به گزارش ایرنا، در نوروز به ویژه سیزدهمین روز آن جشن های مختلفی در سراسر ایران زمین برگزار می شد که خصیصه ای از سنت ها و باورهای منطقه ای را در بر میگرفت که اکنون ریشه و علل برگزاری این جشن ها اغلب به فراموشی سپرده شده است.
برخی بر این باورند که در این روز باید برای راندن نحسی، از خانه بیرون روند و نحسی را در طبیعت به در کنند، اما برای اثبات اینکه ایرانیان قدیم هم این دیدگاه را داشتند هیچ روایت تاریخی و قابل استنادی وجود ندارد.
یک پژوهشگر، محقق و مدرس تئاتر در ارتباط با آئین ها به خبرنگار ایرنا گفت: مردم زنجان نیز همچون دیگر مناطق ایران از خصلت سنت پذیری به دور نبودند و مراسم و جشن های بهاری و بهاریه ها، نوروزی خوانی ها و مراسم و آداب و سنن نوروزی مثل مراسم چهارشنبه سوری و سیزده بدر را از سالیان دور با زیبایی و شکوه مثال زدنی برگزار می کردند.
حسین عباسی نیا افزود: بر این اساس ایرانی ها به مدت دوازده روز از اول فروردین تا ۱۲ فروردین که هر روز آن معرف، یک ماه سی روزه است، شادمانی می کردند تا ۳۶۰ روز سال خود را با شادی و شادمانی و برکت توام کنند.
وی اضافه کرد: پنج روز باقیمانده که در این ترکیب نمی گنجد، به عنوان ایام مسترقه که همان روز ۱۳ است، نحس تلقی می شود و جشن ها و مراسم های مخصوصی برای این ایام برپا کرده و با عناوین گوناگون و در اشکال مختلف، خاطره ازلی آفرینش را بازسازی می کنند.
عباسی نیا افزود: در اغلب جشن های نوروزی نوعی نهیب و هشدار نهفته که اشاره ای است به زمین، یعنی با این هشدارها که کوبیدن پا به زمین است که بیدارشو که وقت شروع زایش و رویش و این نوع حرکات به نوعی رمز گونه به این جدال ابدی زمستان و بهار می پردازد.
وی اظهار داشت: در ۱۲ روز نوروز انواع جشن ها، آئین ها و نوروزی خوانی ها مثل ناری نارکه، نوروز عمی، قاراچی، تکم گردانی(تکه اویونی)، .. برگزار می شد که امروزه همه آنها منسوخ شده و از بین رفته است.
این پژوهشگر، محقق و مدرس تئاتر ادامه داد: روز سیزده نوروز، یعنی آخرین روز نوروز، مراسم خاص خود را دارد و خانواده ها این روز را در بیرون از شهر و در باغات اطراف بسر می برند و به جشن و پایکوبی مشغول می شوند تا نحسی سیزده را برطرف کنند.
عباسی نیا تاکید کرد: روز سیزده، با پنج روز ایام مسترقه(خمسه دزدیده) مطابقت داشته و بر همین اساس این روز را روز نحس می دانند و برای رفع نحسی در بیرون از شهر به جشن مشغول می شوند.
وی اضافه کرد: روز سیزده، اهالی سبزه هایی را که رویانده اند، به آب می دهند و بدین ترتیب سبزینگی و رویش را به طبیعت تحمیل می کنند، در حالی که در گذشته سبزه ها را به آب رودخانه زنجانرود می دادند و اغلب خانواده ها نیز در باغات اطراف این رودخانه این روز را سپری می کردند.
بازیهای بومی و محلی فضای مفرح روز طبیعت
این پژوهشگر، محقق و مدرس تئاترادامه داد: یکی از بازی های بسیار باشکوه و هیجان انگیز روز سیزده نوروز، بازی الک دولک بود که بسیاری از خانواده ها به آن می پرداختند و بازیهای دیگری مانند(گیزلین پانچ) و (الدن دادی) به معنی دست رشته، نیز مرسوم بود که هر ۲ از بازی های بسیار شاد و مفرح بود.
وی یادآوری کرد: از مراسم دیگر روز سیزده نوروز، سبزه گره زدن بود که دخترهای دم بخت، برای باز شدن بخت، اقدام به این کار می کردند.
عباسی نیا ادامه می دهد: نوروزی خوانی مخصوص روز سیزده نوروز، مراسم 'غلیبانی' بود، غلیبانی از نوروزی خوانی های بسیار شاد مفرح و باشکوهی بود که مردم به ویژه جوانان و نوجوانان به آن علاقه نشان می دادند.
وی اظهار داشت: دسته غلیبانی مرکب از سه تیپ عمده بود، غلیبانی، که نمادی از نحسی روز سیزده بود با هیبتی ترسناک که لباسی از پوست خرس یا گرگ به تن می کرد و کلاهی را تا گردن روی سر می کشید و تنها یک چشم در وسط پیشانی داشت.
این پژوهشگر، محقق و مدرس تئاتر ادامه داد: دورچی(سینی گردان) که بعد از راندن غلیبانی توسط مردم نمایش زیبایی را با چرخاندن یک سینی روی چوب ارائه می کرد و دونیل چی(دهل زن) که همراه با شعر غلیبانی و رقص او و نمایش دورچی دهل می زد.
