امروزه معنویت دغدغه غالب افراد است و علاوه بر این، تولد معنویتهای غیردینی و اقبال به این معنویتها در غرب لزوم کاوش در معنویت دینی را دوچندان کرده است. از این رو برخی متفکران، توجه به معنویتهای اصیل را در مقابل معنویتهای جدید وجهه همت خود قرار دادهاند و به غنای این معنویتها اذعان میکنند. همچنین هجمههای تبلیغاتی علیه اسلام فضایی را ایجاد کرده است که برخی اساساً گمان میکنند اسلام فاقد روح معنویت است و متأسفانه در عمل شاهد سهم اندک مطالعه درباره معنویت در مطالعات و پژوهشهای دینی هستیم. توفیق مطالعات معنوی دین در گرو شناخت پرسشها و مسائل اساسی این حوزه با توجه به زمینهها و بسترهای معنویت در زمانه کنونی است.
سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، توجه وافری به موضوع معنویت نموده است. در این راستا استخراج سؤالات و مسائلی که در آینده اجرای الگو بایستی پاسخ داده شود امری ارزشمند است. در این نوشتار فهرستی از سؤالات قابل طرح ارائه می شود.
تلاش برای طرح فهرست پرسشها
پرسشهای فراوانی را میتوان درباره معنویت، طرح کرد. پرسشهایی در باب مفهوم معنویت، مبانی معنویت، منابع معنویت، تربیت معنوی، جامعهشناسی و روانشناسی معنویت، فلسفه معنویت و ... . برای طرح این پرسشها با نظمی منطقی و به شکلی جامع، باید در گام اول تصویری هر چند اولیه از چیستی و قلمرو معنویت داشته باشیم. اکنون به صورت بالفعل، دانشی مدون به نام دانش معنویت در علوم اسلامی نداریم؛ در عین حال در چند دهه اخیر، فعالیتهای بسیاری درباره معنویت هم به صورت جنبشها و گروهها و هم در قالب مقالات و کتابهای مختلف وارد فضای اجتماعی و علمی ایران شده و به طرح نظریههای مطرح از سوی اندیشمندان و روشنفکران ایرانی درباره معنویت انجامیده است. همه این تحولات، موجب طرح پرسشهای مختلف درباره معنویت خواهد شد؛ پرسشهایی از این دست که اساساً معنویت چیست و مؤلفههای آن کدم است؟ کارکرد معنویت در سطح فردی و اجتماعی چیست؟ و ...
هر چند در مواجهه اولیه، گاه ممکن است برخی معنویت را همان اخلاق یا عرفان تلقی کنند و از واژههایی مانند تقوا، حیات طیبه و ایمان برای اشاره به معنویت اسلامی استفاده کنند؛ در عین حال به نظر میرسد موضوع معنویت، هم در ماهیت و هم در مؤلفهها و ساختارهای گزارهای، نیازمند تحلیل و بررسی بیشتری است و نمیتوان معنویت را از همان ابتدا به اخلاق یا عرفان یا واژههای مرتبط با آن دو فرو کاست. در مطالب آتی با این فرض اولیه که میتوان معنویت را مستقل از اخلاق و عرفان در نظر گرفت یا حداقل با تشکیک در یکسانانگاری معنویت با اخلاق یا عرفان، پرسشهایی را که درباره یک علم مطرح میشود، درباره معنویت نیز طرح خواهیم کرد. همچنان که از گذشته در میان مباحث منطقی معمول بوده، بحث از رئوس ثمانیه علم (موضوعات هشتگانه: تعریف علم، موضوع علم، فایده علم، مؤلف علم، ابواب و مباحث علم، جایگاه علم در میان دیگر علوم، غرض و مقصود علم و روش های تعلیم علم) برای آشنایی بهتر با آن علم ضروری است. آشنایی با تعریف، روش، موضوعات و مسائل و غایات علم، امری بسیار مهم تلقی شده است. با این توصیف، تلاش برای شناسایی و استقصاء (به پایان رساندن) پرسشهای ناظر به مهمترین رئوس دانش مفروض معنویت امری ضروری به نظر میرسد.
