تهران- ایرنا- مدیر شبکه افق با بیان آنکه برخلاف گفته‌ها اعتقادی به کاهش مخاطبان سیما ندارم، درباره بازگشت چهره‌های ممنوع‌التصویر به رسانه ملی گفت: استفاده کردن یا نکردن از نیروها حق هر مدیری است.

به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون ایرنا، سیدسلیم غفوری بعد از سپردن سکان مدیریت شبکه مستند در خرداد ماه ۱۳۹۵، در مردادماه ۱۳۹۹ مدیر شبکه افق شد. شائبه‌هایی در آخرین روزهای اسفند ۱۴۰۰ از سوی رسانه‌های رسمی کشور مطرح شد که او را به‌عنوان معاون سیمای بعدی رسانه ملی معرفی می‌کردند. هرچند که او در گفت‌وگو با خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) این مسئله را تکذیب کرد.

سیاست‌های کلان در عرصه معاونت سیما همواره منتقدان و موافقانی از همه جناح‌ها، گرایش‌ها و نگرش‌های فکری داشته‌است. همچنین ورود به قرن جدید و سیاستی که رسانه‌ها در دوران تعدد و تکثر رسانه‌ای و رقابت سختی که میان آن‌ها برای جذب مخاطب است ما را بر آن داشت تا به گفت‌وگو با این مدیر تلویزیونی بنشینیم.

او همچنین در حوزه عدالت‌محوری در شبکه‌های سیما بر این مساله تاکید دارد که باید تلویزیون، تعدد و تکثر شبکه‌های آن را در قالب یک رسانه واحد ببینیم. هر چند بر این مساله تاکید می‌کند که هر شبکه سیاست، راهبرد و کارکرد خودش را دارد؛ اما این را نیز به تعریف می‌نشیند که تمامی شبکه‌ها از سیاست واحد رسانه ملی - معاونت سیمای صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران - پیروی می‌کنند.

غفوری همچنین برخلاف نظر تعدادی از منتقدان مبنی‌بر کاهش و ریزش آمار مخاطبان تلویزیون و جذب شدن آن‌ها به دیگر رسانه‌ها، بر این مساله تاکید می‌کند که کاهش و یا افزایش مخاطبان شبکه‌های سیما ارتباط مستقیمی با برنامه‌های شبکه‌ها و همچنین فراز و فرودهای جذب و یا دفع مخاطبان به واسطه کیفیت همان برنامه‌ها دارد.

همه این‌ها و بیشتر را در گفت‌وگویی صریح با سلیم غفوری مدیریت شبکه افق به بحث گذاشتیم.

تلویزیون از گفت‌وگوهای نرم شبانه خالی‌شده نشده، فُرم آنها تغییر پیدا کرده!

فارغ از سکانداری شما به عنوان مدیر شبکه افق، سلیم غفوری در رده مدیران باسابقه سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران قرار می‌گیرد و شناخته می‌شود. پس پرسش‌هایم را با محوریت سیاست‌ها و رویکردهای مدیریتی در معاونت سیما رسانه ملی، از شما به عنوان یکی از مدیران باسابقه سازمان صدا و سیما و سکاندار شبکه‌های تلویزیونی استوار می‌کنم. شما پیشتر در گفت‌وگو با ایرنا به این مساله اشاره داشتید که شبکه‌های سیما برای جذب مخاطب بیشتر در صورت تامین بودجه به سمت تولید برنامه‌هایی مانند رئالیتی‌شوها، مسابقات تلویزیونی و سریال‌های نمایشی می‌روند. اما مدتی است که فضای معاونت سیما و شبکه‌های تلویزیونی از برنامه‌هایی چون گفت‌وگوهای شبانه خوب یت به قول مدیران تلویزیون «گفت‌وگوهای نرم شبانه» و پرمخاطب مثل پارک ملت یا رادیو هفت تهی شده است. دلیل این امر را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا این اتفاق را در راستای سیاست‌های کلان سازمان می‌بینید یا پای مسائل مالی در میان است؟

با تهی شدن موافق نیستم. معتقدم سبک برنامه‌ها عوض شده ‌است. به عنوان مثال برنامه محاکات که از آنتن شبکه دو سیما پخش می‌شود، بر همان نگاه روایت‌گونه و گفت‌وگوی شبانه استوار است اما فُرم آن تغییر پیدا کرده ‌است. یا فرض کنید برنامه‌ای مثل خندوانه یا دیگر برنامه‌ها در شبکه‌های مختلف؛ همه آنها به اشکال گوناگون گفت‌وگوهای نَرم شبانه‌ای هستند که با شکل‌وشمایل دیگری تولید و روی آنتن می‌روند.

