تهران- ایرنا- رمان نو از فرانسه آغاز شد و در سراسر دنیا نویسندگانی به این شیوه تازه، قلم زدند، از مهمترین نویسندگان این سبک هنری، آلن روب گریه و آندره ژید هستند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، ادبیات داستانی، از رمان تا داستان کوتاه، هر کدام مخاطب ویژه ای برای خود دارد، ادبیات هر کشور در دورانی که به سوی مدرنیسم پیش رفت ادبیات داستانی، یکی از مهمترین راهبران آن حوزه بود.

این آخر هفته با داستان نویسانی همراه شوید که ادبیاتی نوآورانه را آغاز کردند.

روب گری‌یه، داستان‌هایی در مرز میان حقیقت و وهم

آلن روب گری‌یه، ۱۸ اوت ۱۹۲۲ (۲۶ مرداد ۱۳۰۱) در برست فرانسه، به دنیا آمد.

او پس از تحصیلات کلاسیک و فراگیری زبان‌های یونانی و لاتین، یادگیری ریاضیات و زیست‌شناسی را شروع کرد و در سال ۱۹۴۵ از مؤسسه ملی کشاورزی فارغ‌التحصیل شد.

روب گری‌یه، پس از نوشتن اولین رمانش، شاه کشی و بعد از ۷ سال کار در موسسه ملی کشاورزی، راه امن و آسان شغل قبلی‌اش را رها و خود را وقف نوشتن می‌کند. انتشارات مینویی رمان دومش را منتشر می‌کند، انتشاراتی که به‌طور مخفیانه در دوران اشغال فرانسه راه‌اندازی شده بود و هدف مدیر آن ژروم لیندون، این بود که تفکر مقاومت را در برابر افکار عمومی زنده نگه دارد اما دو سال بعد، انتشار رمان چشم چران سکوت محتاطانه منتقدان آن زمان را شکست. منتقدان با خواندن این رمان می‌گویند نویسنده‌اش باید به تیمارستان فرستاده شود.

اما از آن طرف کسانی مثل ژرژ باتای، رولان بارت و موریس بلانشو با اشتیاق طرف نویسنده را می‌گیرند. روب گری‌یه، مشاور ادبی انتشارات مینویی می‌شود و به‌مدت بیست و پنج سال در این سمت باقی می‌ماند. او به کمک لیندون چند رمان‌نویس زن و مرد را که با آنها احساس برادری ادبی می‌کند زیر پرچم انتشارات جمع می‌کند. این رمان‌نویسان بسیار مستقل کار می‌کنند و اغلب مسن‌تر از او هستند. به این ترتیب ایده جنبش ادبی رمان نو کم‌کم شکل می‌گیرد.

نتیجه انتقادات به روب گری‌یه، این است که رمان کرکره، در سال ۱۹۵۷ با شکست مالی روبه‌رو می‌شود که باز این مسئله هم جلوی انتشار آن به ۳۰ زبان مختلف را نمی‌گیرد.

او بعد از انتشار چهارمین رمانش ژلوزی (به فارسی حسادت) وارد دنیای سینما شد و اولین فیلم خود را کارگردانی کرد. از سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۹۵ به نیویورک نقل مکان کرد و در دانشگاه نیویورک به تدریس پرداخت. روب گری‌یه پایبند به مکتب رئالیسم بود و در رمان‌هایش از رویکردهای روان‌کاوی فروید برای پرداخت شخصیت‌هایش استفاده می‌کرد.

آلن رب گری‌یه، رمان‌نویس ۱۹ فوریه ۲۰۰۸ (۳۰ بهمن ۱۳۸۶) در سن هشتاد و پنج سالگی به دلیل عارضه قلبی درگذشت.

ژلوزی، روایتی از زبان شوهری حسود است که از پنجره‌ حرکات همسر خود را به دقت زیر نظر می‌گیرد. در این رمان کوتاه، شخصیت شوهر حضور پررنگی در داستان ندارد و تنها در بعضی بخش‌ها به او اشاره می‌شود. او در سکوت، فعل و انفعال اتفاق‌افتاده میان همسرش، که تنها با نام A از او صحبت می‌کند، و همسایه‌شان فرانک را مشاهده می‌کند. لحن راوی در ابتدا دقیق و صحیح است اما به‌مرور داده‌های واقعی او از مشاهده‌ همسرش با توهمات او از خیانت همسرش درمی‌آمیزد و تمیز دادن حقیقت از توهمات راوی برای خواننده سخت می‌شود.

