را می شکند و این آشفتگی باعث سردرگمی مخاطب می شود.
کاراکترهای فیلم نیز غالبا در این بلاتکلیفی سرگردانند، در حد تیپ به خوبی ظاهر شده اند اما هیچگونه عمق و بعدی ندارند و اساسا باید گفت شخصیت ها در خائن کشی همگی بی شناسنامه اند.
همانطور که گفته شد مشکل اصلی کیمیایی در خائن کشی دو پارگی در جنس روایت اش است و شاید اگر فیلمساز بدون بیم از دغدغه های فرمالیستی به محتوا می پرداخت و قصه تعربف می کرد به مراتب با اثری معقول تر روبرو بودیم تا این معجونی که طعم هیچکدام را نمی دهد.
کیمیایی اما در خلق فضاهای ناب سینمایی همچنان استاد مسلم است، فیلم پر است لحظه های ماندگار سینمایی به لحاظ فضاسازی، طراحی، میزانسن و دیالوگ هایی که از جنس کیمیایی است و خاطره آفرین می شود.
خائن کشی به لحاظ رنگ و نور نیز فیلمی به شدت قابل توجه است و قرابت نزدیکی به فیلم نوآر دارد اما از جنس ایرانی اش که به لحاظ بصری قابل تامل و دلپذیر است.
در مجموع باید گفت اگر دلتان برای تک لحظه های ناب سینمایی در فرم، رنگ، نور، کارگردانی و دیالوگ تنگ شده است خائن کشی را از دست ندهید.