بعضی از آن‌ها پرمخاطب‌تر هستند. مثل خندوانه. برخی آن‌گونه که باید مخاطب جذب می‌کرده هنوز نتوانسته در جذب مخاطب موفق باشد. البته آن دوره‌ای که برنامه‌ای مثل پارک ملت روی آنتن بود؛ هنوز این تعداد شبکه نداشتیم و تعداد شبکه‌های تلویزیونی ما خیلی کمتر بود. به همین سبب آن برنامه‌ها بیشتر دیده می‌شد و شانس بیشتری برای ارتباط با مخاطب خود داشت.

اما نگاه کلی من آنست که این‌طور نیست که تلویزیون از گفت‌وگوهای نرم شبانه خالی‌شده باشد. این دسته از برنامه‌ها وجود دارند و در فرم تغییر پیدا کرده‌اند.

پیش از ادغام باید بررسی دقیقی نسبت‌به ماموریت شبکه صورت گیرد

شما معتقدید تعدد و تکثر شبکه‌ها باعث توزیع مخاطب و نه کاهش آماری آنها به عنوان مخاطبان بالقوه صدا و سیما شده است. با یان نگاه می‌خواهم به مساله دیگری اشاره کنم که طی چند وقت اخیر در محتوای برنامه‌های تلویزیونی شاهد هستیم. آن هم بحث ادغام‌هایی‌ست که در بخش‌های خبری شبکه‌های معاونت سیما صورت گرفته است. مقوله‌ای که چرایی و دلیل آن برای عموم مردم به عنوان مخاطبان بخش‌های خبری در شبکه‌های مختلف سیما پاسخ داده نشده است. البته زمزمه‌هایی هم در معاونت صدا وجود دارد که شاهد ادغام تعدادی از شبکه‌های رادیویی خواهیم بود. با این رویکرد؛ ادغام‌ها را چگونه ارزابی می‌کنید؟ اصلا با ادغام موافقید؟

پیش از پاسخ به این پرسش بار دیگر به این مساله تاکید می‌کنم که تعدد شبکه‌های سیما باعث توزیع مخاطب می‌شود. کم شدن مخاطب با توزیع شدن آنها متفاوت است.

اما در مورد ادغام‌ها به عنوان محور پرسش شما باید تاکید کنم، ادغام حتماً باید خیلی دقیق و درست صورت گیرد. ادغام هم می‌تواند خوب باشد و هم بد!

پیش از ادغام ابتدا باید بررسی دقیقی نسبت‌به ماموریت شبکه و هر برنامه‌ای که در بحث ادغام قرار گرفته صورت گیرد. در آن بررسی چه برای شبکه‌ای رادیویی و چه برای شبکه‌ای تلویزیونی باید نسبت‌ به مأموریت، اهداف‌شان و آن‌ ماهیت و هویتی که در حال حاضر از آن برخوردار هستند استوار باشد و صورت گیرد. سپس نتیجه‌گیری شود لازم است ادغامی صورت گیرد و اگر لازم نیست؛ نیازی هم نیست که به سمت آن حرکت کنند.

لازم نیست همه شبکه‌های ما ۶۰ درصد مخاطب داشته باشند!

