یحیی سریع سخنگوی نیروهای مسلح یمن جمعه شب درباره این حمله توضیح داد که عملیات روز جمعه، سومین عملیات با هدف شکست محاصره یمن بوده است تا راه یا راه حلی برای عبور از محاصره مرگبار این کشور ایجاد کند.
حملات روز جمعه نیروهای یمنی به عربستان بعد از گذشت ۷ سال نشان داد که نفس های جنگ در این منطقه هنوز به شماره نیفتاده است و سعودی ها که در آغاز از پشتیبانی ائتلافی از ۳۰ – ۴۰ کشور، برخوردار بودند، توفیقی دراین تجاوز نابرابر نیافته اند.
حالا بعد از هفت سال سعودی ها می توانند افتخار کنند که ۳۷۰ هزار مسلمان یمنی را کشته اند و بیش از یک میلیون دیگر از آنان را مجروح کرده اند. در برابر نه عبدربه هادی منصور را توانستند به قدرت بازگردانند و نه توفیقی در زمین نبرد کسب کردند.
از نظر جغرافیایی هم اکنون ارتش ملی و انصارالله دست بالا را دارند و در حالی که در آغاز جنگ در سال ۹۴ عنوان ضعیف ترین ارتش عربی را یدک می کشیدند، حالا با موشک ها و پهپادهایشان هر نقطه از عربستان را که بخواهند می زنند.
عربستان از نظر سیاسی هم دستاورد چندانی نداشت چرا که از آن ائتلاف ۳۰-۴۰ کشوری روزهای اول به جز امارات که آن هم به رقیبی جدی دریمن تبدیل شده، کسی نمانده است و همچنین جنگ یمن، جایگاه عربستان را نه فقط در اتحادیه عرب که در شورای همکاری خلیج فارس نیز فروکاسته است و دست آخر درباره هزینه های جنگ برای عربستان می ماند که آن را بهتر است خود محمد بن سلمان توضیح دهد.
تشدید این روند، آن هم در نخستین روز ورود به سال هشتم جنگ تحمیل شده به ملت یمن، سوالات قدیمی را درارتباط با جنگ در یمن یادآوری می کند؛ سوالاتی که هنوز پاسخی دقیق و عمیق به آن داده نشده است؛ عربستان چرا پا به این باتلاق گذاشت و چه کسانی ریاض را برای فرو رفتن در آن تشویق کردند؟ و برندگان و بازندگان اصلی این جنگ کیانند؟
برای پاسخ به این سوالات باید زمان را از حمله عربستان به یمن در چهارم فروردین ۱۳۹۴ مصادف با ۲۵ مارس ۲۰۱۵ کمی به عقب کشید؛ به روزهایی که معادلات نبرد در دو سوی جبهه منطقه ای یعنی، نیروهای تروریستی و مدافعان در عراق و سوریه تغییر کرده بود.
شکست در بازی های منطقه ای
عربستان که از سال ۲۰۱۱ با ورود به عرصه بازی در سوریه، سرمایه گذاری هنگفتی کرده و تمام تخم مرغ هایش را با اعتماد به نفس بسیار بالا در سبد چند گروه تروریستی مولود القاعده چیده بود، بعد از ورود داعش به عرصه میدان نبرد درسوریه و عراق، موفقیت برنامه هایش را حتمی می دید، اما عراق همه پیش بینی ها و معادلات را بهم ریخت.
از فردای سقوط موصل در شمال عراق و اعلام خلافت از سوی ابوبکر البغدادی، یک بسیج سراسری در عراق با فتوای تاریخی آیت الله سیستانی شکل گرفت و از دیگر سو روسیه برای ورود به معادلات بحران در منطقه بخصوص در جنگ سوریه آماده می شد؛ بویژه آنکه فرمانده جنگ علیه تروریسم یعنی شهید سردار سپهبد قاسم سلیمانی موفق شده بود روس ها را نسبت به خطراتی که آینده منطقه و حتی مناطق وسیعی از روسیه بویژه قفقاز را از خود متاثر می ساخت، متقاعد کند.
عملیات تکریت و آغاز تغییر موازنه قوا درمنطقه
با این پیشینه به روزهای پایانی سال ۹۳ نزدیک می شویم؛ روزهایی که عملیات آزاد سازی تکریت در دهه اول اسفند همان سال آغاز شد.
