به گزارش روز دوشنبه ایرنا، پایگاه اینترنتی گلوبال تایمز در تحلیلی نوشت: از زمان آغاز درگیریها در اوکراین، عموم کشورهای غربی با خشم به این موضوع واکنش نشان داده و تلاش کردهاند تا همزمان با اعمال تحریمهای بسیار سخت و شدید علیه روسیه، چهرهای شیطانی از روسیه پوتین ترسیم کنند. این تحریمها باعث خواهد شد تا بسیاری از افراد در داخل کشورهای غربی از بین برود.
غرب همزمان اقدام به سانسور اخبار رسانههای عمده روسی از جمله «راشیا تودی» و «اسپوتنیک» زده و پخش اخبار از این رسانهها را مترادف با تبلیغات معرفی کرده است. از سوی دیگر پروندهای نیز علیه روسیه در دادگاه کیفری بینالمللی تشکیل شده است. با این حال تمامی این روایتها، در راستای داستان قدیمی غربی مبنی بر وجود یک گروه استثنایی از ملل صالح که در قالب «خیر» در حال مبارزه با «شر» هستند، تنظیم شده است.
در حالی که احساسات غربیها به شدت علیه روسیه تحریک شده اما به نظر میرسد که کشورهای غربی دچار فراموشی جمعی نسبت به اقدامات و میراث خود در سراسر جهان شدهاند؛ آنها از یاد بردهاند که آمریکا و متحدانش در طول ۲ دهه گذشته در افغانستان، عراق و سوریه یا یمن دچار چه نتایجی شده و تنها امروز متوجه تراژدی اوکراین هستند. در کشورهای غربی، تدوام جنگ و درگیری در این کشورها رویدادی «عادی» تلقی میشود. در تاریخ طولانی استعمار وحشیانه در کشورهای به اصطلاح جنوب، غرب هیچگاه عذرخواهی نمیکند اما معتقد است که به کشورهای استعمار شده «منفعت» رسانده. به طور کلی میتوان این طور گفت که سیاست خارجی غرب در مقیاسی بزرگتر در معرض یک آگاهی کاذب قرار دارد.
اما این میراث چنین امپریالیسمی است که بر خلاف ارزشهای به اصطلاح جهان غرب (و به ویژه کشورهای انگلیسی زبان) اجازه میدهد تا با حفظ برتری فرهنگی، اقتصادی و نظامی بر جهان، با امتیازات شدید زندگی کنند. این امتیاز بر احساس احترام آنها افزوده است که موقعیت آنها از طریق فداکاری وارسته به برتری اخلاقی آنها در مقابل واقعیت مادی امپریالیسم، سلطه و تسخیر به دست آمده است. از طریق طبقات حاکم خود، به عموم مردم غرب آموخته شده که افسانه استثنایی خود را از طریق لیبرال دموکراسی چنان قوی باور کنند، و در حق خود برای بشارت دادن این ایدئولوژی به دیگران به عنوان حیله ای برای تسلط، انحصار آنچه را که حقیقت را تشکیل می دهد، در اختیار بگیرند و با استفاده از تبلیغات بیرحمانه، دشمنان را شیطان صفت معرفی کرده و به عنوان تهدیدهای واقعی برای صلح جهانی نشان دهند.
این احساس تحریف شده از خود یک مفهوم دو لایه از «عدالت» هم از طریق قدرت و هم از طریق موقعیت را در جهان ایجاد می کند. از دید رسانهها و طبقات سیاسی غربی، تخریب یک کشور به نام دموکراسی و حقوق بشر، کشتار میلیونها غیرنظامی و ایجاد رنجهای پیشبینینشده، بدون هیچ عواقبی کاملاً قابل قبول است. هنگامی که آمریکا و انگلیس در سال ۲۰۰۳ به بهانه دروغین «سلاح های کشتار جمعی» به عراق حمله کردند، محکومیت جهانی خاموش شد، رسانه های جریان اصلی آن را مطرح نکردند، عاملان آن رسما با اتهام جنایات جنگی مواجه نشدند. در ماه اوت گذشته، یک حمله هواپیمای بدون سرنشین آمریکا تعدادی از کودکان را در کابل، افغانستان کشت. دنیا باز هم پلک نزد. گویی زندگی این افراد به سادگی اهمیتی ندارد یا ارزشی برابر با زندگی در اروپا ندارد. هژمونی غرب و امتیاز غرب، به همین دلیل است که نه آمریکا و نه انگلیس به عنوان «کشورهای منفور» معرفی نشدند.
با این حال، حتی در حال حاضر آمریکا و انگلیس از یک جنگ وحشیانه در یمن حمایت می کنند، که شامل بمباران بی رویه غیرنظامیان است. با ادامه این روند، محاصره یمن باعث گرسنگی، بیماری و بحرانهای بشردوستانه شده است. منافذ عاطفه، اندوه و خشم بر سر اوکراین کجاست؟ این منافذ به طور عملی وجود ندارد و چنین وضعیتی معرف واقعیتی است که غرب فقط از ایدئولوژی، ارزشها و به اصطلاح روشنگری خود به عنوان ابزاری صرف برای حفظ هژمونیاش و در نتیجه ایجاد ساختار جهانی نابرابر و ناعادلانه استفاده میکند.
قبل از آغاز جنگ اوکراین، خشم علیه چین نیز تحریک و به سلاحی قوی تبدیل شده است. به نظر میرسد که عموم غربیها توانایی تشخیص اینکه چه زمانی به آنها دروغ گفته میشود را ندارند، زیرا افسانه «استثناییگرایی غربی» بر تحریف قرار گرفته است. براین اساس شرق غیر متمدن و بیرحم، عادی پذیرفته شده است.
بنابراین، همانطور که جنگ در اوکراین ادامه دارد، مردم غربی به طور مداوم در معرض گروهی از اخبار تحریککننده احساسی قرار میگیرند که آن را به عنوان تحقیر و شرم بشریت قاب میکنند. مطمئناً، جنگ رویداد وحشتناکی است، اما قضاوت و آگاهی اکثر مردم فقط به این سوال که چه کسی این کار را انجام می دهد، کنترل میشود؟ همین طور اینکه قربانیان چه کسانی هستند؟