پیشتر هم گفتم که بالاخره پرمخاطب‌ترین گونه برنامه‌سازی در تلویزیون گونه نمایشی است. اما بالاخره طیفی هم هستند که به گونه نمایشی علاقه‌ای نداشته باشند. مثلاً به دنبال برنامه اندیشه محور باشند. تلویزیون باید در ساعات مختلف این امکان را به مخاطب بدهد که آن‌چیزی که تمایل دارد را روی آنتن ببیند. کسی کار نمایشی دوست دارد چنین آثاری را ببیند. کسی که گفت‌وگوی شبانه دوست دارد به سمت این آثار برود. کسی که برنامه سیاسی دوست

اما اگر مساله اصلی و سوال اصلی این است که آیا این تعدد شبکه‌ها خوب است یا خوب نیست، بار دیگر تکرار می‌کنم که لزوماً اتفاق بدی نیست. ممکن است که تعدد شبکه‌ها باعث شود تا مخاطبان در شبکه‌های مختلف توزیع شوند اما این مسئله ایرادی ندارد. مگر همه شبکه‌های ما باید ۶۰ درصد مخاطب داشته باشند؟دارد، برنامه‌ای برای خواست و مطالبه او وجود داشته باشد. این همان فلسفه تعدد شبکه‌هاست که اصل آن اتفاق بدی نیست. چرا که این تنوع شبکه‌ای چنین امکانی را برای مخاطبان و سلایق مختلف فرام می‌کنند تا در ساعت‌های مختلف برنامه‌های مختلف و مورد علاقه‌شان را روی آنتن کل تلویزیون پیدا کنند.

ممکن است که نقد شما این باشد که فلان شبکه از ماموریت اصلی خود خارج‌شده و برنامه‌ای یا برنامه‌هایی را پخش می‌کند که با مأموریت آن شبکه مرتبط نیست. اگر ‌چنین چیزی باشد باید مصداقی بررسی کنیم تا مرتفع شود و این بالطبع به سیاست کل تلویزیون برمی‌گردد. اما اگر مساله اصلی و سوال اصلی این است که آیا این تعدد شبکه‌ها خوب است یا خوب نیست، بار دیگر تکرار می‌کنم که لزوماً اتفاق بدی نیست. ممکن است که تعدد شبکه‌ها باعث شود تا مخاطبان در شبکه‌های مختلف توزیع شوند اما این مسئله ایرادی ندارد. مگر همه شبکه‌های ما باید ۶۰ درصد مخاطب داشته باشند؟

مرجعیت رسانه‌ای برای کل تلویزیون نه برای یک شبکه!

پس با این رویکرد شما مبحث مرجعیت رسانه‌ای و مرجعیت خبر در رسانه ملی چه می‌شود؟

مرجعیت رسانه‌ای برای کل تلویزیون نه برای یک شبکه! تعدد شبکه‌ها اتفاقاً به مرجعیت رسانه‌ای کمک می‌کند. کسی که دنبال یک برنامه تخصصی مانند اقتصاد یا سیاست است باید به همان میزان برنامه مد نظرش را روی آنتن شبکه‌های تلویزیونی پیدا کند تا فردی که علاقه‌مند به برنامه‌های نمایشی و سرگرمی است.

واقعیت آن است که کل تلویزیون با تمام شبکه‌هایش یک رسانه است

یعنی شما با این رویکرد، ادغام بخش‌های خبری را توجیه می‌کنید؟

مرجعیت رسانه‌ای یعنی چه؟!... مرجعیت رسانه‌ای یعنی آنکه عموم مخاطبان و مردم اعم از متخصصان، غیر متخصصان، خانواده‌ها، گروه‌های مرجع و همه اینها بتوانند در ساعت‌های مختلف، مخاطب تلویزیون باشند و خوراکی باب ذائقه و سلیقه خود داشته باشند.

حال ممکن است یک شبکه‌ای سهمش ۵ درصد مخاطبان از آنتن باشد و شبکه‌ای دیگر سهمش ۷۵ درصد شود. این ایرادی ندارد! اگر ما کل تلویزیون را یک رسانه ببینیم که واقعیت نیز همین است که کل تلویزیون یک رسانه است؛ این‌که یک شبکه خیلی پرمخاطب است و یکی، کم مخاطب است ایرادی ندارد. چون ماموریت شبکه‌ها با یکدیگر متفاوت است.

به عنوان مثال آیا شبکه سلامت قرار است فقط برنامه‌هایی در حوزه سلامت تولید و پخش کند. تا فقط مخاطبان خاص و علاقه‌مند به حوزه سلامت تماشاگر آن باشند؟! یا نه، سیاست آن شبکه آن است که قرار است عموم مخاطبان در ساعاتی از روز برای گرفتن پاسخ‌های خود در حوزه سلامت جسم، روح و روان بدانند می‌توانند به آن شبکه مراجعه کنند.

