به گزارش روز شنبه گروه علم و آموزش ایرنا از وزارت علوم، عبدالحسین کلانتری در آیین اختتامیه سومین جشنواره کتاب سال انقلاب اسلامی افزود: کافی است ادبیات و نظریات تولیدی در موضوع انقلاب اسلامی را با ادبیات تولید شده پیرامون سایر انقلابها بزرگ، نظیر انقلاب فرانسه، انقلاب روسیه و آمریکا مقایسه کنیم. این انقلابها در سطوح مختلف و از مناظر مختلف از منظر تمدنی که عالیترین و مهمترین سطح تحلیل است تا منظر اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی مورد تحلیل قرار گرفته اند.
کلامتری ادامه داد: علاوه برآن، ریشههای تاریخی این انقلابات و فرایند و نتایج و دستاوردهای آنها از مناظر نظری مختلف کاویده شده است و بر همان اساس، کلان نظریه ها (grand theory) شکل گرفتند که ادعای تبیین و تحلیل کل تاریخ بشر و بالاخص دنیای جدید را دارند. نظریات کسانی نظیر وبر، مارکس، کنت، دورکیم و امثالهم را در این مسیر بهتر می توان فهم کرد.
وی ادامه داد: به بیان دقیقتر، فلسفه تاریخ جدیدی بر مبنای این رویدادهای انقلابی بنا شد. فلسفه تاریخی که متفاوت با فلسفه تاریخ ارائه شده توسط ادیان ابراهیمی بود. فلسفه تاریخی که بجای اینکه خدامحور باشد و برمبنای سنن الهی بنا شده باشد و در اتصال زمین و آسمان شکل گرفته باشد، کاملاً زمینی و انسانمحور و خودبنیاد بود و هیچ ارجاعی به وحی و دین نداشت و اندک ارجاعاتی که به این امور در این فلسفه تاریخ باقی مانده بود توسط متفکران رادیکالی نظیر نیچه و فوکو بر باد رفت.
معاون فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم گفت: در امتداد انقلابات بزرگ جهانی، دستگاههای نظری بزرگی شکل گرفت که اذهان را سامان می داد، گذشته را روایت می کرد، حال را تبیین، آینده را تصویر می کرد، نیروهای انقلابی و نیروهای مرتجع را مشخص میکرد، حق و باطل را تمیز میداد، دوست و دشمن را متمایز میکرد.
وی افزود: حتی مدلهای توسعه و ادبیات توسعه با تمامی تنوعات و حتی کلیت علوم اجتماعی در امتداد همین کوششهای نظری شکل گرفتند. علوم اجتماعی و مدلهای توسعهای به کشورهای غیر غربی به عنوان علم جهان شمول صادر و سعی شد تا از طریق آن سایر کشورها را که به عنوان توسعه نیافته یا جهان سوم و امثالهم صورتبندی شدند نیز وارد گردونه فلسفه تاریخ خود و جهان خود کنند و آنها را وارد دروازههای به اصطلاح تمدن خود کرده و آنها را انسانهایی به اصطلاح متمدن کنند. انسانهایی که نظم جدید و ولایت دول غربی و در راس آنها آمریکا را می پذیرند و تمامی کنشها و رفتارهای خود را با استانداردهای آنها هماهنگ میکنند؛ استانداردهایی که ثمره آن دستنشاندگی، وابستگی، عقب ماندگی، ناپایداری، تحقیر و استثمار همیشگی است.
کلانتری افزود: انقلاب اسلامی به عنوان مردمی ترین انقلاب دقیقاً در مقابل این استانداردها تکوین یافت، انقلابی خدامحور در جهانی که انتظار میرفت روز به ررز سکولاریزم و مادی گرایی رونق بیشتری یافته و آخرین سنگرهای دین و معنویت نیز فتح شود. جهانی که متفکران و سیاستمدارن چپ و راست در خصوص افول دین و دینداری اجماع داشتند و نزاع میان بلوک غرب و شرق به این معنا نزاعی درون گفتمانی بود که درون گفتمان مدرن شکل می گرفت.
وی گفت: در چنین شرایطی انقلاب اسلامی با رهبری یک روحانی و یک مرد دینی و با اتکا به ادبیات دینی به پیروزی رسید. انقلابی که بر اساس تحلیل ظاهری شرایط و بی توجه به بن مایه های جامعه ایرانی و عمق رسوخ دین و معنویت در جامعه ایرانی معمایی جلوه می کرد. انقلابی که اگرچه شعارهایی متناسب با شرایط روز داشت، اما آن را در متن دین که پاسخگوی نیازهای فرازمانی بشر بود معنا می کرد. انقلابی که هویت ایرانی و انسانی را مخاطب خویش قرار داده بود و به همین علت طرفدارانی در جهان پیدا کرد.
معاون فرهنگی و اجتماعی وزیر علوم گفت: مخاطب انقلاب اسلامی ایران، انسان بریده از معنویت و خسته از نزاعهای آشکار بلوکهای غرب و شرق، مستضعفان و مظلومان جهان، انسانها و دولتهای مستعمره و استثمار شده، آزادیخواهان و عدالتطلبان عالم بودند. به همین علت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی برآمده از آن تبدیل به خطری بزرگ برای امپریالیسم و جبهه مستکبران شد.
وی تاکید کرد: به رغم تلاشهای انجام شده، تبیین درستی از این انقلاب صورت نگرفت. به طوری که عمده تحلیلها در خصوص انقلاب ایران عموماً از دریچه نظریات غربی صورت می گیرد و در بهترین حالت، با آنها تطبیق می شود. حال آنکه این انقلاب از اساس تفاوتهای آشکاری با انقلابات جهان غرب داشت و بسیاری از متفکران غربی نیز به همین تفاوت توجه کرده و به آن اذعان کرده اند.
کلانتری افزود: این تفاوت می تواند زمینه پیدایش علوم اجتماعی و علوم انسانی متفاوتی باشد؛ علوم انسانی و اجتماعی که علاوه بر دستاوردهای بشری، بریده از وحی نیست و تصویری ضیق و مضیق از انسان و ظرفیت های وجودی وی ندارد، بلکه وی را وجودی صمدی و حائز رتبه «نفخت فیه من روحی» می داندف وجودی که می تواند خلیفه خدا بر روی زمین باشد. علوم انسانی و اجتماعی که سنن الهی را با قوانین سکولار یکسان نمیگیرد.
وی اظهار داشت: چنین علوم انسانی و اجتماعی نه تنها می تواند نظریههای تبیینی برای انقلاب اسلامی بدست دهد که فراتر از آن بتواند در سطح تمدنی فهمی از این رویداد و تحولات متعاقب آن ارائه دهد و بر این مبنا فلسفه تاریخ الترناتیوی ارائه کند که تناسبی با مبانی دین و قرآنی داشته باشد.
معاون فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم گفت: چنین تلاشی، مصداق بارز جهاد تبیین و روایتگری برای محققان و عالمان علوم اجتماعی و انسانی است و مهمترین تبیین و روایتگری است. محققان و عالمان علوم اجتماعی و انسانی به این طریق می توانند دین خود را به انقلاب و مردم ادا کنند، تبیینی که مانع از مصادره انقلاب توسط جریان غربزده می شود. از ابتدای انقلاب بارها کوشش شده است با روایت و تبیین غلط انقلاب اسلامی و پیامدها و تحولاتش، آن را مصادره کرده و از مسیر اصلی آن منحرف کنند. امید است بتوانیم در این مسیر موید و منصور باشیم.