از سوی دیگر، معنویت، خود موضوع علوم مختلفی بوده است. علومی مانند جامعهشناسی، روانشناسی و تاریخ در دهههای اخیر به معنویت توجه فزایندهای داشتهاند. بنابراین برای اینکه به صورتی کامل، پرسشهای مرتبط با موضوع معنویت و در یک نظام خاص شکل گیرد، میتوان در دو حوزه کلان دانش معنویت و مطالعات معنویت این پرسشها را به نظم درآورد. مقصود از دانش معنویت، در نظر گرفتن معنویت به منزله یک سیستم دانشی است که پیشفرضها، مبانی، منابع، روش پژوهش، آموزهها و هنجارهای برآمده از این دانش و مراحل و روشهای تربیت معنوی را شامل میشود. منظور از مطالعات معنویت نیز، پژوهشهایی است که موضوع آنان معنویت میباشد و از نگاه درجه دو به معنویت حکایت میکند؛ مطالعاتی نظیرِ جامعهشناسی معنویت، روانشناسی معنویت، فلسفه معنویت، تاریخ معنویت، مردمشناسی معنویت. دانش مفروض معنویت را نیز میتوان به دو بخش دانش نظری معنویت و دانش عملی معنویت تقسیم کرد.
معنویت در موضوعاتی همچون «هنر و معنویت»، «تعلیم و تربیت و معنویت»، «روان درمانگری و معنویت»، «معنویت در سازمان»، «معنویت و ورزش»، «معنویت و فیزیک»، «معنویت و علوم زیستی- عصبی» و برخی حوزههای دیگر نیز مطرح شده است که میتوان از آنها به «معنویت کاربردی» تعبیر کرد. مطالعات نظری معنویت با ورود به این حوزههای کاربردی و مواجهه با موضوعات خاص، به ارائه راهکار در این حوزهها میپردازند؛ چنانکه با مواجهه مستقیم با این موضوعات، قوت و ضعف نظری خود را دریافته، به تکمیل خود میپردازند.
پرسشهایی که در ادامه مطرح خواهند شد تلاشی متواضعانه برای استقصای پرسشهای ناظر به دو حوزه پیشین یعنی «دانش معنویت» و «مطالعات معنویت» خواهد بود. پرسشهای ناظر به دانش معنویت چنانکه بیان شد، حوزه دانشی معنویت، خود به دو حوزه فرعیتر یعنی دانش نظری و عملی معنویت تقسیم میشود. ذیلاً به اهم پرسشها در هر کدام از این دو حوزه اشاره خواهیم کرد.
طرح پرسش درباره مفهوم معنویت و مؤلفههای آن امری اساسی برای تعیین حوزه معنایی این واژه است. برخی پرسشها:
واژه معنویت (Spirituality)، به لحاظ لغوی و تاریخی از چه واژهای اخذ شده است؟
از منظر اصطلاحی، چه تعاریفی از معنویت ارائه شده است؟
مؤلفههای اساسی این تعاریف چه چیزهایی هستند و بر اساس این تعاریف، یک گزاره ناظر به معنویت دارای چه ویژگیهایی است؟
این تعاریف، تعریف به موضوعاند یا تعریف به غایت؟
اگر تعریف به موضوعاند، موضوع معنویت چه چیزی قلمداد شده است؟
اگر تعاریف، تعریف به غایتاند، غایت معنویت چه دانسته شده است؟
آیا موضوع یا غایتی که در تعریف معنویت طرح شده است، همان موضوع و غایت مد نظر در تعریف عرفان به ویژه عرفان عملی است؟
آیا تعریف یا تعاریف معنویت، در میان دینداران و غیردینداران، با هم متفاوت هستند؟
در دنیای غرب، آنگاه که از واژه معنویت استفاده میشود، چه واژههای دیگری در کنار این واژه ذکر میشود و بسامد کدام یک از این واژهها بیشتر است؟
آیا تعریف معنویت غیردینی، بازگشت به مادیگرایی در قالب الفاظ معنوی نیست؟ (با توجه به مفاهیم و واژههایی که برای تعریف معنویت به کار میرود).