این مشخص می‌کند که سیاست و راهبرد کلی شبکه سلامت چیست و آن شبکه نیز می‌داند که کارکرد خودش را دارد و حتما کارکردش با شبکه‌ای مانند آی‌فیلم که مدام در حال پخش سریال است متفاوت است. خب در این میان ممکن است شبکه آی‌فیلم پرمخاطب‌تر از شبکه سلامت باشد؛ پس این به سیاست و راهبرد شبکه‌ها باز می‌گردد و این ایرادی نیز به این مسئله وارد نیست.

این نگرش در حوزه خبر نیز صدق می‌کند. ما در معاونت سیما و در حوزه خبر، یک شبکه تخصصی خبر داریم که دائم خبر پخش می‌کند. حالا در شبکه‌های اصلی‌مان نیز بخش‌های خبری تعریف‌شده که مخاطبانی که طی روز اخبار را دنبال می‌کند آن‌جا نیز می‌توانند به آن بخش خبری مراجعه کنند. اما فرض کنید ساعت ۱۲ ظهر اگر می‌خواهید از خلاصه‌ اخبار، بخشی از خبری یا اخبار روز تا آن ساعت را مطلع شوید می‌توانید به شبکه خبر مراجعه کنید.

باید در نگاه آماری مخاطب کل تلویزیون را ببینید

برای این طرح این پرسش، بار دیگر شما را به عنوان مدیری باسابقه در معاونت سیما خطاب قرار می‌دهم. شما به برنامه‌ای مانند خندوانه به عنوان برنامه‌ای پرمخاطب اشاره کردید. ۳ سال پیش در بخش مسالقه خنداننده‌شو این برنامه میزان پیامک‌های ارسالی مخاطبان عدد ۳۰ تا ۴۰ میلیون نفر را نشان می‌داد. در حالی که امسال این عدد به ۲ تا ۳ میلیون پیامک رسیده است. این نشان‌دهنده خروج این شبکه از راهبرد، کارکرد و سیاست‌هایش است و یا تعدد و تکثر شبکه‌ها و توزع مخاطبان باعث این کاهش و ریزش شده است؟ آیا مخاطبان تلویزیون خوراک‌شان را از ماهواره می‌گیرند؟

تلویزیون را باید یک کل ببینیم. شما باید در نگاه آماری مخاطب کل تلویزیون را ببینید و بگویید مجموعه شبکه‌ها و برنامه‌های تلویزیونی به عنوان مثال ۱۰ سال پیش چند درصد مخاطب داشت، امروز چند درصد مخاطب دارد.

بر این نکته که پیش‌تر عنوان کردم تاکید می‌کنم، کل شبکه‌های تلویزیونی یک رسانه واحد است، نه هر یک از شبکه‌ها! درست است که هر شبکه‌ یک مأموریت رسانه‌ای دارد اما در نهایت همه شبکه‌ها زیر مجموعه یک رسانه و آن هم معاوت سیما در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران هستند.

کاهش ۵ درصدی مخاطبان تلویزیون طی ۱۰ سال اخیر در اوج و فرود بوده است

یعنی در همین کل شبکه‌هایی که شما به آنها اشاره می‌کنید کاهش مخاطب را قبول ندارید؟

اگر کاهش و ریزش مخاطبان در میان شبکه‌های تلویزیون هم وجود داشته باشد بسیار کم بوده است. حرفم بر اساس آماری است که تمام آنها منتشر شده است.

تلویزیون ۱۰ سال پیش در سال ۱۳۹۰، مخاطبی بین ۸۲ تا ۸۳ درصد داشته است و طی گذشت ۱۰ سال اخیر این آمار به ۷۷ درصد رسیده است. این ۴ تا ۵ درصد کاهش مخاطب هم به قول معروف در اوج و فرود است. زمانی بیشتر و زمانی کمتر می‌شود.

کما اینکه شما بعضی از همین برنامه‌ها را دنبال می‌کنید. همین برنامه خندوانه که نام بردید. در اطرافیان‌تان بسیار افراد می‌بینید که آن را مشاهده می‌کنند. بعضی از شبکه‌ها ممکن است که مخاطبان‌شان کمتر شده باشد و بعضی در نقطه مقالب با افزایش مخاطب مواجه بوده‌اند.

