آمریکایی ها و بخصوص دستگاه های تبلیغاتی آنان از طریق موج های رسانه ای از کشتار زنان و کودکان و غیر نظامیان در اوکراین حرف می زنند و مواضع تند اتخاذ می کنند؛ از افزایش بهای انرژی که زمستان امسال گریبان اروپا را خواهد گرفت تا نگرانی از کمبود جهانی نان!
این ابراز نگرانی ها اگر حقیقی بوده باشد، باید در شکل عمل دیپلماسی دولت های غربی اثر می گذاشت، بطوری که به جای بنزین پاشیدن بر شعله های جنگ اوکراین، ابتکارهای صلح و تلاش های دو و چندجانبه در دستور کار قرار می گرفت.
از یک تحلیل محتوای سطحی هم می توان دریافت که دولت های غربی و آمریکا از وقوع جنگ ناراحتی ندارند و اوکراین را به زمین بازی خود با روسیه تبدیل کرده اند.
البته فارغ از قضاوت درباره اقدام روسیه در حمله به اوکراین، برای درک بهتر بحران ابتدا باید یک بررسی از عمل سیاسی، رسانه ای دولت اوکراین و قدرت های غربی در پیش از حمله داشته باشیم و بعد کنش های بعد از زبانه کشیدن آتش جنگ در هفتم اسفندماه سال گذشته را مروری کنیم.
غربی ها قبل از جنگ
فهرستی از نوع عملکرد دولت آمریکا و متحدانش را که مرور می کنیم، عمدتا بر محوریت تحریک مسکو برای اقدام نظامی است؛
یکی از مهمترین تحریکاتی که صورت گرفت، تشویق زلسنکی در جنگ لفظی با مسکو بود که در بهمن ماه به شکل افراطی جریان یافت. در این موقعیت، هیچکس تلاشی برای نشاندن دو طرف پشت میز مذاکره نکرد.
عدم جدی گرفتن ملاحظات امنیتی مسکو و نگرانی هایش که به شکلی فزاینده منطقه را تحت تاثیر قرار داد، از دیگر مواردی است که دولت های غربی را به یک طرف دعوا تبدیل کرد.
در آن شرایط رهبری اوکراین به پشتوانه دولت های غربی بخصوص آمریکا، از قصد و تصمیمش برای پیوستن به ناتو و یا توقف درخواست برای الحاق به اتحادیه اروپا ، نه تنها کوتاه نیامد که اقداماتش را در این مسیر شتاب و سرعت داد.
رجز خوانی های هفته های قبل از هفتم اسفند را هم نباید نادیده گرفت که تاثیر شدیدی بر فضای روابط مسکو – اوکراین گذاشت، این در حالی است که شاید اگر سکوت هم کرده بودند، در روند تحولات راهی برای خروج از بحران یافت می شد.
از مهمترین نکات در این ماجرا، دادن پالس های غلط و گیج کننده بود که هدفی جز تحریک بیشتر روسیه برای اقدام نظامی نمی توانست داشته باشد.
دولت های غربی در حالی به زلنسکی جهت حمایت از کی یف در برابر مسکو اطمینان می دادند که از ابتدا هم مشخص بود که اروپا حتی با مشارکت واشنگتن نیز توان پاسخ به حمله روسیه را ندارد؛ بویژه آنکه خطر یک برخورد اتمی را هرگز نمی توان نادیده گرفت.
اما درطرف مقابل، شخص جو بایدن در طول جنگ لفظی بارها از عدم دخالت نظامی در صورت حمله روسیه به اوکراین سخن گفت که می توان از آن به عنوان "آدرس غلط" تعبیر کرد.
غرب بعد از شروع جنگ
دولت های غربی و در راس آنها آمریکا بعد از شروع جنگ، همچنان نقش خود را به شکلی مزورانه ادامه دادند؛ هم وارد جنگ نشدند و هم یک طرف دعوا ماندند.
آمریکایی ها در همین مدت یک ماهه از جنگ به هدف خود در ارتباط با ناتو رسیدند و اروپایی را که زیر بار هزینه های این پیمان آویزان بر اقتصاد اروپا نمی رفت، وادار کردند که در صف خرید تسلیحات آمریکایی بایستند.
اما در عین حال حتی بعد از شروع جنگ نیز ادبیات حاکم بر تعاملات بین المللی از سوی غربی ها همچنان بر محوریت جنگ و نه دیپلماسی متمرکز ماند.
قدرت های غربی و اروپایی بر چند نکته بیشترین تمرکز را داشته اند ؛ اولی ارسال سلاح به اوکراین و دومی تخلیه مردم از شهرها و سومی اعزام جنگجو برای جنگ علیه ارتش روسیه!
این درحالی است که هیچ تحرکی برای صلح و یا حداقل آتش بس در کار نیست.
لحن و ادبیات گفتاری رهبران غربی عمدتا حول جنگ جهانی سوم است و القا می کنند که خطر یک برخورد اتمی بسیار زیاد است.
ادبیات کلامی نیز به شدت خفیف و تحریک آمیز است؛ جانسون نخست وزیر انگلیس در جایی که بحران فزاینده و پیشرونده است، پوتین را به بکار بردن "تاکیتک های وحشیانه" متهم می کند، خواستار شکست روسیه در جنگ می شود و سعی می کند چنین القا کند که پوتین "میل به تهاجم تمام عیار " حتی خارج از اوکراین دارد.
بایدن هم در سخنرانی های متعددی از واژه هایی مانند "قصاب" و "جنایتکارجنگی" علیه پوتین استفاده می کند و به علاوه آمرانه خواستار کناره گیری وی از قدرت در روسیه می شود.
در مجموع طی یک ماه گذشته هیچ تحرک و اراده ای برای پایان دادن به جنگ در اوکراین دیده نشده است و غربی ها با استفاده از قدرت رسانه تلاش کرده اند از پوتین یک هیولا بسازند که چاره ای جز جنگ با او نیست، اما در عین حال خود از هرگونه ورود به آتش اجتناب می کنند و ملت اوکراین را به ادامه جنگ تشویق می کنند.
قدرت های غربی از دادن هرگونه اطمینان به مسکو در خصوص نگرانی های امنیتی اش ، در قبال مسئولیت های جهانی خود نیز بی پروا فرافکنی می کنند.
تا اینجای کار، اینگونه که از روند تحولات مشاهده می شود، قدرت های غربی تمایلی به پایان جنگ در اوکراین ندارند و گویا ملت اوکراین قربانی اهداف و سیاست هایی شده اند که خود درباره آن شاید اطلاع زیادی ندارند.
مهمتر اینکه رهبری اوکراین نیز در این بازی چنان گرفتار شده است که راه گریزی برای خود نمی بیند؛ غربی ها برغم وعده هایی که داده بودند، عملا او را تنها گذاشتند تا حرفی را که می توانست قبل از حمله به اوکراین و این همه ویرانی بزند، یعنی انصراف از پیوستن به ناتو، زمانی به زبان آورد که خسارات جبران ناپذیری به کشورش وارد شد.
در پایان اما بحران اوکراین یک حلقه مفقوده دارد و آن نقش آفرینی تل اویو است که اظهار نظر در باره ابعاد آن هنوز زود است، اما اگر بخواهیم نقش بازیگران بین المللی و منطقه ای را دربحران اوکراین مورد بررسی قرار دهیم، نمی توان نقش اسرائیلی ها را کمتر از آمریکا و انگلیس و فرانسه دید.