وقتی سخن از معنویت صحیح و باطل میگوییم؛ آیا چنین سخنی به معنای تعریف به اعم در مباحث اصولی نیست؟
با توجه به تعریف اعم، مرز معنویت صحیح از معنویت باطل (انواع مختلف معنویت) چیست؟
اساساً آیا معنویت باطل یا معنویت حقیقی داریم یا اینکه به جای معنویت باطل و صحیح، معنویت شدید و ضعیف مطرح است (و یا اینکه ناقص و کامل است)؟
آیا میتوان در کنار معنویت اسلامی از معنویت ایمانی و معنویت انسانی نیز سخن گفت؟
تفاوت مفاهیم دین و معنویت
چه نسبتی میان مفهوم معنویت و مفهوم دین برقرار است؟
آیا تلقی غربی از دلالت شخصی داشتن معنویت و دلالت نهادی داشتن دین و جنبه روانشناختی داشتن اولی و جنبه جامعهشناختی داشتن دومی قابل اعتنا است؟
آیا این تلقی در خود غرب نیز مقبول واقع شده است، یا مخالفانی نیز داشته است؟ دلایل مخالفان چیست؟
آیا عمل به معنویت را خارج از حوزه دین میتوان تعریف کرد؟
نسبت مفهومی معنویت و عرفان
آیا معنویت، تعبیر دیگری از عرفان است یا این دو ناظر به دو مرحله وجودی انسان میباشند؟
بر فرض که معنویت همان عرفان باشد، آیا مقصود، عرفان عملی است یا نظری یا هر دو؟
در غرب سخن از عرفان غیردینی گفته میشود، چنانچه معنویت غیردینی نیز بسیار بیشتر از عرفان غیردینی رایج است، اساساً چه نسبتی میان دو مفهوم عرفان غیردینی و معنویت غیردینی برقرار است؟ آیا دو تعبیر از یک حقیقت هستند؟
پرسشهای ناظر به مبانی و پیشفرضها
پرسش اساسی حوزه معنویت، پرسش از چیستی معنویت است؛ اینکه معنویت چیست، مؤلفههای آن کدام هستند و یک گزاره ناظر به معنویت دارای چه ویژگی خاصی است. اهم پرسشهای این حوزه از این قرار هستند:
با توجه به اینکه رابطه تولیدی لایههای علم از قرار زیر است: مبانی، پارادایم، نظریهها، قواعد و گزارهها؛ الف) کدام دسته از مبانی ظرفیت بیشتری برای نظریهپردازی و قاعدهسازی هنجاری دارند؟ ب) گزارههای عمده و پایه انسانشناختی، روانشناختی و ... که مبانی نظریات مختلف معنوی را در تاریخ مکاتب معنوی (آگاهانه یا ناخودآگاه) تشکیل دادهاند، کدماند؟
چه ویژگیهایی موجب میشود که یک گزاره علمی در معنویت، مبنا قلمداد شود؟
در طیفشناسی مبانی معنویت، چند گونه از مبانی قابل شناسایی و طبقهبندی است؟
چه نسبتی میان مجموعه مبانی مختلف معنویت برقرار است؟ به این معنا که کدام بخش بر دیگری مقدم است یا از آن متأثر میشود؟
کدام دسته از مبانی ظرفیت بیشتری برای نظریهپردازی و قاعدهسازی هنجاری در معنویت را دارا است؟ گزارههای عمده و پایه انسانشناختی، روانشناختی و ... که مبانی نظریات مختلف معنوی در تاریخ معنویت تشکیل دادهاند، کدماند؟
پرسشهای ناظر به رابطه دانش معنویت با دیگر دانشهای معهود دینی
بحثهای جدید معنویت در علومی که به اندازهگیری درجات معنوی افراد میپردازند، این پرسشها را پیش میکشد که اساساً آیا مسائل معنوی موضوعی تجربی هستند که نیازمند آزمون تجربی باشند و نیز آیا مسائل معنوی غیر از موضوعات فقهی است و تجارب فرد یا افرادی که مسیر خاصی را انجام دادهاند و نتایج این تجارب میتواند منجر به دانستههایی شود که از منظر دینی دارای حجیت باشد.