به عنوان مثال شبکه مستند در این سال‌ها با رشد مخاطب مواجه بوده و ممکن است یک شبکه مخاطبانش درصدی کاهش پیدا کرده باشد. اما اگر کل تلویزیون را رسانه‌ای واحد ببینیم به نظرم با کاهش مخاطب مواجه نبوده است.

درباره مباحثی که اطلاعی ندارم؛ اظهار نظر نمی‌کنم

برویم به سراغ چالش‌هایی که معاونت سیما رسانه ملی و ساترا با وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دارند. این چالش‌ها به‌جایی رسیده ‌است که در مواجهه با شبکه نمایش خانگی؛ تلویزیون از یک‌سو شبکه نمایش خانگی را رقیب خود می‌بیند و از سوی دیگر می‌خواهد بر آن نظارت داشته باشد! این دوگانه و تناقض را از نگاه یک مدیر رسانه ملی چگونه ارزیابی می‌کنید؟

من در مورد اتفاقاتی که در ساترا می‌افتد و چه عملیاتی آن‌جا به وقوع می‌پیوندد اطلاعی ندارم. بنابراین درباره این موضوع هر اظهارنظری کنم، اظهارنظر دقیقی نخواهد بود. کسی باید درباره این موضوع پاسخ دهد که اطلاع دقیق داشته باشد. نه تنها از ساترا که از حوزه نمایش خانگی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز اطلاعی ندارم!

مناظره یعنی شنیدن حرف‌ها و پاسخ دادن به آن؛ برای اقناع مخاطب

به مفهوم عدالت و اجرای آن در حوزه برنامه‌سازی بپردازیم. پیشتر در گفت‌وگو با ایرنا به این مساله اشاره کردید در برنامه‌های سیما از شبکه شبکه متبوع خودتان (شبکه افق) در قالب سیاست و رسالت آن شبکه، اگر مجری یا برنامه‌ای خطایی کرده باشد در برنامه بعدی اصلاحیه انجام می‌شود. حال به سیاست معاونت سیما در این خصوص باز گردیم. به‌عنوان مثال دو چهره اصلاح‌طلب برای پاسخ‌دادن به اتهاماتی که به آن‌ها زده شده است به برنامه‌ای دعوت می‌شوند. نوع برخورد مجری از طرز گویش، پرسش و نظایری از این‌دست باعث می‌شود که در خلال برنامه زنده آن دو مهمان استودیو برنامه را ترک کنند. آیا این سیاست را سیاستی عدالت‌محور می‌دانید یا خیر؟!

دو بزرگواری که در برنامه حضور پیدا کرده بودند طی ۳۰ الی ۴۰ دقیقه موارد خود را مطرح کردند و تاکید داشتند که مواردی که مهمان قبلی درباره آنها بیات کرده کذب بوده و نکات غلطی را عنوان کرده است.

بعد از صحبت دو مهمان مدعو، آن مهمان قبلی روی خط آمد و گفت نسبت ‌به مواردی که مطرح کردم سند دارم و صحبت‌هایم مستند است. طبعا اگر ما در همان برنامه پاسخ میهمان قبلی را نمی‌گذاشتیم این روند ادامه‌دار می‌شد و باید بار دیگر در برنامه بعد می‌گفتتیم تا او حضور پیدا کند و این روند به هیچ وجه شکل حرفه‌ای در برنامه‌سازی نیست. سردبیر برنامه به این نتیجه و تصمیم رسید که در همین برنامه هر حرفی که قرار است زده شود، عنوان و گفته شود و درنهایت همه طرف‌ها به یک نقطه پایانی و مطلوب برسند. قبل از برنامه هم سردبیر با آن دو مهمان مدعو صحبت کرده بود که به فراخور بحث مهمان تلفنی روی خط خواهد آمد و نکاتش را مطرح می‌کند. این چیزی نیست که از آن‌ها پنهان مانده باشد. طبعا زمانی‌که مهمانان آمدند و نکات خود را مطرح کردند، آن فرد هم برای اثبات صدق یا کذب بودن حرف‌های روی خط آمد و ادله‌اش را بیان کرد. که در میانه برنامه شاهد بودینم به آن دو مهمان برخورد و بلند شدند و از استودیو خارج شدند. به نظرم عکس‌العمل آن‌ها عکس‌العمل منطقی نبود.

