به گزارش ایرنا، منتظر روز اول عید نمی شدیم و بعد از تحویل سال (البته اگر روز و یا اول شب بود) بلافاصله راهی خانه مادربزرگ می شدیم و همیشه اولین عیدی خود را با تخم مرغ رنگی از دستهای پیر و فرتوت مادر بزرگ می گرفتیم؛ تخم مرغهایی که با پوست پیاز رنگ می کرد و محکم ترهایش را نوه های پسریش می داد و خوش رنگهایش را به ما دخترها؛ از اسکناسهای درشت خبری نبود ولی همان اسکناهای خرد هم برایمان خیلی لذتبخش بود.
لذت آن دوران برایم هیچ وقت دیگر تکرار نشد و بعد از رفتن همیشگی مادربزرگ، خانه پدرم اولین جایی بود که فامیل آنجا می آمدند و حالا دیگر بزرگ خاندان پدرم بود.
عیدها آنقدر برایمان چه وقتی که کوچک بودیم و چه بعدها که بزرگ شدیم، جذاب و خوش بود که همیشه برای رسیدنش لحظه شماری می کردم، کمتر یادم می آید که این روزها مسافرت برویم چون پدرم همیشه میگفت بزرگ فامیل هستم و نباید روزهای عید در خانه به روی مهمانها بسته شود.
البته پدر آروزها فکرش را نمی کرد که روز کرونا در خانه اش را به روی مهمانها ببندد.
اولین عید با کرونا
اسفند ۱۳۹۸ آغاز تلخی برای شیوع و همه گیری یک بیماری جدید بود که دنیا را درگیر خود کرد، مرضی که چند ماه قبل از آن به نام کرونا که از چین شایع شد و به سرعت تمام دنیا را در بر گرفت.
نیمه دوم اسفند همان سال مرگ دو بیمار مبتلا به کرونا در کردستان به ثبت رسید دو خانم ۵۰ و ۶۱ ساله اولین قربانیان این بیماری بودند و بعد از آن کم کم وحشت سراسر استان را در برگرفت، ناشناخته بودن بیماری باعث شد تا شایعاعت بسیاری پیرامون آن دهان به دهان بچرخد و بال و پر بگیرد و شاید همین ترس از بیماری بود که حال و هوای عید را کمرنگ کرد.
بازار شب عید آن سال رونقی نداشت و با اعمال محدودیتهای ویژه کرونا بعد از آن دیگر بازاریها روز خوش ندیدند. آن سال عید کمتر کسی جرات کرد به دید و بازدید اقوام برود و برای حفظ جان بزرگترها خیلی ها در خانه ماندن را انتخاب کردند.
ترس به جان همه افتاد، از هم فاصله گرفتند، خیلیها ترجیح دادند در خانه بمانند، دیگر از مهمانیهای عید خبری نبود، کرونا خانوادهها را از هم جدا کرد، همه تلفنی جویای حال هم بودند و هزینه مکالمات تلفنی چقدر افزایش یافت.
شهرها خلوت شدند و رفت و آمد کم شد، دیگر از شلوغیهای دم عید خبری نبود، روزهایی که در ایام عادی جای سوزن انداختن نبود، حالا رفت و آمد کمی را شاهد بود.
داروخانه ها این روزها شلوغ ترین اماکنی بودند که می شد همه رقم آدمی را آنجا دید، رفته رفته آنها هم خلوت شدند و جای رفت و آمدها و سوال و جوابها را یک نوشته گرفت: ماسک، ژل ضدعفونی، ماسک، دستکش و الکل نداریم، سوال نکنید.
انگار این بیماری گرد مرگ با خود به همه جا پاشیده بود و عاشق این بود که ترس را به دل همه بیاندازد.
اخبار آن روزها پیش بینی می کرد که کرونا تا یک سال آینده ماندگار باشد ولی این بیماری دومین سال خود را هم پشت سر گذاشت و حالا با عید ۱۴۰۱ وارد سومین سال شیوع خود شده است.
اسفند ۱۴۰۰ نوع دیگری از این ویروس از خود رونمایی کرد و کرونا انگلیسی این بار عرض اندام کرد تا عید آن سال هم همه در خانه بمانند و جرات نکنند صله ارحام به جا بیاورند.
اوضاع اقتصادی مردم هم به هم ریخت و برای همین بازار عید کسادتر از همیشه شد.
حسرتی که کرونا بر دلمان گذاشت
به خودشان اطمینان داشتند و تعطیلات عید را خانه پدر و مادرشان دور هم جمع میشدند و گل میگفتند و گل میشنیدند، همه چیز خوب بود، از خودشان مطمئن بودند که بهداشت را با همه توان رعایت میکنند، پس جای نگرانی نبود.