نسبت با دانش فقه و اصول فقه
موضوع علم فقه چیست؟ موضوع علم معنویت چیست؟
با توجه به موضوع علم معنویت، روششناسی آن به لحاظ کاربرد منابع با روششناسی علم فقه چه تفاوتهایی دارد؟
در این روششناسی مباحث زبانشناختی (اعم از آنچه در فقه مطرح شده است) چه جایگاهی دارند؟
آیا برخی مباحث زبانشناختی در این علم نسبت به علم فقه کاربرد بیشتری دارند؟ (برای مثال مباحث زبانشناختی استعارههای مفهومی).
آیا روششناسیهای تجربی در دانش معنویت، بر خلاف دانش فقه از حجیت شرعی برخوردار است؟
آیا محدودیتهای شریعتی اسلام با معنویتگرایی تداخل دارد؟
آیا میتوان میان برخی از احکام فقهی با احکام معنوی تعارضی یافت؟
در صورت تعارض میان این احکام، حل این تعارض به چه شکلی است؟
نسبت با دانش عرفان
چه نسبتی میان عرفان (نظری و عملی)، اخلاق عرفانی و معنویت وجود دارد؟
چه نسبتی میان مراحل سلوک و مراحل رشد معنوی برقرار است؟
آیا میتوان گفت که معنویت رقیقه عرفان است و با گذر از این رقیقه به مراحل اصلی عرفان میرسیم؟
حوزه مسائل و موضوعات عرفان چیست و حوزه مسائل و موضوعات معنویت کدم هستند؟
به لحاظ منابع استنباط، چه تفاوتها و شباهتهایی میان منابع عرفان و معنویت وجود دارد؟
در غرب سخن از روشهای تجربی برای فهم و اندازهگیری درجات ابعاد عرفانی و معنوی مطرح است، آیا این روشها از منظر دینی قابل پذیرش است؟
نسبت با دانش اخلاق
اگر بخواهیم بر پایه مدل سنتی علوم دینی (فقه، احکام و اخلاق) عمل کنیم، ربط و نسبت دانش معنویت با این سه دانش چیست؟
آیا باید ضلع چهارمی به نام دانش معنویت را به این ابعاد افزود؟ یا معنویت در همه این ابعاد جاری و ساری است؟ (یعنی باورها، احکام و اخلاق هر کدام خود میتوانند ابعاد معنوی داشته باشند. برای مثال اسرار العبادات در حوزه احکام).
آیا جاری بودن معنویت در هر سه حوزه باورها، احکام و اخلاق، با دانش مستقل بودن آن، منافاتی خواهد داشت؟
اگر معنویت دارای بایدها و نبایدهای خاصی است، فرق این بایدها و نبایدها با بایدها و نبایدهای اخلاقی چیست؟ (حیث اخلاقی و معنوی بایدها و نبایدها).
