دِرب به معنی زمین سفت، ناشناختهترین فیلم جشنواره امسال است. هادی محقق، کارگردان اثر تجربه ساخت چند اثر کوتاه، نیمه بلند و یک تلهفیلم را در کارنامه هنری خود دارد. در اولین ساخته بلند خود به عنوان کارگردان، ایفای نقش اصلی را هم بر عهده گرفته و فیلمنامه اثر هم کار خود اوست.
اولین نکتهای که درباره فیلم میتوان گفت، شباهت این فیلم به فیلمهای عباس کیارستمی، کارگردان بزرگ فقید سینمای ایران است: یک مرد، یک اتوموبیل، نماهای لانگ شات از مناظر پر از علف، سبزه، گل، کوه و آسمان آبی. اما همه اینها برای ساخت اثری که مخاطبان اینگونه فیلمها که در ایران با عنوان سینمای هنری از آن یاد میشود، کافی نیست.
نماهای باز در سینمای مینیمال کیارستمی تاکیدی بر محتوای فیلمهای او بودند. نماهای نزدیک داخل ماشین هم در راستای همین هدف قرار میگرفتند.
ریتم کند سینمای کیارستمی، بیننده را وادار میکرد به اندیشیدن و در این میان، تعامل او را افزایش میداد. اینها ویژگیهای برجسته و منحصر به فرد سینمای اوست که متاسفانه در طول سالهای گذشته بارها مورد تقلید بسیاری از فیلمسازان قرار گرفته و در اغلب موارد موفق نبودهاست. اتفاقی که برای فیلم درب هم افتاده است.
درب حاصل تلاش مردی تنهاست که از قضا مامور برق است و قرار است به یک خانه تاریک و نمور روشنایی ببخشد. برشی کوتاه از زندگی این مرد و تلاشهای او برای کمک به همنوعانش به تصویر کشیده شده است. قهرمان داستان ما مردی منزوی است که تک و تنهاست، تک و تنها کار میکند، تک و تنها غذا میخورد و تک و تنها تلاش میکند برای پسرکی که در بستر بیماری است، تشک ضد زخم بستر بخرد.
فیلم قرار است در عین داستانی بودن، اثری مستند به نظر برسد اما تاکید بیش از اندازه کارگردان بر لانگ شات های طبیعت، تقطیع فراوان و اضافه کردن اشخاصی با داستانکهای کوتاه مدرنی که آغاز و پایان ندارد، این تلاش را عقیم گذاشته است.
از دیگر سو، حضور دوربین به شدت حس میشود و شاید یکی از دلایل این امر، بازی نه چندان طبیعی نابازیگرانی است که تحت تاثیر دوربین قرار گرفتهاند. به هر روی، در بهترین حالت میتوان گفت درب تلاشی است در جهت احیا و ادامه سینمای تجربی که نمیتوان آن را تجربهای موفق نامید.