سید رزاق امیری در گفت وگو با خبرنگار ایرنا، با بیان اینکه در منطقه عملیاتی مرتب علما برای مباحث شرعی ما را تقویت فکری و توجیه میکردند، افزود: مقتضات میدان جنگ اجازه نمی داد رزمندگان در عملیات ها روزه بگیرند، همانگونه که برای نماز به عنوان ستون دین در اسلام استثناهایی در نظر گرفته شده و برای روزه گرفتن هم اینگونه است.
وی ادامه داد: رزمندگان در زمان جنگ ۹۰ درصد اوقات فراغت خود را در پادگان ها به عبادت، برگزاری و شرکت در مراسم های مذهبی، خواندن ادعیه و گفتن ذکر، اختصاص میدادند به طوریکه اگر فردی از اعتقادات مذهبی کمتری برخوردار بود با مشاهده این صحنه ها و چهره های نورانی برخی از رزمندگان از درون متحول میشد و او هم همانند دیگران با خلوص نیت به عبادت و راز و نیاز با معبود خویش می پرداخت.
امیری خاطرنشان کرد: در پادگانها صبح ها قبل از سحر همه با هم بیدار میشدیم و پس از گرفتن وضو تا اذان صبح، نماز شب و دعا میخواندیم و بعد از اذان و برگزاری نماز جماعت فرمانده تیپ که چهره بسیار نورانی و یک لباس بسیار ساده بر تن داشت به ایراد سخنرانی کوتاه میپرداخت و پس از آن میگفت: همه با هم برای نظافت و جمع کردن زباله ها به پادگان برویم این در حالی بود که او اول با دستانش زبالهها را جمع می کرد و تا آخرین لحظه همراه ما بود.
کتابچههای دعا و ادعیه در جیبهای شهدا
این رزمنده دفاع مقدس گفت: فرمانده تیپ صبحانه خود را همانند دیگران در یک ظرف روحی کهنه یا ظرف پلاستیکی میخورد و بعد به ما می گفت که در بیابان بدویم و با ضرب آهنگ خاص حماسی قرآن را کلمه به کلمه برای ما میخواند، ما نیز در حال دویدن تکرار میکردیم یا شعرهای با مضمون دعا و مناجات نظیر الله الله ایمان اعطا نکن الله صراط مستقیم نصیب ما کن، الله به ما توفیق بده تا انسان بمانیم الله توفیق بده در راه انسان ها جان دهیم، میخواند و ما تکرار میکردیم.
امیری تاکید کرد: رزمندگان آنقدر با قرآن و دعا مانوس بودند که علاوه بر تعداد زیادی کتابچه قرآن و ادعیه که همیشه در سنگرها وجود داشت، آنها در جیبهای خود نیز کتابچههای کوچک قرآن و ادعیه همراه داشتند.
وی با بیان اینکه در جیب بیشتر رزمندگانی که به شهادت میرسیدند دعاهایی که به خون آنها آغشته شده بود، وجود داشت، ادامه داد: به عنوان مثال، هدایت الله حق شناس از رزمندگان شهرستان فراشبند استان فارس که به شهادت رسید در جیب او کتابچه کوچک دعا آغشته به خون و عکس من بود.
امیری با بیان اینکه محل استقرار ما قبل از عملیات رمضان در یک صحرای بیانتها بود، اذعان داشت: شب بیست و یکم ماه رمضان ۱۳۶۱ که مصادف با حمله ما به نیروهای بعثی بود، فرمانده رزمندگان را در منطقه کوشک باغ حسنیه ابتدای مرز خوزستان و بصره عراق توجیه کرد و ما ۳۰ دقیقه قبل از غروب آفتاب پشت خاکزیز برای سازماندهی و حمله مستقر شدیم.
حسرت به خاطر نگرفتن روزه در جبهه
این رزمنده دفاع مقدس توضیح داد: قبل از انجام عملیات فاصلهها و موقعیت جغرافیایی بررسی و به ما اعلام می شد در این عملیات بین خاکریز ما و دشمن ۲ هزار متر فاصله قرار داشت، به ما گفته شده بود در ۲۰ متری خاکریز دشمن یک کانال که در آن سیمهای لخت برق ۲۲۰ ولت است، وجود دارد که اگر در داخل آن پرت شوید سریع ذوب می شوید به همین خاطر قبل از خاکریز یک پل سیار پلاستیکی برای عبور ما از روی کانال قرار دادند عده ای از رزمندگان از روی آن عبور کردند من نیز در حال رفتن بودم که تیر به سینه ام اصابت کرد و از پشت کمرم خارج شد و قطع نخاع شدم.
امیری اذعان داشت: در آن عملیات یکماه نتوانستم روزه بگیریم، این یکی از حسرتهای من است و هر موقع این موضوع را به خاطر می آورم از اینکه نتوانستم روزه بگیرم بسیار ناراحت میشوم.
وی اضافه کرد: اکنون به خاطر عارضه نخاعی و به دنبال آن بیماری حاد کلیه و مجاری ادرار که برای من ایجاد شده پزشکان مرا از گرفتن روزه منع کرده اند اما هر سال کفاره روزه هایی را که نگرفته ام پرداخت میکنم.
زمان جنگ در پادگان ها هرگز دعوا نمیشد و فضا بسیار معنوی بود
این رزمنده دفاع مقدس گفت: زمان جبهه ۲ نوع پادگان یکی در صحرا و دیگری در اهواز در مدرسه تربیت معلم دخترانه که دارای فضای وسیعی بود در نزدیکی جبهه در نظر گرفته شده بود تا اگر خط مقدم شکست نیروهای پادگان به کمک ما بیایند، یکسری خیمه به صورت شطرنجی نیز در پشت خاکریز در یک محل امن برای هر گردان و تیپ در نظر گرفته شده بود که دارای امکاناتی نظیر ضد هوایی و تانکر آب بود.
امیری افزود: در یک پادگان۲ تا سه هزار نفره رزمندگان ۱۴ تا ۳۲ سال از شهرها و روستاهای مختلف، با بازوهای محکم و پر از شور و احساسات جوانی بودند ولی هرگز یک دعوای فیزیکی بین آنها رخ نمی داد مانند زائران اماکن زیارتی که هرگز با هم دعوا نمی کنند، چراکه آنجا معنویت حاکم است.
وی با بیان اینکه قسمت اعظم رزمندگان در خط مقدم در سنگرهایی با ظرفیت سه تا چهار نفر مستقر می شدند، ادامه داد: ۴۰ روز در خط مقدم در منطقه حسنیه مستقر بودیم بعد ما را به پادگان اهواز برای استراحت اعزام کردند پس از آن دوباره رزمندگان را برای انجام عملیاتها به دشت وسیع بردند.