به گزارش خبرنگار موسیقی ایرنا، تالار وحدت میزبان خواننده ای بود که به عنوان نمایندهای از نسل موسیقی کلاسیک ایرانی شناخته میشود؛ یعنی سالار عقیلی. اما همانطور که در چند سال گذشته شاهد بودهایم، سازبندی این گروهها، تغییر بنیادینی کرده و به سمت استیلای سازهای غربی و افول حضور سازهای ایرانی حرکت کرده است. در گروه «راز و نیاز» از قاعده تبعیت شده است. این گروه برای حضور در سی و هفتمین جشنواره موسیقی فجر، ۱۳ نوازنده را همراه عقیلی به تالار وحدت آورد تا سازهای پیانو، کیبورد، ویلن، ویلنسل، ویلن آلتو، گیتارباس، درامز و کاخن که غربی هستند را در کنار کمانچه، قانون، تمبک و دف قرار دهند.
البته در بروشور اجرای گروه، نام فیروز ویسانلو نوازنده شناخته شده گیتار و صابر سوری نوازنده عود دیده میشد اما این ۲ هیچ گاه به روی صحنه نیامدند. آنچه که گروه جمع و جور و البته حرفهای راز و نیاز برای اجرا کم داشت، حداقل یک ساز بادی بود و این خلاء، در قطعات مختلف کاملا به گوش میآمد.
سالار عقیلی ۱۸ قطعه را اجرا کرد که سه تای آنها برای نخستین بار روی صحنه اجرا میشود و در میان آن سه، یک قطعه برای نخستین بار شنیده میشد؛ قطعه «دست روزگار». بی قرار و مادر هم برای نخستین بار روی صحنه رفتند و که بیقرار تنها چند ساعت بعد از انتشار عمومی، در این برنامه، اجرا شد.
مدتهاست که پارادایم چاووش، جایش را به سندروم پاپ در موسیقی کلاسیک یا همان موسیقی سنتی ایرانی داده است. آن زمان که ترکیب بندی سازها شامل تار و سه تار و سنتور و نی و کمانچه بربط و تنبک و دف بود و معلوم آهنگسازیها به شکل هارمونیک و مونوفونی صورت میگرفت، آثار ماندگار بسیاری توسط گروههای مطرحی چون عارف و شیدا و دیگران به یادگار ماند.
اما چند دهه گذشت تا این فرم از اجرا، دچار ملال شد و با به روی کار آمدن نسل جدید، ساختارها آرام آرام دچار دگرگونی شد و تلفیق سازهای غربی با سازهای ایرانی، گشاده دستانه تر انجام شد و تا اینکه می شود گفت در ۱۰ سال گذشته، بی محابا سازهای غربی، جا را برای سازهای ایرانی تنگ کرده اند. اجراها و آهنگسازی ها و انتخاب اشعار هم گرایش حریصانه به موسیقی موسوم به پاپ پیدا کردند و امروز میبینیم که دیگر گروهی در جشنواره موسیقی فجر یافت نمیشود که از پارادایم چاووش یا همان فرم سازبندی قدیم ایرانی استفاده شود.
حالا نسل امروز موسیقی ایرانی، پس از گذشت چند دهه از تلاشهای کلنل وزیری برای استیلای سازهای غربی بر موسیقی ایرانی، به شکل دیگری این فرآیند پی گرفته است و شاهد هستیم که موسیقی کلاسیک ایرانی، آشکارا خود را شبیه به موسیقی پاپ ایرانی میکند. البته در این باره، بحث بسیار است که بماند برای زمان و جای دیگر.
اما سالار عقیلی از آنجا که رگ خواب مخاطب را در دست دارد و سلیقه اش را خوب می شناسد، با انتخابهای هوشمندانه و وسواس در آنها، توانسته است که بیش از یک دهه، به عنوان هنرمند تراز در موسیقی ایرانی، خود را جا بیندازد. اجرای او در جشنواره فجر هم، موید همین ماجراست. مخاطب در همه اجراهای او، راضی بود و پولی که برای این برنامه خرج کرده بود را حلال میدانست.
گر چه سنکوپهای آوازی که عقیلی در انتهای چند قطعه اجرا می کرد، گوش خراش و لایتچسبک بود، اما می شود بخشی از این نقص را به نوع صدابرداری دانست. متاسفانه بسیاری از گروه هایی که در تالار وحدت اجرا می روند، فراموش کرده اند که این تالار، یک تالار ویژه و منحصربه فرد است.
معماری این تالار برپایه آواز و اپرا طراحی شده است به طوری که نیازی به میکروفن و بلندگو و ادوات این چنینی ندارد. اما از آنجا که فنون صداسازی و بیان در بسیاری از به اصطلاح هنرمندان، دارای اشکال و نقص است، برای پوشش ضعف خود به بلندگو و میکروفن پناه می برند. اما سالار عقیلی جزو آن گروه نیست بلکه قدرت صدا و کیفیت صدای او، قابل تحسین است و نیاز چندانی به ادوات فنی ندارد.
سازهایی هم که در گروهاش استفاده کرده، از قاعده پیروی می کنند اما اصراری که بر استفاده میکروفن های قوی و بلندگوهای بزرگ استفاده شده، بر کیفیت و دلنشینی قطعات اجرایی، بر حس مخاطب تاثیر منفی گذاشته و اغلب با حجم زیاد صدا و آزاردهندگی آن مواجه می شود. این رویه معمولا در کنسرت های پاپ ایرانی بسیار دیده می شود. آنقدر صداها را بالا می برند تا مخاطب متوجه ضعف کار نشود. اما متاسفانه گروه هایی همچون راز و نیاز که حرفه ای و کم نقص هستند، پناه بردن به حجم صدا، هیچ توجیهی به جز همرنگ گروه های پاپ شدن ندارد.
یکی از بخش هایی که در کنسرت راز و نیاز جدا از بخش های آوازی وجود داشت، دو دونوازی بود. اولی دونوازی قانون و تنبک و دومی، دونوازی تنبک و کاخن. هر دو اجرا، جذاب و دیدنی و شنیدنی بودند و گنجاندن بیشتر این قطعات غیرآوازی، ضروری می سازد.
اجرای گروه راز و نیاز در سومین شب جشنواره موسیقی فجر، با چشم پوشی از مشکل حجم آزارنده صدا و جای خالی یک ساز بادی، اجرایی قابل قبول بود. به ویژه قطعاتی همچون ایران جوان یا ایران، شورانگیز و دوست داشتنی بود و از این بابت، سپاسگزارشان هستیم.