ایده درخشان استفاده از انیمیشن در مستند کاغذ پارهها برای بیان واقعیت تلخ و گزنده آسیبهای اجتماعی که زنهای به حاشیه رانده شده جامعه را در وضعیتی دردناک قرار میدهد امکانات گسترده و نامحدودی برای فیلمساز فراهم میکند تا از این طریق با فراغ بال و بدون نگرانی از شناسایی هویت سوژههای فیلم به قلب واقعیت نفوذ کند و حقیقت ناگوار را بی پردهپوشی، آنگونه که هست، مستقیما پیش چشم مخاطب زنده کند و موقعیت منحصر به فردی ایجاد میکند تا به دور از نمادپردازی و استعاره یا احساساتگراییهای ایدهآلیستی مرسوم، سرگذشت و سرنوشت تحمیلشده به زنهای آسیب دیده را در دل دیدگاه رئالیستی سفت و سخت فیلم که هیچ گونه سازشی را برنمیتابد به نمایش بگذارد.
بهزاد نعلبندی از ممنوعیت حضور دوربین در محل زندگی این زنها به بهترین شکل ممکن بهره گرفته و با تبدیل این محدودیت به فرصتی خلاقانه، از طریق ترکیب گفتوگوها با انیمیشنی که بعدا و براساس صداهای ضبطشده ساخته است روایت مستند کاغذ پارهها را شکل میدهد.
این شیوه هوشمندانه از یک سو فیلمساز را از قید محدودیت رعایت مفهوم « اخلاق در مستند» رها میکند و چشمانداز وسیعی برای کندوکاو در زوایای تیره و تاریک زندگی کاراکترهای فیلم در اختیار وی قرار میدهد و از سوی دیگر موقعیت ویژهای برای شخصیتهای مستند فراهم میکند تا بدون نگرانی از برملا شدن هویت واقعیشان زندگی پر از درد و رنج خود را برای فیلمساز بازگو کنند.
صمیمیت و صداقت جاری در گفتار این زنان رنجکشیده حاصل همین شیوه فیلمساز در تصویر کردن آلام آنهاست. پیکرههای کاغذی که براساس روایت صوتی ما به ازای واقعیشان شکل گرفتهاند دروغ نمیگویند چرا که موجودیت خود را مدیون آدمهایی واقعی هستند که داستانشان را قبلا بدون حضور مُخِل دوربین و ترس از دیده شدن به شکلی بلاواسطه برای میکروفون فیلمساز تعریف کردهاند.
تجسم و جسمیت یافتن تندیسهای کاغذی رنگارنگ در شهری برساخته از کارتن که آخرین مأوا و پناهگاه ناگزیر آنان به شمار میرود واقعیت را همچون پُتکی سنگین بر مخاطب فرود میآورد و شرنگ تلخ حقیقت را ذره ذره در کام بیننده میریزد.
کاغذ پارهها حاصل خلاقیت فیلمسازی هوشمند است که به بهترین شکل ممکن از امکانات و قابلیتهای فُرمال مدیوم سینما/ انیمیشن بهره میگیرد و اثری هنرمندانه خلق میکند که تکان دهنده است و به یاد میماند.