وی اضافه کرد: دسته غلیبانی در روز سیزده نوروز در باغات اطراف مراسم اجرا می کردند و مورد استقبال خانواده ها قرار می گرفت و مردم همراه دسته دسته غلیبانی کف می زدند و آواز می خوانند.
عباسی نیا افزود: هنگام غروب غلیبانی را با سنگ و کلوخ از خود می راندند و اگر بعد از غروب کسی او را می دید، با چوب و سنگ به جان او می افتاد و ابیاتی را که از راندن نحسی روز سیزده بود، می خواندند.
وی خاطرنشان کرد: غلیبانی، نمایشی مخصوص روز سیزده نوروز و نمادی از شر و بدی و نحسی، تجسمی از روز سیزده و خمسه مسترقه شاید هم با توجه به این که نماد نحسی و موذی گری بود با شروع سال نو پیدا می شده تا مردم این نحسی را احساس کنند و غروب روز سیزده با توجه به پایان روز نحس غلیبانی نیز از صحنه گیتی پاک می شد.
عباسی نیا افزود: به این موضوع باید اشاره کرد که دسته غلیبانی در زمان پهلوی دوم به کلی منسوخ شد و از بین رفت که گه گاه فقط در روز سیزده آن هم نه به شکل و شمایل اولیه اجرا می شد.
وی اضافه کرد: یعنی غلیبانی دیگر دو ملازم دوئیل چی و دورچی را نداشت و به تنهایی اجرای نمایشی می کرد و برای سرگرمی مردم لطیفه های سبک می گفت و گاهی رقصی سبک را نیز چاشنی کارهایش می کرد که با رقص اصلی غلیبانی که نشانگر نوعی تسلط شر بر روی زمین بود بسیار فاصله داشته و جنبه های نمایشی آن به کلی از بین رفته بود و حضور غلیبانی بدون ملازمان بیشتر مساله تکدی گری را تا اجرای ناب را در ذهن متبادر می کرد.
به گفته وی، امروزه از غلیبانی هیچ خبر و اثری نیست و مثل سایر نمایش واره ها محکوم به فنا شد و از بین رفته است.
پرتاپ هفت سنگ به رودخانه نماد دوری از نحسی
این پژوهشگر، محقق و مدرس تئاترادامه داد:از مراسم دیگر روز سیزده که بسیار باشکوه، مفرح و همراه با نشاط و شادابی خاصی برگزار می شد، مراسم انداختن هفت سنگ به آب رودخانه بود و این عمل نمادی از انداختن هفت نوع درد و رنج به درون آب جاری رودخانه بود.
وی اظهار داشت: مراسم سنگ انداختن بدین ترتیب بود که نزدیک غروب آفتاب خانواده ها کنار رودخانه صف می بستند و هرکدام هفت سنگ را به درون آب پرتاب می کردند و در هر نوبت شعری را زمزمه می کردند.
عباسی نیا افزود: انداختن سنگ در آب تمثیلی از انداختن بدی ها و نحسی درون آب بود تا آب جاری رودخانه را با خود ببرد و شعرهایی که حین پرتاپ سنگ می خواندند گاهی شکل همخوانی بخود می گرفت و جماعت با هماهنگی و ریتم خاصی همه باهم شعرها را زمزمه می کردند:
'سنی آتیرام درد و ورم قالیما شر شیطان، قوری بهتان، قالیما
یعنی:اینو در آب می اندازم تا درد و غم نماند شر شیطان و تهمت و دروغ نماند
'سنی آتیرام ایشیقلیقا تیشاق قارانلیقدا قورولوغدا قالیما'
یعنی: اینو می اندازم تا به روشنایی و نور برسم تاریکی و خشکی هم نماند و ...
وی ادامه داد: منجیق سواسالما (منجوق در آب انداختن) مراسم دیگری در روز سیزده نوروز مرسوم بود که بیشتر مربوط به کسانی بود که این روز را از خانه بیرون نمی آمدند و نحسی سیزده را در خانه بدر می کردند.
عباسی نیا افزود: این مراسم به طور معمول ویژه دخترهای جوان و دم بخت بود، چند دختر دور هم حلقه ای را تشکیل داده و در وسط این حلقه دیگ پر از آبی را قرار میدادند و یک نفر از این دخترها که تجربه و کارآیی و دانایی نسبت به دیگران داشت، انتخاب و سر دیگ می نشست.
وی اضافه کرد: او از هر یک از افراد شیئی می گرفت و در داخل دیگ می انداخت و پس از آنکه همه اشیاء را داخل دیگ می انداختند، شعری را با ریتمی آهنگین زمزمه کرده و دیگران نیز با او همراهی می کردند.
این پژوهشگر، محقق و مدرس تئاتر ادامه داد: پس از لحظاتی دانای مجلس، هر کدام از اشیا را یکی یکی بیرون می آورد و با توجه به شرایط شی را تفسیر و تعبیر می کرد و وصف هایی از آن را برای حاضرین می گفت و صاحب همان شی نیز با توجه به نیتی که کرده بود، شرایط خود را در سال جدید حدس می زد و وقتی وصف حال و تفسیر اشیا به پایان می رسید، همه باهم شعر می خواندند و دست افشانی می کردند.
وی خاطرنشان کرد: در مجموع به این مهم باید اشاره کرد که جشن های نوروزی صرفا به خاطر برپایی یک جشن ساده برای نو شدن سال نبود بلکه هر کدام از این مراسم ها به نوعی فلسفه آفرینش را بیان می کرد.