نسبت با دانش کلام
آیا باورهای کلامی با محدود کردن گروه حق، موجب محدود ساختن رفتارهای معنوی در قبال دیگر افراد خارج از دین نمیشوند؟
آیا تنوع باورهای کلامی بر تنوع برداشت از معنویت و به تبع آن تنوع یا حتی احکام متعارض معنوی منجر نخواهد شد؟
انواع استدلالهای عقلانی برای اثبات نیازمندی معنویتگرایی به شریعت وحیانی چیست؟
آیا نظریه فطرت میتواند توجیهگر لزوم نیاز به شریعت در معنویتگرایی باشد؟
آیا میتوان بر اساس تمثیلهای موجود در ادبیات صوفیه در دفاع از شریعت و طریقت استدلالی عقلانی برای بحث حاضر صورتبندی کرد؟
در سلوک معنوی بدون شریعت و دین چه آفات و خللهایی وجود دارد که عقلا باید از آن آفات دوری کرد؟
چه میزان میتوان در سلوک از عمل و تجربه شخصی برای تشخیص راه درست استفاده کرد و به ساختارهای رسمی پایبند نبود. ضوابط این تشخیص چیست؟
نسبت با دانش تفسیر
مرز تفسیر نوآورانه و بدعتآمیز از معنویت اسلامی چیست؟
شاخصهای تفسیر نوآورانه و بدعتآمیز از معنویت اسلامی چیست؟
روششناسی تفسیر نوآورانه و به روز از مباحث دینی چگونه است؟
پرسشهای ناظر به منابع و روششناسی استنباط
پاسخ به پرسشهای فوق راه را برای شکلگیری دانش معنویت شکل میدهد. این دانش با توجه به آن مفاهیم، مبانی و قلمرو لاجرم دارای منابع خاص و روششناسی خاص خود خواهد بود.
پرسشهای ناظر به این مرحله:
آیا عقل به عنوان منبع معرفتی میتواند در ارائه و تنظیم احکام و دستورات معنوی نقش ایفا کند؟
حدود دخالت عقل در ارائه و تنظیم دستورات معنوی چیست؟ آیا عدم مخالفت با عقل کافی میباشد یا موافقت هم لازم است؟
آیا تجربه میتواند منبعی برای ارائه، تنظیم و سنجش احکام و دستورات معنوی باشد؟ اگر میتواند شرایط و ضوابط آن چیست؟ ویژگیها و خصوصیات یک تجربه استاندارد به عنوان منبع معنوی کدام است؟
آیا میتوان از محک عقل و تجربه برای سنجش و جهتدهی به افعال معنوی استفاده کرد؟
روش فقهی مصطلح با روش فقه معنویت چه نقاط همپوشان و ناهمپوشان دارند؟ آیا برای پژوهش و فهم معنویت همان روش فقهی مصطلح حوزوی کافی است؟
امروز برخی معتقد هستند مسلمات دانشهایی مانند روانشناسی، جامعهشناسی و غیره میتواند مصداق تجربه حسی یا عقل بشر به مثابه منبع حکم اسلامی باشد. آیا این تلقی درست است؟!
دستاوردهای تجربی با چه شرایطی در معنویت به کار میآید؟
روش حل ابهامات در عرصه معنویت چگونه شکل میگیرد و سهم عقل در این میان چیست؟
- آیا مستقلات عقلیه در معنویت بیشتر از حوزههای فقه و اخلاق به کار میآید؟
- هنگامی که عقل به عنوان مفسر سایر منابع (نقلی و شهودی) و بنابر این غیرمستقل عمل میکند، چه کارکردهای متفاوتی پیدا میکند؟
- حجیت عقل به مثابه منبع مستقل یا غیرمستقل با چه شاخصهایی تأمین میشود؟
پرسشهای ناظر به دانش عملی معنویت