عملیات آزادسازی تکریت با مشارکت همه جانبه الحشدالشعبی و نیروهای ویژه ارتش عراق و همچنین پلیس فدرال در شرایطی شروع شد که نیروهای مقاومت در سوریه و عراق درجنگ علیه تروریست ها بویژه داعش، از وضعیت تدافعی خارج شده و حالت تهاجمی به خود گرفته بودند.
سرانجام روز ۲۰ اسفند ۹۳ فرا رسید، روزی که نیروهای الحشدالشعبی و یگان های ویژه ارتش عراق موسوم به "سوات"، بعد از ۹ ماه، از چند محور وارد شهر تکریت شدند و در حالی که شهر در آستانه آزادی کامل بود، مقارن ظهر همان روز نخست وزیر عراق دستور عقب نشینی صادر کرد.
همه غافلگیر شده بودند؛ از نیروهایی که با سلاح های انفرادی و دستی تا قلب داعش نفوذ کرده بودند و کوچه خیابان های تکریت را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشته بودند تا فرماندهانی که هاج و واج از دستوری که صادر شده بود؟
غروب ۲۰ اسفند اکثر فرماندهان سکوت کرده بودند؛ عصر هنگام بعد از تخلیه تکریت، از احمدالاسدی که نیروهای تحت امرش "کتائب جندالامام" قلب داعش را شکافته بودند، خبری نبود، کسی که صبح در بحبوحه ورود نیروهایش به شهر وعده داده بود تا قبل از غروب آفتاب کل شهر از گروه تروریستی داعش پاک شود.
دکتر ستار الغانمی نماینده مردم عراق در پارلمان هم که آن روزها لباس رزم پوشیده و در کنار خبرنگارانی که پوشش نبردها را بر عهده داشتند، حضور داشت، آن روحیه شاداب لحظات شروع عملیات را نداشت و یا مهند العقابی مسئول اطلاع رسانی تشکیلات الحشدالشعبی عراق در آن غروب دلگیرچهارشنبه ۲۰ اسفندماه کاملا خسته به نظر می رسید و کم حرف شده بود.
هنگامی که تکریت را در غروب روز ۲۰ اسفند به سمت شهر سامرا ترک می کردیم، این بحث بطور جدی میان فرماندهان و نیروهای الحشدالشعبی و حتی نیروهای سوات مطرح بود که دستور عقب نشینی تحت فشار عربستان و آمریکا بوده است.
حیدرالمیاحی عکاس آن روزها که بعدها هدایت خبرنگاران خارجی را در تشکیلات الحشدالشعبی به عهده گرفت و دست آخر اواخر جنگ در عملیات آزادسازی موصل به شهادت رسید، گفت که دستور عقب نشینی تحت فشار عربستان صادر شده است.
از تحلیل ها و برداشت های موجود در خصوص آن عقب نشینی عجیب و بی دلیل، دو دلیل مطرح بود؛ یکی اینکه سعودی ها آزادی یک شهر سنی بخصوص شهر زادگاه صدام از مخوف ترین دیکتاتورهای قرن توسط نیروهای شیعه یک تشکیلات جهادی را که در پی فتوای تاریخی آیت الله سیستانی شکل گرفته بود، خفت آفرین القا می کردند و گویا حتی در پیام های مشترک با آمریکایی ها، دولت عراق را رسما تهدید کرده بودند.
دلیل دوم، مربوط به خبرهایی بود که از حضور "عزت ابراهیم الدوری" معاون صدام حسین و دست راست دیکتاتور و همچنین "رغد" دختر صدام در تکریت بود که آمریکایی ها و سعودی ها قصد داشتند به هر طریق آنها را نجات دهند.
چند روز بعد رسانه های عراقی خبرهایی منتشر کردند مبنی بر اینکه این دو به همراه چند تن از فرماندهان داعش، با بالگرد از تکریت خارج شدند و شهر حدود دوهفته بعد در نیمه های فروردین ماه ۱۳۹۴ بطور کامل پاکسازی شد.
سعودی ها از هفته ها قبل از شروع عملیات تکریت به شدت فشار وارد کرده بودند تا جلوی شروع عملیات را بگیرند و در بحبوحه عملیات هم دولت عراق را برای اینکه نیروهای الحشدالشعبی وارد شهر نشوند، زیر فشار سیاسی شدیدی گرفته بودند.
