امسال هم متاثر از همین روند، شاهد یک اعتراض فرسایشی از سوی تهیهکننده و کارگردان فیلم لامینور بودهایم؛ سلسله اعتراضهایی که با واکنش گسترده اهالی سینما مواجه شد و در ابتدای فعالیت تیم جدید سینمایی، به رویارویی هنرمندان با نهادی که معیار خود را مبتنی بر اعتمادسازی قرار داده بود، منجر شد.
فارغ از تمام مزیتهایی که اکران نوروز برای آثار به همراه دارد، اما این شکل اعتراض، حالا دیگر به عادت روتین هرساله تبدیل شده و گاها دربرگیرنده نوع اعتراضها و جریانهایی میشود که زیبنده نظام سینمایی کشور و روح فرهیختگی آن نیست؛ درست مانند ویدئویی که داریوش مهرجویی چند روز پیش، منتشر کرد و احساسات طیف گستردهای از سینماگران و مخاطبان آثار خود را مکدر کرد.
در تمام این سالها نیز این اعتراضها به قوت خود باقی مانده و نهتنها ترتیب اثری به اعتراضها داده نشده بلکه شکاف بیاعتمادی میان هنرمندان و مدیران سینمایی، عمیقتر شده است.
در این فرآیند، هر دو طرف قضیه را میتوان محق دانست چه آن سینماگری که نمیداند بر چه اساسی، فیلم او به ترکیب نوروزی راه نیافته و فیلمهای دیگر، راه یافتهاند و هم آن مدیر سینمایی که ظرفیت محدودی برای نمایش در نوروز دارد و هرساله با ۳ تا ۵ برابر این ظرفیت متقاضی مواجه میشود و کاملا طبیعی است که در این وضعیت، شاهد اعتراضهایی از جانب برخی فیلمسازانی باشد که نتوانستهاند در اکران نوروزی آن سال فیلمی داشته باشند.
این زخم کهنه، در شرایط کنونی، نیاز به یک ترمیم اساسی دارد. سازمان سینمایی باید با ارائه سازوکار مشخصی، سینماگران را متوجه پارامترهایی کند که بهواسطه آن، فیلمها میتوانند جواز اکران نوروزی را به دست بیاورند. در برخی از سالها، عنوان شد فیلمهایی که بتوانند سیمرغ بلورین بهترین فیلم جشنواره و بهترین فیلم از نگاه مخاطبان را به دست بیاورند، مستقیما به اکران نوروزی راه پیدا میکنند اما با بررسی فیلمهای اکران چند سال اخیر متوجه میشویم که این پارامتر معقولانه و منطقی، در شکل اجرایی، چندان جدی گرفته نشده است.
وقتی سازمان سینمایی یا شورای صنفی نمایش، آشکارا اذعان میکنند که در اکران نوروزی آثار، ذینفع نیستند و هر فیلمی میتواند برای نمایش در این بازه طلایی، تقاضا دهد، بنابراین چرا نباید با طراحی سازوکاری، علاوه بر حرفهای عمل کردن در این موضوع، یکبار برای همیشه، به این مشکل تاریخی ورود کرده و به پایهگذاری یک جریان هدفمند در سینمای ایران نائل آید!؟
با طراحی چنین ساختاری، علاوه بر تبرئه سازمان سینمایی و شورای صنفی نمایش از اعمال سلیقه شخصی و تبانی، صاحبان آثار میتوانند نسبت به شانس فیلم خود در پذیرش اکران نوروزی آگاه شده و پیشاپیش از بروز بسیاری از حواشی بعضا دامنهدار در آستانه سال نو جلوگیری شود.
ضمن اینکه فارغ از ریلگذاری این مدل جدید در حوزه اکران که میتواند به مناسبتهای مختلف نیز تسری یابد، یک شفافسازی حقیقی شکل گرفته و فرآیند اعتمادسازی، با شتاب بیشتری میان هنرمندان و سازمان سینمایی توسعه پیدا کند.
با توجه به ضروریات این طرح و آثار درخشانی که به همراه دارد، باید آن را همردیف با دیگر نیازهای ضروری سینما نظیر سامان دادن به بیش از ۲۰۰ فیلم پشت در اکران یا مقوله سمفا و تعدد سالنهای سینمایی قلمداد کرد و آن را به اندازه این ضروریات از مدیران سینمایی مطالبه کرد.