روزنامه شهروند ۳۰ بهمن در گفتوگویی با امین کمالی دبیر مجمع ملی مطالبهگران محیطزیست آورده است: سالهاست لب هامون تَر نشده به آب. قایقها به اعتصاب پشت کردهاند به آفتاب. جای آب و تورهای ماهیگیری را خارها پر کردهاند. خارهایی خوش به مذاق بُزها. نوای گوشنواز آب از همان سالها پیش رخت بست از هامون و صدای زنگوله بزغالهها ماند به جا. هامون سالهاست به ماتم نیزارهایش نشسته به سوگ. آب که عقب نشست خاک جایش را پُر کرد. در غیاب آب از تورهای پُر از ماهی و نیزارهایی که میشدند سبدوکیف حصیری هم خبری نیست. هامون سرزمین خاک شده. دیار مردان به سایه نشسته از غم بیآبی. مردانی که در دوردستهای هامون خشک، صیادی را بهخاطر میآورند برای تاب روزهای سخت امروزشان.
به خاک نشسته و آسمانش سالهاست حواصیل، پرستو و فلامینگویی به خود نمیبیند. قبل از قهرش با آب و عقد پایدارش با خاک، بهار که میشد پرستوها قاب میگرفتند آسمانش را. بام خانهها هم میشدند جای امنی برای لانه پرندهها. سالهاست حواصیل، پرستوها و فلامینگوها راه کج میکنند از سیستان. دلشان آب و آبادانی میخواهد چیزی که سیستان غریب است با آن.
سالهاست لب هامون تَر نشده به آب. قایقها به اعتصاب پشت کردهاند به آفتاب. جای آب و تورهای ماهیگیری را خارها پر کردهاند. خارهایی خوش به مذاق بُزها. نوای گوشنواز آب از همان سالها پیش رخت بست از هامون و صدای زنگوله بزغالهها ماند به جا. هامون سالهاست به ماتم نیزارهایش نشسته به سوگ.
آب که عقب نشست خاک جایش را پُر کرد. در غیاب آب از تورهای پُر از ماهی و نیزارهایی که میشدند سبدوکیف حصیری هم خبری نیست. هامون سرزمین خاک شده. دیار مردان به سایه نشسته از غم بیآبی. مردانی که در دوردستهای هامون خشک، صیادی را بهخاطر میآورند برای تاب روزهای سخت امروزشان.
هامون و هیرمند برای تَر شدن چشم دوختهاند به همسایه بالادستشان. «چشم انتظاری که نیاز دارد به دیپلماسی قوی و توافق بزرگان.» هرچند به باور دبیر مجمع ملی مطالبهگران محیطزیست صبوری هامون جواب نداده و همچنان به خاک نشسته باقی مانده.
هامون از ذخیرهگاه زیست کره تا خشکسالی
۲۰سال از روزهایی که هامون به خود آب میدید، میگذرد. هامونی که نشست به نظاره رفتن اهالی و کوچ زندگیها. زمینها خشک شدند و بیآبی جان دامها را گرفت. گردوغبار و بادهای ۱۲۰ روزه هم عرصه بر اهالی تنگ کردند. اهالی که روزگاری آمارشان به ۸۰۰ تا یک میلیون نفر میرسید و حالا به بیش از ۵۰۰هزار نفر نمیرسند. نیمنگاهی به زندگی اهالی نشان از این دارد که نبض زندگی ۸۰درصدشان به آب وابسته است. تالابی که از ۵هزار و ۷۰۰ کیلومترمربع مساحت تنها ۳هزار و ۷۰۰کیلومترمربع را در ایران گسترده است.
هامون به خشکی نشسته تا صاحبنظران از بحرانهای اجتماعی بگویند. از گردوغباری که نفس را در سینه «نیاتک»، «جزینک» و «شیله» حبس کرده. خیلی دور نیست روزگاری که نام هامون ذخیرهگاه زیست کره ثبت یونسکو شد؛ به سال ۲۰۱۶.
از هامون آن روزها چیزی باقی نمانده و آمارها گواه این مسألهاند که ۸۱درصد روستاهای بلوچستان سقایی آبرسانی میشوند. مردمانی که محکوم شدهاند به گذران روزگار با سهمیه ۱۵لیتری. آبی که سرریز میشوند در آبانبارهای غیربهداشتی برای مصرف روزانه.
حرف از خشک شدن هامون که به میان میآید، بیآبی سیستانوبلوچستان بحثبرانگیز میشود، اما هنوز خبری از حقابه ۸۲۰ میلیون مترمکعبی نیست. اگرچه هامون نیازمند بیش از ۱۰میلیارد مترمکعب است.