همه تلاشها در حوزه معنویت برای تحقق انسان کامل معنوی است. از این رو شناسایی فرایند رشد معنوی بعد از پرسش از چیستی معنویت و مؤلفههای آن، امری حیاتی است. در حوزه دانشی تربیت با ابعاد مختلف تربیت مواجه هستیم؛ تربیت جسمی، تربیت دینی، تربیت اخلاقی، تربیت عرفانی، تربیت معنوی و ...[۱] پرسش مهم ناظر به همه این وجوه تربیت، پرسش از تفاوت تربیت معنوی با دیگر ابعاد تربیت است. پرسش دیگر از نحوه تعامل و برهمکنش این ابعاد نسبت به همدیگر به ویژه نسبت به تربیت معنوی است. پرسش مهم دیگر درباره نسبت نظریههای رشد و نظریههای تربیت است. آیا نظریههای رشد، همان نظریههای تربیتاند یا نظریههای رشد، ناظر به هستهای تربیتی و نظریههای تربیت ناظر به بایدهای تربیتی است؟
پرسشهای کلان درباره نظریات رشد معنوی
- چه نسبتی میان تربیت به معنای عام و تربیت معنوی برقرار است؟
- چه نسبتی میان رشد به معنای عام و رشد معنوی برقرار است؟
- مطالعات انجام شده در غرب برای رشد معنوی، چه نظریههایی را برای رشد معنوی پیش نهادهاند؟
- آیا این نظریات متأثر از معنای معنویت در غرب میباشند؟
- آیا این نظریات با نظریات رشد دینی ارتباطی دارند؟
- نظریات رشد ایمان، چه نسبتی با رشد معنوی دارند؟ آیا کسانی که نظریات رشد ایمان را طرح کردهاند، به این همانی رشد دینی و رشد معنوی معتقد هستند؟
- آیا کسانی که رشد ایمان را طرح کردهاند، متأثر از نظریات رشد اخلاقی پیاژه و کوهلبرگ بودهاند؟
- آیا میتوان از مدلهای غربی درباره رشد معنوی استفاده کرد؟
- اگر پاسخ منفی است و این پاسخ منفی به دلیل ماده این فرایند است، آیا مهارتها و قالبهای آنان نیز در فرایند تربیت معنوی به کار نمیآیند؟
- در منابع دینی چه ظرفیتها و در چه حوزههایی برای رشد معنوی وجود دارد که بتوان از آنها در تربیت معنوی بهره برد؟
- توجه به مطالعات معنویت در مسیحیت با توجه به مواجهه زودتر و مدتدار آنان با معنویتهای نوپدید برای نحوه مواجهه با این معنویتها در همه حوزهها به ویژه تربیت معنوی تا چه حد به ایجاد الگوهای تربیت معنوی درون دینی ما کمک میکند؟
- ویژگی کلی مدلهای رشد معنوی دینی در مقایسه با مدلهای غیردینی رشد معنوی (معنویت ساختارگریز) چیست؟
- آیا در سنتهای دینی میتوان معنویتی ساختارگریز یا ساختارشکن یافت و این موارد با معنویت پستمدرن چه شباهتها و تفاوتهای دارد؟
- در قالب یک گونهشناسی اساساً چند نوع مدل رشد معنوی در ادیان وجود دارد؟
- مفروضات الهیاتی هر یک از این مدلها چیست؟
پرسشها درباره نسبت تربیت جسمی و تربیت معنوی
- رشد جسمی، چه تأثیری بر رشد معنوی خواهد گذاشت؟
- آیا توجه دین به سلامت جسمی، ناظر به تأثیر آن بر سلامت ابعاد دیگر انسان به ویژه بعد معنوی است؟[۲]
- در احادیث، به تقسیم وقت میان اعمال عبادی و معنوی و اعمال مربوط به رفع حوایج مادی و جسمانی و تأثیر سلامت جسمی بر بعد معنوی شده است، آیا سلامت جسمی و نشاط بدنی تا این حد در سلامت معنوی تأثیر خواهد گذاشت؟
پرسشها درباره نسبت تربیت اخلاقی و تربیت معنوی
- تاکنون چه نظریاتی درباره رشد اخلاقی انجام گرفته است؟
- آیا این نظریات مکمل هم بودهاند یا در مواردی در تعارض و تقابل هم قرار دارند؟
- چه رابطهای میان رشد اخلاقی و رشد معنوی میتوان تصور کرد؟ آیا این روابط با تغییر نظریهها در رشد اخلاقی نیز متفاوت خواهد بود؟