فکر میکردند که هشدارها برای پرهیز از دورهمی ها برای آنهایی است که اعضای یک خانواده نیستند، آخرین عیدی که به دیدن والدین پیرشان رفته بودند، یکی از بچههای کوچک کمی تب داشت و مادربزرگ برایش بخور پونه درست کرد تا حالش خوب شود.
دو هفته بعد مادر بزرگ در بیمارستان و در بخش مراقبتهای ویژه بستری شد، پدربزرگ هم نفسهای آخرش را میکشید، بچه ها هم در خانه قرنطینه بودند و نگران حال پدر و مادری که دیگر نمیتوانستند حتی از دور آنها را ببینند.
خانه پدر و مادر حالا سرد سرد است و دیگر از هیاهوی دورهمیهای عید خبری نیست، اشکش را پاک می کند و می گوید پارسال آخرین عیدی بود که پدر و مادرم را کنار هم و کنار همدیگر داشتیم، کرونا خاطرات عید را برایمان تلخ کرد.
کمی شبیه عید
پاییز و زمستان سال گذشته کرونا روی دیگر خود به نام اُمیکرون را به نمایش درآورد، انگار کمی با کرونای اصلی فاصله داشت و علائمش ضعیف تر بود، آنهایی که واکسن زده بودند حالشان خیلی بهتر بود. الان هم گاهی فروکش میکند و همین کوتاه آمدنش باعث میشود تا فکر کنیم تمام شده است.
اوایل هر کسی مبتلا میشد بیماری آنقدر برایش عار بود که پنهان میکرد، انگار که گناه بزرگی از او سر زده باشد که البته بازی با جان خود و دیگران گناه است، رفته رفته که کرونا، کمی بیشتر چترش را پهن کرد، گاهی بعضی مجبور میشدند بگویند مبتلا هستند، حالا اما دیگر خانوادگی و طایفهای درگیر میشوند و به قول پزشک یکی از بیمارستانهای شهر، سوئیتهای خانوادگی در بخشهای کرونا به راه افتاده است.
۲ هزار نفر کم
کرونا وارد سومین سال تولد شومش شده و در این ۲ سال ۲هزار و ۶ نفر از جمعمان کم شده، بیشترشان پدر و مادرهایی بودند که هنوز سالها به بودنشان احتیاج داشتیم اما شاید بی توجهی خودمان و رفتن به دیدن آنها باعث شد تا حسرت دوباره دیدن شان را تا آخر عمر با خود همراه داشته باشیم.
عید امسال انگار دارد کم کم خاطرات گذشته را برایمان زنده می کند، دید و بازدیدها کمی عادیتر شده و مردم بعد از ۲ سال دلی از عزا درآوردند.
یکی از دوستانم می گفت به خانه پدرم رفتم جا برای سوزن انداختن نبود، مهمانها دسته دسته می آمدند و فرصت برای پاک کردن ظرفهای پذیرایی نداشتیم.
البته این شلوغی ها به معنای پایان کرونا نیست ولی واکسن توانست این بیماری را تقریبا متوقف کند و حالا آنهایی که واکسن زده اند با خیال راحت به مهمانی و مسافرت می روند.
بازار داغ مسافرتها
بارش های مناسب زمستان و اوایل بهار کردستان را به بهشتی بی بدیل تبدیل کرده و همین باعث شده تا مسافران نوروزی این استان را به عنوان مقصد سفر خود انتخاب کنند.
۲۷ هزار و ۵۰۰ ایرانی در سه روز اول عید میهمان کردستان شدند که این ۵۱ درصد بیشتر از مسافران نورزی عید پارسال است و امسال به دور از هر محدودیتی به دل جاده زده و از غرب و شرق و جنوب و شمال و مرکز به این استان آمده اند.
مسوول روابط عمومی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کردستان اظهار داشت: ظرفیت اماکن اقامتی کامیاران، سروآباد، بانه و مریوان تکمیل شده و زمینه پذیرش مسافر در مدارس و سالنهای ورزشی فراهم شده است.
تیمور خالدی افزود: ۳۱۵ هزار نفر در این مدت از اماکن تاریخی و گردشگری استان بازدید کرده اند که ۳۰درصد بیشتر از پارسال است.
کرونا و قدر دانستن فرصت باهم بودن
بعد از ۲ سال وقفه به خاطر کرونا، امسال که دید و بازدیدها رونق دوباره گرفت خیلی هایمان به خودمان آمدیم که فرصت باهم بودن و کنار هم بودن چقدر کم است و چه فرصتهای مهمی را از دست داده ایم که دیگر قابل بازگشت نیست.
عید امسال کمی شبیه عیدهای گذشته شد، کمی حال و هوای آن روزها را داشت که اگر تجمل گرایی و چشم و هم چشمی ها اجازه می داد شاید صفای عیدهای کودکی هم با آن همراه می شد.