اَبتر ماندن احیای تالاب
حقابه هامون و زخم خشکسالی بر تنش بحثی داغ برای مسئولان محلی و کشوری که هیچگاه به نتیجهگیری روشنی نرسیده است. بحثها و گفتوگوهای بسیاری حول محور هامون و بیآبی سیستانوبلوچستان شکل گرفت اما سرنوشت هامون به خشکسالی گره خورده. گویی تصمیمگیران چشم انتظار مرگ همیشگی هاموناند. مرگی دردناک که گرد سوگش را تا فرسنگها خواهد پاشید.
تن رنجور هامون در قاب بسیاری از مسئولان جای گرفته اما همچنان بینتیجه. عکسهای یادگاری که بیشک نه دردی از هامون دوا کردهاند نه مرهمی شدهاند بر زخم اهالی. روزگاری سد «کمالخان» و بالا رفتنش شد دغدغه فعالان و بحث داغ فضای مجازی. سدی که در خاک همسایه قد میکشید تا رمق از سیستانوبلوچستان و هامون و هیرمندش ببرد.
هامون و هیرمند برای تَر شدن چشم دوختهاند به همسایه بالادستشان. «چشم انتظاری که نیاز دارد به دیپلماسی قوی و توافق بزرگان.» هرچند به باور دبیر مجمع ملی مطالبهگران محیطزیست، صبوری هامون جواب نداده و همچنان به خاک نشسته باقی مانده.
هامون برای جاری شدن زندگی چشم دوخت به سند جامع احیای تالاب. سندی که تصویب و تدوین شد اما در غیاب منبع آب برای احیای تالاب همچنان ابتر باقی ماند. به گفته امین کمالی گفتن از احیای تالاب مدت زمانی است باب شده در میان مسئولان. گفتن از تالاب در غیاب برنامهای مدون و طولانیمدت.
«بادهایی که از ۱۲۰ روز پا فراتر گذاشتهاند و زمانی تا ۱۶۰ روز هم میهمان اهالی میمانند.» هامون هم از خشکسالی زخم خورده هم از وزش باد. بادهایی که رسوبها را به خورد تالاب میدهند برای از بین بردن زیستگاه موجودات خانه کرده در تالاب. ۵ شاید هم ۶سال پیش بود که دادههای مرکز آمار از مهاجرت ۵تا۶هزار خانوار از حاشیه تالاب خبر دادند.
از مرگ موجودات تالاب تا مهاجرت اهالی
«کمالخان» در همسایگی هامون قد کشید و افغانستان شکل گرفتنش را به نظاره نشست. پای آب به هامون و هیرمند نرسید تا اهل فن از شدت گرفتن تنوع زیستی بگویند. «هرچند تغییرات اقلیمی هم هست که در سالهای اخیر شدت و حدت گرفته.»
اهالی از بادهایی با سرعت ۱۶۰کیلومتر بر ساعت گلایه دارند. بادهایی که از ۴۰سال پیش از سیستان به قهر رفته بودند. بادهایی که تصمیم به برهم زدن میکنند تا ماسهها از جایی به جای دیگر سفر کنند. بادها که پا در شهرها و روستاها میگذارند، گردوغبار نفس در سینه اهالی حبس میکند.
«بادهایی که از ۱۲۰ روز پا فراتر گذاشتهاند و زمانی تا ۱۶۰ روز هم میهمان اهالی میمانند.» هامون هم از خشکسالی زخم خورده هم از وزش باد. بادهایی که رسوبها را به خورد تالاب میدهند برای از بین بردن زیستگاه موجودات خانه کرده در تالاب. ۵ شاید هم ۶سال پیش بود که دادههای مرکز آمار از مهاجرت ۵تا۶هزار خانوار از حاشیه تالاب خبر دادند.
«زندگی هامون به شماره افتاده و زنده نگه داشتن قسمت کوچکی از آن سالانه ۲۰۰تا۳۰۰میلیون مترمکعب آب نیاز دارد.» آبی که از خیلی وقتها پیش گذرش حوالی هامون نیفتاد.
هیرمند ریشه در نیمروز افغانستان دارد و با مهربانی پا در ایران میگذارد. از سالهای دور یعنی سال ۵۱ قولوقرارها بر سیراب شدن هیرمند ایران هم شد. در هر ثانیه ۲۲مترمکعب آب یعنی معادل ۸۲۶میلیون مترمکعب در سال سهم ایران شد از هیرمند. «عهدنامهای که سالهاست بدعهدی کرده تا هیرمند و هامون لب تَر نکنند.» بدعهدی به جای خود باقی ماند و در کنارش «کمالخان» قد کشید تا حکم به مرگ هامون دهد.