- در صورت تعامل رشد اخلاقی با رشد معنوی، فرایند این تعامل چگونه است؟
- نسبت رشد اخلاقی با تربیت اخلاقی و رشد معنوی با تربیت اخلاقی چیست؟ آیا تعابیر مختلفی از مفاهیم یکساناند؟
- نظریهپردازان در عرصه تربیت اخلاقی و تربیت معنوی چه کسانی هستند؟ روانشناسان، فیلسوفان یا الهیدانان؟
پرسشها درباره نسبت تربیت معنوی و سلوک عرفانی
- نسبت تریپت معنوی با سلوک عرفانی چیست؟ آیا مباحث دانش عرفان عملی همان مباحث ناظر به دانش تربیت معنوی است؟
- آیا آنچه در مطالعات رشد معنوی و رشد اخلاقی شکل گرفته است با مباحث سلوک عرفانی در ادبیات عرفانی مسلمین، مشابهتها و همخوانیهایی وجود دارد؟
- از آنجا که ادبیات سلوک عرفانی، در دنیای اسلام شکل گرفته است و به تبع از جهانبینی اسلامی متأثر میباشد، آیا بهتر نیست در حوزه معنویت نیز با عنایت به چنین رویکردی، مراحل رشد معنوی را پیش گیریم؟
- حدود سبل عرفانی و تکثرگرایی در عرفان و معنویت چیست؟ نسبت آن دو با هم چگونه است؟
پرسشهای ناظر به مطالعات معنویت
در این حوزه پرسشهای مختلفی با توجه به شاخههای مطالعاتی طرح خواهند شد. در این میان یک پرسش کلی که به همه این حوزههای مطالعاتی مرتبط هست این پرسش است که: هر یک از شاخههای مطالعاتی معنویت چه اولویتها و ضرورتهایی دارند؛ شاخههایی از قبیل: ادبیات معنوی، روانشناسی معنویت، جامعهشناسی معنویت، تاریخ معنویت، معنویت تطبیقی بین ادیان، فلسفه معنویت.
پرسشهای ناظر به تاریخ معنویت
- ادوار تحول قلمرو معنویت چه بوده است؟ از ابتدای دوران مدرن به بعد قلمرو معنویت، شاهد چه تحولاتی بوده است؟ تفاوت جوهری مسائل نوین معنویت با طیفهای سنتیتر مسائل در چیست؟
- به لحاظ تاریخی چه تحولاتی در مفهوم معنویت رخ داده است؟ آیا این تحولات در منطقهای خاص رخ داده است یا در همه جا؟ اگر تحولهای مختلفی رخ داده است، آیا میتوان وجه مشترکی میان این تحولات یافت؟
- آیا مفهوم معنویت در ادیان به ویژه اسلام نیز دستخوش تحول میشود یا مفهوم معنویت، کاملاً ثابت است. به تعبیر دیگر آیا بحث مکان و زمان در مفهوم معنویت تأثیرگذار هست، چنانکه در علم فقه بر تأثیرگذاری مکان و زمان در تغییر موضوعات و به تبع احکام صحه گذاشتهاند؟
- آیا رغبت جامعه غربی معاصر به مفاهیم معنوی ادیان به دلیل یافت معنویت حقیقی در این ادیان و منطبق با مقصود ادیان از معنویت است، یا مطالعه آنان درباره معنویتهای ادیان، به دلیل رخدادهای اجتماعی و فرهنگی خاصی در دنیای غرب و برای هدفی دیگر انجام میگیرد؟
- پرداختن به تاریخ عقاید و سرنوشت اجتماعی رهبران بزرگ معنویت و نیز تاریخ اجتماعی- سیاسی این رهبران و گروههای معنوی، چه نقشی در بازفهمی و بازسازی اندیشه معنوی اسلام ایفا میکنند؟
- آفات فهم امروزی از معنویت چیست؛ برای مثال تفکر مدرن به ویژه اندیشههای تحصلی (پوزیتویستی) چه پیامدهایی در حوزه معنویتپژوهی داشته است؟
پرسشهای ناظر به نسبت روانشناسی و معنویت
- نقش روانشناسی جدید (خصوصاً روانشناسی انسانگرا و روانشناسی فراشخصی) در پیدایش معنویت جدید چیست؟ (چه میزان روانشناسی موج سوم و چهارم در مفهومسازی معنویت نقش داشته است؟)
