چند دقیقهای هم کلام وی شدم، چرا این بار لباس حاجی فیروز پوشیدی، همیشه تو را جوری دیگر می دیدم بدون ماسک و در حال اسپند دود کردن، این بار بخاطر عید لباس حاجی فیروز بر تن داری؟ این بار میخواهی با این پوشش نوید عید و نو شدن را به همه بدهی؟
همیشه روزهای نزدیک عید شاید هفته های منتهی به عید نوروز تعدادی از مردان با چهرههایی سیاه و در دست داشتن تنبکهایی کوچک که هرازگاهی بر آن میکوبیدند، نوید عید را میدهند اما این بار ظاهر کارشان تغییر کرده است، نوع فعالیتی که آنان دارند متفاوت و برخی دختران و زنان نیز لباس حاجی فیروز بر تن کردهاند.
این دخترک که خیلی خوشحال به نظر نمیرسد، دل و دماغ حرف زدن ندارد زیر لب چیزی گفت که متوجه نشدم، پرسیدم با من بودی گفت نه. دوباره پرسیدم چند ساعت بیرون کار میکنی؟ این جمله کوتاه همه وجودم را سوزاند مگر ما خانه داریم که به فکر زندگی هم باشیم، از صبح تا پاسی از شب بیرون در حال کار هستیم و اکنون که عید نزدیک است میخواهیم با پوشش حاجی فیروز نوید عید را بدهیم و هم کسب درآمدی داشته باشیم.
میگوید: از مادربزرگم که پیر نیست و نسبت به مادربزرگهای قدیم که سن زیادی داشتند سوال کردم که حاجی فیروز چکار میکند که جوابم را اینگونه داد که حاجی فیروز همیشه چند روز قبل از عید به خیابانها میآمد و با تنبک نوید عید را میداد اما امروز من به عنوان یک دختر نوجوان بجای نوید دادن عید نوروز، کسب درآمد میکنم و هر روز از ماشینهایی که از این چهارراه میگذرند درخواست کمک مالی میکنم.
یاد گذشتهها بخیر، همه چیز جای خودش بود، حتی حاجی فیروز امروز هم دیگر به سنت گذشته عمل نمیکند و امروز برخی برای کسب درآمد از این لباس که جنبه سنتی داشت، استفاده میکنند، این جمله را مردی که لباس حاجی فیروز به تن داشت و دست دخترک کوچک چهار پنج سالهاش که با لباس قرمز و کلاه رنگ پرچم ایران به سر داشت، گفت. کاملا معلوم بود که دلش از روزگار پر است اما چه باید کرد.
میخواست با همین چند کلمه حرفش را تمام کند، من هم که پشت چراغ قرمز بودم، زیاد فرصتی برای گفت و گو با وی را نداشتم اما فقط این را پرسیدم که چرا دخترت را با خودت آوردی که دوباره جوابی داد که خیلی برایم سنگین بود بخاطر نجابت و معصومیت این دختر شاید مردم به من بیشتر کمک کنند.
گفتم در لباس حاجی فیروز که خود شما هم بهتر میدانی که رسم بر این کارها نبوده چرا؟ جواب داد دیگر چه باید کرد این روزها شرایط فرق میکند و باید از هر دری برای کسب رزق و روزی تلاش کرد و امروز مردم با دیدن حاجی فیروز و تنبکی که من برایشان میزنم و رقصی که دخترم برای هر ماشین انجام میدهد بهتر میتوانم روزی حلال داشته باشم.
این جملات چندین بار برایم تکرار شد که چرا حاجی فیروز شهر ما دیگر نمیخندد؟ چرا باید روزگاری باشد که زندگی برای مردم سخت باشد که برخی از سنتها دیگر مانند گذشته نیست، درست است تا حدودی با پوشیدن لباس حاجی فیروز این سنت بجا آورده میشود اما دیگر کار حاجی فیروز امروز و دیروز با هم یکی نیست و نوید نوروز در لباسی داده میشود که خنده بر لبانش نیست.
بازارهای شلوغ، حاجی فیروزهایی با لباس قرمز و صدای تنبک، سفرههای هفت سین و سبزههایی زیبا و شهریی آراسته از نمادهای نوروزی همه نشان از عید باستانی نوروز دارد
اما در میان این همه هیاهوی نوروزی، حاجی فیروزهایی هم هستند که از صبح سر چهارراهها حضور دارند در این شرایط کرونایی بدون ماسک با لبخندی زیبا و رقصی دلنشین، نوید عید را میدهند تا مردم بدانند که عید است و باید شاد باشند.