این که نمی‌شود که ما ۱۰ برنامه مدام میزبان آن‌ها و نفر مقابل باشیم و در همان برنامه باید به یک سرانجامی می‌رسیدیم. چون مدعی اول نکاتی داشت، آمد روی خط و این مساله چیز عجیبی نیست بگذاریم او حرف‌هایش را بزند. اگر آن‌ دو مهمان مدعو هم نکته‌ای داشتند می‌توانستند که پاسخ آن فرد را دوباره بدهند مجری هم گفته بود اگر نکته‌ای هست بعد از این ارتباط تلفنی نکات خود را بفرمایند. اما آن‌ها برنتابیدند و رفتند! اساساً مناظره همین است. آن برنامه شکل مناظره پیدا کرد. مناظره همین است که دو طرف در یک برنامه نسبت‌به یکدیگر نکات‌شان را مطرح کنند و مخاطب جمع‌بندی کند. این فرصت برای آن دو بزرگوار فراهم بود که بعد از صحبت‌های آن خانم نکات خود را مطرح کند. آن برنامه فرم مناظره پیدا کرده بود.

این که نمی‌شود که ما ۱۰ برنامه مدام میزبان آن‌ها و نفر مقابل باشیم و در همان برنامه باید به یک سرانجامی می‌رسیدیم. چون مدعی اول نکاتی داشت، آمد روی خط و این مساله چیز عجیبی نیست بگذاریم او حرف‌هایش را بزند. اگر آن‌ دو مهمان مدعو هم نکته‌ای داشتند می‌توانستند که پاسخ آن فرد را دوباره بدهند مجری هم گفته بود اگر نکته‌ای هست بعد از این ارتباط تلفنی نکات خود را بفرمایند. اما آن‌ها برنتابیدند و رفتند!

استفاده کردن یا نکردن از نیروهای هر شبکه حق هر مدیری است

صراحت و صداقت‌تان برای من به عنوان پرسشگر بسیار جذاب است. خیلی آنی نکته‌ای به ذهنم رسید. با چهره‌های ممنوع‌التصویر سازمان و بازگشت‌شان موافقید؟ مثلاً عادل فردوسی‌پور ...

ببینید نخست آنکه این را باید از مدیر شبکه سه سیما بپرسید. این‌که مدیر شبکه سه سیما تصمیم گرفته از عادل فردوسی‌پور استفاده کند یا نکند به نگرش و استدلال‌های آن مدیر بازمی‌گردد. البته می‌دانم که آقای عادل فردوسی‌پور هنوز برنامه دارند. من چون آدم ورزشی نیستم واقعاً از حوزه ورزش آن‌چنان مطلع نیستم. اما به‌هرحال هر مدیر شبکه‌ای ممکن است به هر دلیلی تصمیم بگیرد یکی از عوامل خود مانند تهیه‌کننده، مجری یا مهمان را به خدمت نگیرد. این‌که حالا چرا او تصمیم می‌گیرد که از خدمات یک فرد بهره ببرد یا نه باید از مدیر مربوطه ابتدا پرسش شود که چه ملاحظه‌ای داشتی که از فلان فرد استفاده نکرده‌اید؟ او نیز قطعا دلایلی برای این عدم استفاده داشته‌است؟

استفاده کردن یا نکردن از نیروهای هر شبکه حق هر مدیری است. ببینید فرض کنید دبیر یک بخشی در خبرگزاری ایرنا؛ آیا این حق را دارد که بگویید از این خبرنگار استفاده می‌کنم یا خیر؟ ممکن است بگوید این خبرنگار بسیار خبرنگار خوبی است اما با سلیقه من تطابق ندارد. یا نه این خبرنگار آن کاری که من درست می‌دانم را نمی‌تواند به‌ خوبی انجام دهد. یا نه این خبرنگار به‌لحاظ خلق‌وخو با من همراه نیست. یا این خبرنگار سیاستی که من می‌خواهم آن را اجرایی کنم را نمی‌تواند پاسخ‌گو باشد.