بعدها نیز سعودی ها تلاش گسترده ای کردند که مانع آزادسازی شهر فلوجه شوند؛ شهری که از آذرماه سال ۱۳۹۲ بطور کامل به دست داعش افتاده بود وجنایات زیادی در آن بوقوع پیوسته بود.
آیا می توان ربطی میان عملیات تکریت و تجاوز عربستان به یمن پیدا کرد؟
عملیات تکریت در واقع پایان رویاهای منطقه ای سعودی ها بود که بدون محاسبه و با سرمایه گذاری عظیم در سوریه و عراق کلید زده بودند. به واقع عملیات تکریت نقطه آغاز ناکامی های ریاض در برنامه های منطقه ای اش محسوب می شد.
عربستان وارد فاز جدید می شود
عملیات ۲۰ اسفند ۹۳ برای آزادسازی تکریت نیمه تمام گذاشته شد تا آن احتمالاتی که هرگز رسما اعلام نشد، واقع شود و البته بطور غیر رسمی اعلام شد که ابراهیم عزت الدوری و رغد صدام از تکریت به نقطه نامعلومی منتقل شدند. حدود دو هفته بعد در ۲۵ مارس ۲۰۱۵ تکریت بدون درگیری به دست نیروهای ارتش عراق افتاد.
عملیات تکریت و شکست داعش در این شهر که گفته می شد، تروریست ها به شکلی حیثیتی پای آن ایستاده بودند، شاید اصلی ترین تیر خلاص به حامیان گروه های تروریستی در منطقه بود که همان هنگام اسناد زیادی وجود داشت که عربستان را در راس حامیان این گروه ها و از جمله داعش معرفی می کرد.
این عملیات عملا کشورهای حامی داعش را ناامید کرد، چنانچه پس از آن اکثر این کشورها تاکتیک های خود را تغییر دادند و عربستان در راس این کشورهاست، اما کسی نمی دانست که حرکت بعدی رهبران عربستان چه خواهد بود و آن روزها شاید تصور اینکه قرار است به یمن حمله کند، سخت می نمود.
با این حال سعودی ها دقیقا دو هفته بعد از عملیات نیمه تمام ۲۰ اسفند ۹۳ در تکریت، در قالب ائتلافی جنگ علیه یمن را در ششم فروردین ۹۴ مصادف با ۲۴ مارس ۲۰۱۵ شروع کردند.
افتادن از چاله به چاه
یک سوال که بعد از گذشت ۷ سال مطرح شده این است که آیا شکست منطقه ای بخصوص در عراق و سوریه و به هم ریختن تمام برنامه ها و پیش بینی ها در تصمیم سعودی ها درحمله به یمن اثر داشته است؟
واقعیت این است که زمان شروع جنگ نابرابر در یمن، همزمان با آغاز شکست های پیاپی گروه های تکفیری وابسته در سوریه و بویژه داعش درعراق بوده است. در ماه ها و هفته های منتهی به آغاز جنگ یمن، معادله جنگ در سوریه و عراق به نفع نیروهای مقاومت تغییر کرده و مقاومت وارد فاز تهاجمی شده بود.
در این خصوص تحلیل های زیادی وجود داشت که عمدتا دلیل حمله به یمن را ضربات سنگین در عراق و آغاز تغییر آهنگ نبرد از پدافندی به آفندی از سوی نیروهای مقاومت در سوریه می داند.
چه کسانی مشوق عربستان بودند؟
اینکه چه کسانی، چه شرایط و عواملی باعث تشویق عربستان به ورود به جنگ علیه یمن شدند؟، از گستره متنوعی برخوردار است، به عنوان مثال می توان به ماهیت نقش آفرینی قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای با هدف بی ثباتی نیم قرن گذشته در یمن اشاره کرد.
همچنین برهم خوردن موازنه قوا در منطقه با شروع زمزمه های کوچ آمریکا از خاورمیانه و تمرکز واشنگتن به شرق دور نیز ازجمله علل حمله عربستان به یمن می تواند تلقی شود.