گذشتهها حاجی فیروز چند روز قبل از عید باستانی نوروز به خیابانها میآمدند اما در سال ۱۴۰۰ از بهمن ماه و حدود یک ماه و اندی قبل از عید نوروز ۱۴۰۱ شهر پر از حاجی فیروز شده و نوید عید را از آنها گرفتیم اما رنگ و رخساره آنها کمی متفاوتتر بود.
این روزها شهر حال و هوای نوروزی دارد، بازارهای شلوغ، حاجی فیروزهایی با لباس قرمز و صدای تنبک، سفرههای هفت سین و سبزههایی زیبا و شهریی آراسته از نمادهای نوروزی همه نشان از عید باستانی نوروز دارد که تنها چند روزی به این عید سنتی باقی مانده است.
هرساله حاجی فیروزهای شهر با خواندن اشعاری زیبا نوید عید را میدهند که برای همه بسیار جذاب و شنیدنی است اما دیگر حاجی فیروز شهر ما مانند شعرهایی که میخوانند حاجی فیروزه، سالی یه روزه، همه میدونن، منم میدونم عید نوروزه، دیگر یک روز نیست و از یک ماه شاید هم بیشتر قبل از نوروز در خیابانها ظاهر شدند.
بشکن بشکنه بشکن
من نمیشکنم بشکن
اینجا بشکنم یار گله داره
اونجا بشکنم یار گله داره!
این سیاه بیچاره چقد حوصله داره
ارباب خودم سلام علیکم
ارباب خودم سرتو بالا کن
ارباب خودم من ونگاه کن
ارباب خودم یک لطف به ما کن
ارباب خودم بز بز قندی
ارباب خودم چرا نمیخندی؟
هرساله حاجی فیروزهای شهر با خواندن اشعاری زیبا نوید عید را میدهند که برای همه بسیار جذاب و شنیدنی است
این روزها حال حاجی فیروزهای شهر هم چندان خوب نیست و خندهای از ته دل از آنها نمیشنویم و امروز همه ما حاجی فیروز خندان گذشته را میخواهیم تا آرامش با آمدن آنها به خیابانها به شهرها برگردد.
به همین منظور عالیه شکربیگی جامعه شناس و مدرس دانشگاه درباره وضعیت حاجی فیروزهای شهر اینگونه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا توضیح داد و گفت: در یک جامعه یا درباره یک نوع واقعیت اجتماعی که وجود دارد، کنشگریهایی در فراخوانی شکل میگیرد که در این فراخوانی ممکن است متغیرهایی دخالت داشته باشد گاهی این متغیرات در دل اجتماع، خانواده، نهادها و ساختارها وجود دارد و ممکن است سنتهای ما را هم تحت تاثیر قرار دهد.
وی اظهار داشت: یکی از سنتهایی که از تاریخ پیشنیان به ما ایرانیان رسیده و نوید تولد بهاری دیگر و زندگی در سایه سار تغییر فصلی به ما میدهد و با حضورشان میگویند که زیباترین فصل بهار است و نوید آن شرایط برای ما میدهد همین حاجی فیروزهاست.
شکربیگی ادامه داد: اما از آنجایی که واقعیتهای اجتماعی و موقعیتهایی که در جامعه وجود دارد در هر دوره از زمان متاثر از ساختارها و در واقع کنشهای نمادی است که در میان مردمان شکل میگیرد، این کنشها نیز برخاسته از نوع تفکر و اندیشه کسانی است که به نوعی این سنت را میخواهند در عرصه عمومی تجلی ببخشند.
وی خاطرنشان کرد: در این کنشگریهایی که مانند حاجی فیروزها میبینیم و عدهای رسم و سنت را به مردم یادآوری میکنند، اندیشه کسانی که اعاده دهنده این سنت هستند در کنشهای آنها تجلی بخش است و همیشه برای ما به یادگار مانده است.
وی برخی از کنشگری ها را چهره های عبوس آنها دانست و گفت: چون بهار به دنبال نوگرایی و تازهگرایی و در واقع فروریختن اندیشههای قدیمی است و یک زندگی جدید را طراحی کردن است، میخواهند که حاجی فیروزها هم این نماد و تازگی را به آنها ارمغان دهند.
این جامعه شناس ادامه داد: همانطور که مردم در ماه بهمن و اسفند با نو کردن زندگی خودشان به صورت نمادین، به استقبال بهار میروند، این نو کردن تجلیات و عینیات زندگی ایرانیان جای تقدیر دارد، اما این عینیات بر زندگی مردمان اندیشههای آنان نیز تاثیرگذار است.