این اثر با ترجمه منوچهر بدیعی، در ۱۴۴ صفحه، توسط انتشارات نیلوفر منتشر شده است.

ژید، از سمبولیسم تا رمان نو

پل گیوم آندره ژید نویسنده نامدار فرانسوی که نوشته‌هایش تاثیر شگفت‌آوری بر نسل جوان در سال‌های پس از جنگ جهانی داشت، در ۲۲ نوامبر سال ۱۸۶۹ در پاریس به دنیا آمد. خانواده او سخت پایبند به سنت‌های مذهب پروتستان بود و این موضوع تاثیر زیادی بر شکل‌گیری شخصیت او گذاشت.

بیمار شدن در کودکی فرصت تحصیلات منظم به او نداد اما علم دوستی و فضای فرهنگی خانواده توانست این خلاء را جبران کند. ژید، در پانزده سالگی با شوری عارفانه به یکی از بستگانش دل بست و در سال ۱۸۹۵ با او ازدواج کرد.

دوستی با استفان مالارمه باعث روی آوردن به مکتب سمبولیسم شد اما پس از مدتی از این مکتب روی گرداند و به تامل در پیچیدگی‌های زندگی درونی انسان پرداخت.

سفر ژید به آفریقا باعث تغییرات بسیاری در روح و جسم او شد و پس از آن ژید از تجربیاتی نوشت که از او انسانی تازه ساخته بود. آثاری هم چون مائده‌های زمینی،ضد اخلاق، درِ تنگ و دخمه‌های واتیکان، زاییده همین انقلاب روحی هستند.

با آغاز جنگ جهانی اول ژید مدتی منزوی شد اما بعد کتاب‌های اگر دانه نمیرد، کوریدون و سکه سازان را نوشت. کتاب‌های بازگشت از کنگو و بازگشت از چاد را با هدف تاختن به استعمار نوشت و عضو حزب کمونیست شد اما با برآورده نشدن انتظارات و تمایلات عدالت‌خواهانه‌اش با نوشتن کتاب بازگشت از شوروی از این حزب کناره گرفت.

ژید در سال ۱۹۴۷ جایزه ادبی نوبل را دریافت کرد و ۱۹ فوریه سال ۱۹۵۱چشم از جهان فرو بست.

رمان سمفونی پاستورال یا آهنگ عشق، در سال ۱۹۱۹ برای اولین بار انتشار یافته است. این عنوان به سمفونی شماره شش بتهوون اشاره دارد.

داستان کتاب، درباره کشیشی است که دختری کم سن و سال و نابینا را به فرزندی قبول می کند؛ شارلوت، دختر کشیش، نام دخترک را گرترود می گذارد. همسر کشیش، آملی، دل خوشی از گرترود ندارد، چون شوهرش زمان بیشتری را برای او نسبت به پنج فرزند دیگرشان اختصاص می دهد. آملی سعی می کند تا ماهیت و سرشت واقعی احساسات و علاقه شوهرش نسبت به دخترک را به او بفهماند.

توانایی آملی در «دیدن» حقیقت این رابطه، با «کوری» کشیش نسبت به واقعیت پشت پرده ماجرا، تضادی جالب توجه شکل داده و کتاب از مخاطب خود می خواهد تا کشیش را در مورد این عدم صداقت ذهنی، مورد قضاوت قرار دهد. کشیش به عنوان مردی مذهبی، دستورات کتاب مقدس را بسیار جدی دنبال می کند و در تلاش است تا با محافظت از معصومیت گرترود، او را از مفهوم گناه دور نگاه دارد. وقتی که ژاک، فرزند ارشد کشیش که هم سن و سال گرترود نیز هست، از او خواستگاری می کند، حسی از حسادت و تعصب در کشیش به وجود می آید و علی‌رغم این که می داند پسرش آشکارا شیفته و عاشق گرترود است، به شدت با ازدواج آن ها به مخالفت برمی خیزد...

سمفونی پاستورال با ترجمه سیروس ذکا، در ۱۲۶ صفحه، به همت انتشارات فرهنگ جاوید، به چاپ رسیده است.