- آیا روانشناسی جدید عامل فردیسازی (خصوصیسازی) و انفسیسازی معنویت جدید است یا معنویت جدید باعث تأثیرگذاری بر موج سوم و چهارم روانشناسی شده است؟
- رویکرد درمانگرایانه به معنویت بر اساس مفروضات و یافتههای روانشناسانه چه فواید و مضراتی برای دینداری سنتی دارد؟
- آیا رواندرمانی معنوی رقیب دینداری است یا همکار و خدمترسان به آن؟
- آیا خودشیفتگی (نارسیسیزم) و خودابزارگرایی (اکسپرسیویسم) و خودمحوری پیامدهای ناگزیر رویکرد درمانگرا به دین است یا آفات اجتنابپذیر آن؟
- مبانی معرفتی و انسانشناختی روان درمانی معنوی کدم هستند؟ این مبانی چه تأثیری بر معنویت مد نظر آنها دارد؟
- آیا روانشناسی با توجه به مبانی و متدولوژی خاص آن، در مطالعه رفتار و فرایندهای روانی ظرفیت مطالعه رشد معنوی اسلامی را دارد یا نه؟ اگر دارد چه میزان است؟ آیا گسترهای از معنویت هست که روانشناسی دیگر نتواند آن را مطالعه کند؟ در این صورت چه دانشی برای این گستره لازم است؟!
- نسبت میان اختلالات روحی با اختلالات معنوی چیست؟ آیا شاخصهای مشترک دارند؟ و آیا روانشناسی صلاحیت تشخیص اختلالات معنوی را دارد؟
پرسشهای ناظر به نسبت میان جامعهشناسی و معنویت
- نقش ساختارها در ایجاد گفتمان معنوی چیست؟
- چه مناسباتی میان قدرت و معنویت برقرار است؟ آیا قدرت، همیشه نقش تخریبی یا جهتدار در ایجاد معنویت دارد یا میتوان به نقش ایجابی قدرت در ایجاد معنویت مثبت نیز باور داشت؟
- آیا معنویتهای جدید متأثر از جریانسازی اجتماعی در سطح جامعه غرب رخ داده است و روندی طبیعی نداشته است؟
- به لحاظ جامعهشناختی، شکلگیری هنجارهای معنویتشناختی وابسته به کدام نهادها و گروهها است؟
- آیا جستوجوی معنوی به شکل فردی است یا در یک نهاد جمعی اما دینی ولی جدا از جامعه؟ آیا معنویت در عین کار و حضور در اجتماع نیز رخ میدهد؟ (معنویت ترک و دیرنشینی یا معنویت خانه خدایی)
- تحولات جامعهشناختی و فرهنگی با چه مکانیسمی در تلقی از مفهوم معنویت اثرگذار است؟
- ابعاد اجتماعی مفاهیم معنوی دینی را چگونه میتوان استطیاد کرد؟
نتیجهگیری
با توجه به مسائل طرح شده میتوان به خوبی درک کرد که معنویت امری پایه است که به عنوان علم و رشته مطالعاتی میتوان در حوزههای مختلف علمی و عملی حضور داشته باشد. توسعه مسائل معنویتپژوهی میتواند گامی مؤثر در راستای تقویت و توسعه الگو بوده و در تفصیل آن روح مسئلهمحوری را بدمد. از آنجا که این نوع نگاه به الگو یعنی همگام کردن الگوی پیشرفت یک کشور با مسائل مربوط به معنویت از ابتکارات جمهوری اسلامی ایران است، توسعه مسائل این حوزه و درک نسبت این مسائل با ارکان الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت میتواند در واقعیسازی و جامعنگری این الگو نیز سهم ایفا کند.
[۱]. نظامنامه تربیتی دانشگاه المصطفی حدود ۱۵ ساحت برای تربیت برشمرده است.
[۲] در احادیث مختلفی به تقسیمبندی اوقات شبانهروز به اوقاتی برای استراحت، عبادت ... و اهمیت فراوان وقت نخست برای کارآیی ابعاد معنوی تأکید شده است.