«کمالخان»، هامون را تشنه نگه داشت
«کمالخان» زخم ناسور هامون و هیرمند. سدی که بتن روی بتن گذاشت برای تشنه ماندن هامون. سال گذشته بود که خبرها از آبگیری بند «کمالخان» گفتند. هرچند تقویم به بهمن رسیده، شاهد آبگیری رسمی «کمالخان» شد.
«کمالخان» که جا خوش کرد، هیرمند آبی به خود ندید تا هامون به خاک بنشیند. هیرمند؛ شاهراه حیاتی افغانستان و شمال سیستانوبلوچستان بعد از «کمالخان» آبی به خود ندید. خشکی هیرمند به هامون هم زد تا زندگی اهالی را به بازی بگیرد.
هیرمند ریشه در نیمروز افغانستان دارد و با مهربانی پا در ایران میگذارد. از سالهای دور یعنی سال ۵۱ قولوقرارها بر سیراب شدن هیرمند ایران هم شد. در هر ثانیه ۲۲مترمکعب آب یعنی معادل ۸۲۶میلیون مترمکعب در سال سهم ایران شد از هیرمند. «عهدنامهای که سالهاست بدعهدی کرده تا هیرمند و هامون لب تَر نکنند.» بدعهدی به جای خود باقی ماند و در کنارش «کمالخان» قد کشید تا حکم به مرگ هامون دهد.
«کمالخان» تصمیم به مرگ هامون و هیرمند گرفته. «این سد در حالت کاملا باز ۱۰۰مترمکعب در ثانیه آب باز میکند.» سدی که خساست به خرج داده و دو دریچهاش را نیمهباز گذاشته است. دو دریچه که تقریبا ۵۰ تا ۷۰مترمکعب آب در ثانیه رهاسازی میکنند. «این شرایط یعنی بیش از ۶ماه طول میکشد تا ۸۲۰میلیون مترمکعب حقابه تامین شود.»
آب ورودی به چاهنیمهها یعنی منبع ذخیره آب شرب یکونیم میلیون ساکن شمال و مرکز استان. منبع ذخیرهای که با این روند بیشک تامین نخواهد شد. «در حال حاضر ورودی آب به ۵۰مترمکعب بر ثانیه رسیده، بنابراین احیای هامون در سالیان گذشته بعید است.» این روزها گویی پر شدن چاهنیمهها هم به رویایی بدل شده تا زنگ هشدار در خطر بودن تنگه احد بهصدا دربیاید.
سیستان بهشت طرحهای نیمهتمام ایران است
نبود حقابه و کوچ اجباری اهالی
واقعیت حقابه سیستان و انحراف آب به «گودزره» به قوت خود باقیاست. پُر شدن چاهنیمهها و احیای هامون با ورودی فعلی تنها یک رویاست. همین چندوقت پیش بود که موضوع حقابه سیستان دوباره افتاد سر زبانها. بازار گفتن از حقابه که داغ شد مسئولان وعده دادند از رهاسازی آب به سوی ایران. «برخی از مقامات طالبان منکر گفتوگو شدن درباره حقابه سیستان.»
هامون چارهای جز تسلیم شدن به مرگ ندارد و هنوز این سوالات، بیپاسخ ماندهاند. چرا همچنان انحراف به «گودزره» با وجود انکارها ادامه دارد؟ چرا در مسیر هیرمند مسیرهای انحرافی در حال حفاری است؟
آب برای اهالی هامون یعنی زندگی. سالهاست چرخ زندگی مردمان سیستان بر پایه آب و دادوستد چرخیده. چرخی که چندصباحی است از چرخیدن باز ایستاده تا زندگی بر اهالی تنگ شود. زندگی به کام اهالی تلخ شده از بدعهدی افغانستان در دادن حقابه هیرمند.
اگرچه بسته شدن مرز سیستان روی مردمانی که در غیاب کشاورزی دلخوش کرده بودند به فروش چند گالن سوخت هم هست. عرصه که بر اهالی تنگ شد کوچ اجباری شدن سرنوشتشان. شروعی تلخ برای خالی از سکنه شدن استراتژیکترین مرز کشور. «به گفته مقام معظم رهبری این مرز تنگه احد ایران است.»
زنگ خطر که به صدا درآمد وقت رونمایی از نسخههای صنعتی رسید. حرف از پروژههایی همچون شهرکها، مناطق صنعتی و اقتصادی به میان آمد. کلنگزنیها شروع شد کارخانههای لاستیک، کاغذ، بستنی و پفک و… مجوز منطقه آزاد گرفتند. پروژههایی که به لیست ناتمامها اضافه شدند. کلنگها یا از خاک بیرون نیامدند یا تنها به نصب یک تابلو افاقه شد. «این پروژهها هیچ تغییری در زندگی مردم نتوانستند ایجاد کنند.»