شما به‌عنوان دبیر ایرنا، سیاستی دارید و می‌خواهید آن سیاست را پیش ببرید. به‌لحاظ گفت‌وگو، به‌لحاظ تهیه خبر و تهیه گزارش و... ممکن است دبیر بگوید این خبرنگار بسیار خوب است اما به هر کدام از دلایلی که گفتم نمی‌خواهد از این خبرنگار استفاده کند. این حق را به نظرم باید برای مدیر هر شبکه‌ای در نظر گرفت.

تمام مطالبی که فرمودید کاملاً درست؛ درباره بازگشت‌شان پرسیدم؟

عرض کردم، این مساله بستگی به سیاست هر مدیری دارد که سکان‌دار یک شبکه می‌شود. ممکن است مدیر دیگری در هر شبکه‌ای بیاید و بگوید من از آن تهیه‌کننده‌ای که مدیر پیشین از او استفاده نمی‌کرد، می‌خواهم استفاده کنم و یا برعکس ... این به حوزه مدیریت هر مدیری برمی‌گردد. این همان مثالی که درباره خبرگزاری ایرنا زدم. شما ممکن است در مقام سردبیر از یک خبرنگار استفاده نکنید و سردبیر بعدی که جای شما حضور پیدا کند ممکن است بخواهد که از همان خبرنگار استفاده کند. بستگی به این دارد که آن فرد در چارچوب مأموریت‌های آن سازمان انجام‌وظیفه می‌کرده یا نه؟ یا اینکه آن سازمان عملکرد آن خبرنگار را درست ارزیابی کرده یا خیر؟

رسانه‌های همگانی باید حضور و تعمل با مخاطب را در قرن جدید جدی‌تر بگیرند

به عنوان سوال پایانی؛ به قرن پانزدهم وارد ‌شده‌ایم. افق رسانه را در قرن جدید چگونه ارزیابی می‌کنید؟

این مسلم است که قطعا در قرن جدید رقابت بسیار زیاد می‌شود. رقابت از آنچه که امروز وجود دارد هست بسیار بسیار بیشتر خواهد شد. یک قرن ۱۰۰ سال را شامل می‌شود و قطعا حتی ممکن است من در همان دهه نخست آن نیز نباشم. شتاب و رشد تکنولوژی طی ۲۰، ۳۰ سال اخیر انقدر سریع و زیاد بوده که ممکن است اتفاقاتی در عرصه رسانه بیافتد که برای ما غیر قابل‌پیش‌بینی باشد.

مثلاً از عمر اندروید ۱۰ تا ۱۲ سال می‌گذرد. ۲۰ سال پیش آیا فکر می‌کردیم کل رسانه‌های دنیا در موبایل ما حضور داشته باشند؟ یا همه اتفاقات را در موبایل ببینیم؟ از صدا، تصویر، عکس، فیلم، خبر و ... یا حتی خود بدل به تولیدکننده رسانه‌ای شویم!  طی همین ۱۴ یا ۱۵ سا اخیر و بعد از حضور شبکه‌های اجتماعی به‌معنای امروز؛ اساساً فضای رسانه‌ای بسیار متحول شده‌است. هر شهروندی خود تبدیل به یک رسانه و تولیدکننده رسانه‌ای شده است. قطعا آدم‌ها به فراخور کارهایی که می‌کنند خروجی متفاوتی دارند.

بنابراین این‌که واقعاً در قرن پیش رو چه اتفاقی قرار است بیافند دقیقاً نمی‌توان پیش‌بینی کرد. اما یک چیز کاملاً واضح است و آن این‌که این رقابتی که بعد از حضور شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های مبتنی بر وب شکل گرفت حتما بیشتر خواهد شد. این کار رو برای رسانه‌های برودکست (همگانی) بسیار سخت‌تر می‌کند.

معتقدم رسانه‌های همگانی نیازمند آن هستند در فرم و محتوا خود دقت بسیار بیشتری داشته باشند. طراحی ارائه تفکر خود را تغییر دهند. باید حضور و تعامل با مخاطب در رسانه را جدی‌تر بگیرند. این‌ها اتفاقاتی است که قطعا باید مورد توجه قرار گیرد.