اما نکته اصلی اینجاست که برخی ها عربستان را به باتلاق یمن هل دادند که برای هر کدام از مشوقین می توان توجیهاتی قائل شد؛
رژیم صهیونیستی؛ صهیونیست ها از دهه ها قبل به شدت در ارتباط با تنگه باب المندب و دریای سرخ حساسیت داشته اند؛ صهیونیست ها از اینکه کنترل این گذرگاه آبی دست چه کسانی باشد بحث دارند و سرانجام هم بعد از عادی سازی روابط با امارات بخشی ازاین خواسته خود را محقق کرده اند؛ با اشغال جزیره سقطری از سوی اماراتی ها در دهانه خلیج عدن و در مسیر تنگه باب المندب، برای خود جای پا ایجاد کردند.
علاوه بر این روابط غیر رسمی و مخفیانه صهیونیست ها با رژیم های جنوب خلیج فارس را نیز نباید از نظر دور داشت که بی شک می تواند پشت پرده های مهم و تعیین کننده ای داشته باشد. اسرائیل تنها عنصری در منطقه است که برای نفس کشیدن و زنده ماندن نیاز به بحران منطقه ای ، آن هم از نوع امنیتی اش دارد.
کشورهای غربی بویژه آمریکا، انگلیس و فرانسه را نیز در شعله ور کردن بحران یمن نباید نادیده گرفت. این کشورها طی ۷ سال گذشته به عربستان و کشورهای جنوبی حوزه خلیج فارس به میزان قابل توجهی سلاح و تجهیزات و جنگ افزار سنگین فروخته و سود ویژه ای از جنگ در یمن به جیب زده اند.
شاید یکی دیگر از دلایل تشویق عربستان به ورود به باتلاق یمن را باید در درون اتحادیه عرب جستجو کرد؛ در جایی که در آغاز نزدیک به ۳۰ کشور به ائتلاف سعودی پیوستند و بعد از یک سال این رقم حتی به حدود ۴۰ کشور هم رسید و ریاض با تصور اینکه یک پشتوانه بزرگی از متحدان خود دارد، حتی تلاش هایی برای مذهبی کردن جنگ هم بعمل آورد.
اما گذشت زمان رهبران عربستان را با واقعیتی تلخ روبه رو ساخت، بطوری که از ۴۰ کشور به غیر از امارات که بعد از گذشت چند سال به رقیب ریاض در جنگ یمن تبدیل شد و سودان هم تنها به اعزام مزدور به یمن اقدام کرد، کسی عملا وارد صحنه جنگ در یمن نشد و متحدانی مانند بحرین نیز به لحاظ نظامی محلی از اعراب ندارند.
سعودی ها حتی در کشاندن برخی کشورها مانند پاکستان و مصر به جنگ نابرابر یمن هم توفیقی نیافتند.
اکنون در شرایطی که جنگ یمن وارد هشتمین سال خود شده است، عربستان به لحاظ آسیبی که به زیرساخت هایش وارد و هزینه های هنگفتی که متحمل شده، محوریتش را در جهان عرب و حتی درحوزه خلیج فارس از دست داده است و این حاصل تجاوز دوسر باخت برای رهبران عربستان است.
ارتش ملی یمن و انصارالله به همراه مردمی که پای مقاومت در برابر تجاوز ایستاده اند، این روزها کار را بر عربستان سخت کرده اند.
مشوقان سعودی برای حمله به یمن و آنها که برای عربستان زمانی هورا کشیدند، ازطریق فروش سلاح و پیشبرد اهداف و برنامه هایشان در منطقه سود کردند؛ از آمریکایی هایی که بعد از حمله یمنی ها به آرامکو سعودی ها را تنها گذاشتند و به این اظهار نظر بسنده کردند که "حمله به آرامکو منافع ما را تهدید نکرده است".
عربستان که ابتدا با ورود به بحران امنیتی سوریه و عراق وارد چاله شده بود، از هفت سال پیش با ورود به جنگ یمن به چاه افتاده است.
بی شک طولانی شدن جنگ در یمن به نفع عربستان نیست؛ اسرائیلی ها اولین برنده این جنگ هستند و قدرت های اروپایی و آمریکا برنده دوم و ادامه جنگ موجد بسترهایی مطمئن برای رشد تروریسم در منطقه خواهد بود که بازهم عربستان بازنده اصلی این بازی خواهد بود!