چون بهار به دنبال نوگرایی و تازهگرایی و در واقع فروریختن اندیشههای قدیمی است و یک زندگی جدید را طراحی کردن است، میخواهند که حاجی فیروزها هم این نماد و تازگی را به آنها ارمغان دهند.
وی تصریح کرد: اکنون در روزهای پایانی اسفند ۱۴۰۰ به سر میبریم برخی از مردم به عنوان بازاری یا دستفروش در خیابانها و بازارها هستند و هرکس به فراخور حال خودش بساط خود را پهن کرده ولی انگار به نظر میرسد آن اندیشه که در مردمان این جامعه میگذرد چه آنهایی که نوید سنت عید را مانند حاجی فیروز که با شادی و شور به ما پیام رسانی میکنند و چه دیگر افراد، پیام این است که این افراد اکنون غمگین هستند و شاد نیستند.
این مدرس دانشگاه اظهار داشت: اکنون به این سنت دیرینه حاجی فیروز که نماد شادی و رسیدن عید را به ما میداد، تکدی گری نیز در این سنت وارد شده است و این گویای مشکلات اقتصادی است که در دل جامعه نهان است.
شکربیگی معتقد است که اکنون چون مشکلات اقتصادی بر جامعه حاکم شده است، پیشتر با احترام و عزت پیام رسانی بهاری توسط حاجی فیروز صورت میگرفت اما اکنون سد راه مردم میشوند و با التماس و استیصال اینکه امکانات مالی ندارند یا مشکلات روحی دارند که در واقع برخاسته از مشکلات آنهاست، این مسیر تکدی را ادامه میدهند.
وی خاطرنشان کرد: حاجی فیروزهای شهر دیگر شور و شادی ندارند لایهای از غم، عصیان، ناامیدی و فقر اقتصادی بر روی آنها پاشیده شده است و آن ساختاری که در جامعه می گذرد و یکی از متغیرات آن مشکلات اقتصادی در این سرزمین است این سنت را هم تحت تاثیر خود قرار داده است.
این جامعه شناس گفت: به نظر می رسد سنتها در طی زمانها به تدریج ممکن است تغییر کند و از ساختاری مانند توانمندی های مالی که مبتنی بر اندیشههای آنان یا واقعیتهای زندگی مردمان است، میتواند روی سنتها تاثیر بگذارد و این جلوه زیبای بهاری را نیز کمرنگ یا پررنگ کند.
شکربیگی تاکید کرد: اکنون باید در دل جامعه و اجتماع واقعیت را دید که سنت حاجی فیروز از این ساختارها و متغیرهایی که وجود دارد، متاثر شده است و آنها هم از طریق نمادهایی که ارایه میدهند می خواهند سنت نوروزی و مشکلات اقتصادی و روانی و آسیبهایی که دارد آنها را به تصویر بکشند که ناخودآگاه این در واقع در یک ارتباط دو سویه بین فرد و جامعه متصور میشود.
وی تصریح کرد: با این اقدام حاجی فیروزها یک نوع کنش اجتماعی انجام میشود که این کنش در هم درتنیده است و گویای مسایل و مطالبی است که در دل جامعه می گذرد.
حاجی فیروز یکی از شخصیتهای نمادین ایرانیان در شروع سال جدید است که از دیرباز در فرهنگ ما حضور داشته است، حاجی فیروز با لباسی مخصوص و چهرهای سیاه، سازهایی مثل تنبک و دایره زنگی میزند. در ایام نوروز در پیادهرو، کوچه و بازار و خیابانها میتوانید آنها را ببینید که اشعاری به زبان محاوره میخوانند و مردم را خوشحال میکنند.
چهره سیاه حاجی فیروز به معنی تمام شدن ناپاکی، سیاهی و تاریکی در زندگی افراد و بهنوعی مژدهدهنده فصل بهار است. لباس قرمز حاجی فیروز، نماد روی آوردن به شادی است و تحولی عظیم در زندگی را نشان میدهد.
حاجی فیروز که با نامهای عمو پیروز و خواجه پیروز نیز شناخته میشود، در روزهای ابتدایی سال همراه عمو نوروز نوید آمدن بهار را به مردم میدهد.
حاجی فیروز یکی از نمادهای مشهور ایران باستان است که با لباسی قرمز، کلاهی مخصوص و چهرهای سیاه، در حالی که تنبک و دایره زنگی در دست دارد، نوید آمدن بهار را میدهد.