موریسون، راوی داستان‌هایی از رنج سیاه‌پوستان

تونی موریسون، دختر جرج ووفورد یک تعمیرکار کشتی و الا راما ووفورد بود و با نام کلوئه اردلیا ووفورد ۱۸ فوریه ۱۹۳۱ (۲۸ بهمن ۱۳۰۹ خورشیدی) در محله کارگرنشین شهر لورین/Lorain ایالت اوهایو متولد شد. موریسون با گوش دادن به قصه های مادربزرگش از روزگار گذشته رنگین پوستان و عقاید آنها بزرگ شد، دوازده ساله بود که به کلیسای کاتولیک پیوست و به نام آنتونی غسل تعمید داده شد.

او از دانشگاه هاروارد در رشته انگلیسی و گرایش ادبیات کلاسیک در سال ۱۹۵۳ فارغ التحصیل شد، در مقطع ارشد به دانشگاه کرنل نیویورک رفت و بعد از آن دو سال در موسسه تگزاس جنوبی در شهر هیوستون ایالت تگزاس، انگلیسی درس داد، تا اینکه به عنوان استاد دانشگاه به هاروارد برگشت. وی در ادامه کارنامه کاری به عنوان ویراستار با انتشارات رندوم هاوس/ Random House و تدریس در کارگاه ها و کانون های داستان و همکاری به فعالیت خود پیرامون ادبیات و تولید کتاب ادامه داد.

موریسون در سال ۱۹۵۸ با هارولد موریسون، معماری اهل جامائیکا ازدواج کرد و در سال ۱۹۶۴ از وی جدا شد. آن‌ها دو فرزند پسر به نام های اسلید و فورد داشتند، اسلید که با مادرش در زمینه نوشتن چند کتاب کودک همکاری داشت در سال ۲۰۱۰ درگذشت.

وی نویسنده ۱۱ رمان پرفروش و مطرح به اعتبار منتقدان، جستارنویس، نویسنده کتاب‌های کودکان و نوجوانان و پژوهشگر ادبی بود. رمان آواز سلیمان در سال ۱۹۷۷ جایزه حلقه منتقدان ملی و دلبند در سال ۱۹۸۸ جایزه پولیتزر را برای موریسون به ارمغان آورد. این نویسنده آمریکایی در سال ۱۹۹۳ و بعد از انتشار رمان جز/Jazz دومین رمان از سه گانه ای که به عشق و زندگی رنگین پوستان آمریکا می‌پرداخت، برنده جایزه نوبل شد.

به نوشته روزنامه نیویورک تایمز، موریسون یکی از معدود نویسندگان‌ آمریکایی بود که کتاب هایش هم در بازار نشر موفق بود و هم توجه منتقدان را جلب می کرد. داستان های او همیشه در فهرست پرفروش ها قرار داشت و به فیلم تبدیل شد؛ خودش هم رابطه خوبی با رسانه ها داشت و بارها در برنامه های مختلف ظاهر شده بود.

آکادمی زبان سوئد در بیانیه اعطای جایزه نوبل ادبیات او را اینگونه ستود: نویسنده رمان هایی که از قدرت بینش درونی و بوطیقایی بهره می برند و موریسون با این وسیله به جنبه ای بنیادین از واقعیت آمریکایی حیات می بخشد.

موریسون عصر سه شنبه (۱۵ مرداد ۱۳۹۸) بعد از هشتادوهشت سال خواندن و نوشتن و گام زدن در دنیای ادبیات بار سفر به دنیای باقی بست.

رمان دلبند، یکی از مهمترین آثار موریسون است، شخصیت اصلی این رمان به اسم ست، برده زاده‌ای است که به اوهایو فرار می کند اما با گذشت هجده سال، او همچنان نتوانسته آزادی و رهایی خود را به دست آورد.

ست خاطرات بسیار زیادی از سوییت هوم دارد؛ مزرعه زیبایی که در آن، اتفاقات ترسناک و مخوف بی شماری افتاده بود. روح بچه ست، در خانه جدید او سرگردان است؛ کودکی که بدون اسم مرد و تنها یک کلمه بر سنگ قبرش نقش بسته است: دلبند

این اثر با ترجمه شیرین دخت دقیقیان، در ۴۰۵ صفحه با همکاری نشر چشمه و انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر شده است.