سیستان، بهشت طرحهای نیمهتمام
ناکام ماندن پروژه، راه را برای عدهای دیگر باز کرد. گروهی که از بحران آب منطقه گفتند و مصارف شرب. نسخه جدیدی برای آب سیستان پیچیده شد. آنها از روشهای مقابله با هدررفت آب و مدیریت آن برای احیای کشاورزی و اقتصاد منطقه گفتند. «این نسخه هم منتهی شد به نابودی هزاران میلیاردتومان سرمایه بیتالمال.»
نیم لولههای سیمانی و آبرسانی با لوله به دشت سیستان- طرح ۴۶هزار هکتاری- بدون نتیجه رها شد. «سیستان بهشت طرحهای نیمهتمام ایران است.» بهشتی که نیاز به نگاه علمی و منطقی دارد تا مرهمی بسازد بر دردهایش. درد معیشت مردم و مهاجرتی که سرنوشتشان شده. «راه توسعه منطقه از نگاه منطقی و علمی به مسائل میگذرد.»
طرح انتقال آب از عمان تنها در حد حرف باقی ماند. چاه ژرف هم پروژه دیگری بود برای سیستان. « ۳چاه زده شده و جنبه تحقیقاتی داشته. هرچند قرار است در آینده تعداد چاهها افزایش یابد، اما در این میان مسأله مهم این است که مسأله چاههای ژرف هنوز برای مردم شفافسازی نشدهاند.»
استان سالانه شاهد هدررفت ۳۰۰میلیون مترمکعب آب است به علت تبخیر. این در حالی است که اهالی هنوز نمیدانند قرار است این چاهها چه میزان از نیاز آبیشان را برطرف کند. «به شخصه معتقدم انتقال آب از عمان و حفر چاههای ژرف به هیچوجه مصرف کشاورزی ندارند. دلیل آن هم این است که هزینه این کار خیلی بالاست و صرفه اقتصادی ندارد.»
ظرفیت آبی دریای عمان در صورت انتقال به ۲۰۰ تا ۳۰۰مترمکعب میرسد. آبی که تنها کفاف تامین آب شرب زابل و زاهدان را میدهد و بس. «هر لیتر این آب یک تا ۲ دلار هزینه برمیدارد. از آب چاههای ژرف هم نمیتوان انتظار مصرف کشاورزی داشت.»
«قرار بوده افغانستان ۸۲۰میلیون مترمکعب آب به ما بدهد. طی سالهای اخیر هیچگاه این عدد به ما داده نشده.»
کمالخان، انحرافی برای آب به مناطق خشک افغانستان
احیای کشاورزی چشم دوخته به حقابه سیستان در دو بخش محیطزیستی و رودخانه هیرمند. دو حقابه که زیر بدعهدی افغانستان نایی برای نفس کشیدن ندارد. تعهد به دادن حقابه محیطزیستی و رودخانه هیرمند عمری طولانی به خود میبیند شاید بیش از ۵دهه. «قرار بوده افغانستان ۸۲۰میلیون مترمکعب آب به ما بدهد. طی سالهای اخیر هیچگاه این عدد به ما داده نشده.»
دبیر مجمع ملی مطالبهگران محیطزیست معتقد است زمان حقابه باید مشخص باشد تا کشاورزان برای استفاده برنامه داشته باشند. «آبی که از سیلابها نصیب ما میشود و از آن هم به خوبی استفاده نمیکنیم، حقابه افغانستان نیست؛ حقابه زیستمحیطی است.»
خشک شدن هامون یعنی شروع آلایندگیها و ریزگردهایی که تا افغانستان هم کشیده خواهد شد. «خود افغانستان هم خشک شدن هامون را جدی نگرفته است.» به گفته رئیس فراکسیون محیطزیست مجلس، در ۸ سال گذشته هیچگونه دیداری وزارت خارجه برای حل مشکل حقابه با افغانستان نداشته. اگرچه در ماههای اخیر وعدههایی داده شده. وعدههایی که در حد مصاحبه باقی ماندند و پا پیش فراتر نگذاشتند. سخنگوی وزارت خارجه از دیدار با طرف افغان برای حل مشکل حقابه خبر میدهد. اگرچه سخنگوی طالبان صراحتا اعلام میکند گفتوگویی در این زمینه انجام نشده. «سد «کمالخان» نقش انحرافی دارد تا برخلاف قوانین بینالمللی مسیر آب را به مناطق خشک افغانستان هدایت کند.»