تهران- ایرنا- «اپرای عشق» به عنوان آخرین اثر بهروز غریبپور پیش از پاندمی کرونا، یکی از نمایش‌های خیره‌کننده‌ای بود که بر اساس داستانی از «منطق الطیر» فریدالدین عطار نیشابوری روی صحنه رفت؛ نمایشی که ترکیب پرشوری از عشق و عرفان بود.

سه سال پیش و قبل از آن که بلای کرونا به جان جامعه جهانی بیفتد و دست و پای بسیاری از ابعاد زندگی به ویژه هنر و هنرمندان را ببندد و آنها را برای زمانی طولانی منزوی کند، بسیاری از هنرها روزهای شکوفایی و سرزندگی خود را طی می‌کردند.

بی‌شک یکی از این هنرها که همواره در اوج بود و علاقه‌مندان همیشگی و متنوع خود را داشت اپراهای عروسکی‌ای بود که به کارگردانی بهروز غریبپور در محل همیشگی‌شان سالن فروسی برگزار می‌شد.

آخرین اپرای عروسکی که به عنوان تازه ترین کار بهروز غریبپور و تیمش گروه آران در سال ۹۷ روی صحنه رفت، اپرایی به نام اپرای عشق بود که برشی از منطق الطیر عطار شاعر بلندآوازه ایرانی را تصویر می‌کرد.

صحنه آغازین اپرای عشق با یک دریای مشوش شروع می‌شود؛ دریایی که به‌سان دل و درون همان پیرمردی است که اسیر موج‌هایش شده؛ شیخ صنعان که در تب عشق دختری می‌سوزد که دل و دینش را به یغما برده و این دریای مواج کنایه‌ای از حال و روز اوست.

اپرای عشق بر اساس داستان شیخ صنعان و دختر ترسا از منطق الطیر عطار نیشابوری نوشته و اجرا شده است.

قسمتی از اجرای «اپرای عشق»

داستان شیخ صنعان و دختر ترسا در ساده‌ترین شکل مصداق همان عبارت معروف است که «عشق پیری گر بجنبد، سر به رسوایی زند»؛ داستان شیخ صنعان را این گونه روایت کرده‌اند:

صنعان، پیری صاحب کمال و پیشوای مردم زمانه خویش بود. او قریب پنجاه سال در کعبه اقامت داشت و هرکس به حلقهٔ ارادت او درمی‌آمد از ریاضت و عبادت نمی‌آسود. وی خود نیز هیچ سنّتی را فرونمی‌گذاشت و نماز و روزه بی‌حد به‌جا می‌آورد.

او حدود پنجاه بار حج کرده و در کشف اسرار معنوی به مقام کرامت رسیده بود. وی چند شب پیاپی خواب می‌بیند که مقیم روم شده و بر یک بت سجده می‌کند. او با مریدانش به روم سفر می‌کند و در آنجا دختری ترسایی(مسیحی) را می‌بیند و عاشق او می‌شود. وی بیش از یک ماه برای وصال دختر عجز و لابه می‌کند. دختر برای شیخ چهار شرط می‌گذارد: سجده کردن بر بت، سوزاندن قرآن، نوشیدن خمر و دست شستن از ایمان.

صنعان علاوه بر اجرای این شروط، یکسال نیز به جای کابین دختر برای او خوکبانی می‌کند. مریدان از بازگشت او ناامید می‌شوند و به دیار خود بازمی‌گردند. یکی از مریدان که در سفر با وی نبوده به امید بازگشت او به روم سفر می‌کند و در آنجا ۴۰ روز برای وی به دعا و تضرع می‌نشیند. سرانجام پیامبر اسلام را در خواب می‌بیند و مژده بازگشت او را می‌گیرد.

صنعان، سرانجام از قید عشق دختر آزاد می‌شود و این بار با خوابی که دختر می‌بیند؛ دختر، عاشق او می‌شود و با او به دیارش می‌رود و مسلمان می‌شود. دختر در خواب می‌بیند که آفتاب به کنارش افتاده و به او می‌گوید با شیخ روان شو.

در بروشور اپرای عشق درباره عظمت این داستان چنین نقل شده: « اگر بخواهیم در سپهر ادبی زبان فارسی معادلی برای آن بیابیم، به جز داستان‌های فردوسی و به خصوص داستان رستم و سهراب و در مقیاس جهانی، دستمایه های تاریخی و داستانی ویلیام شکسپیر و تراژدی‌ها و درام ها او همسنگی نمی‌یابیم؛ و در میان داستان های عاشقانه جهان، منهای توسل فاوست به نیروی اهریمنی ابلیس، تنها در فاوست گوته است که دانشمندی تمام اعتبار خود را برای وصل معشوقه اش به گرو می گذارد که باز از این جهت سروده شیخ عطار بر فاوست گوته ارجح است چرا که نیرویی جز اراده‌ی خود شیخ صنعان در جهت تسلیم و تنزل مقام او موثر نیست و نیروی عشق است که او را وا می دارد به هر لذتی تن بدهد… یا به قول عطار و از زبان شیخ صنعان:

عاشق آتش بر همه خزمن زند

اره بر فرقش نهند او تن زند

درد و خود دل بباید عشق را

قصه‌ی مشکل بباید عشق را»

قسمتی از اجرای «اپرای عشق»

یکی از جذابیت‌های بصری اپرای عشق این است که این نمایش پیش از کنار رفتن پرده آغاز می‌شود؛ به مدد نورپردازی در سالن، مخاطب خیل پرندگانی را می‌بیند که از روی سقف پرواز می کنند و به پرده نمایش می رسند؛ پرندگانی که احتمالا تمثیلی از همان مرغکان داستان منطق الطیر هستند که سفری را برای یافتن سیمرغ آغاز می‌کنند و از هفت خوان عشق و عرفان می‌گذرند.

پرندگان اجرای اپرای عشق در جایی به هم می‌رسند و نمادی از دو دست می‌شوند که مفهوم عشق را به تصویر می‌کشند؛ کنایه‌ای هوشمندانه و مقدماتی برای روایت داستانی که تمام تقلای افتان و خیزان در راه محبوب است.

از جمله مهمترین نقاط قوت اجرای اپرای عشق را می توان در تشدید خیالپردازی این اثر دید؛ عنصری که تقریبا در تمامی اپراهای غریبپور حضور داشته و گویی در این اثر متاخر به اوج رسیده است؛ ترکیب مه و غبار شدید در این نمایش که گاهی بیرون می‌زند و حتی به مخاطبان جلوی سن نزدیک می‌شود گویی اشاره به این موضوع دارد که عشق به جز شیخ صنعان توان به زیرکشیدن هر آدمی را دارد.

برای اپرای عروسکی شیخ صنعان و دختر ترسا بیش از ۶۰ عروسک ماریونت تولید شده‌ است که طراحی آن‌ها را علی پاکدست و مریم اقبالی بر عهده داشته اند و تولید آنها چیزی حدود هشت ماه به طول انجامیده است. در این نمایش عروسکی ۱۶ بازی‌دهنده حرکت دادن عروسک‌ها روی صحنه را برعهده دارند.

بی شک یکی از جذابترین قسمت های اپرای عشق، موسیقی و صداهایی است که در آن می شنوید؛ غریبپور چیزی حدود یک سال را صرف موسیقی این اثر کرد چرا که همواره وسواس خاصی روی موسیقی و صداها دارد و در این اپرا اعتقاد داشت که باید کسی به کار گرفته شود که هم با موسیقی غربی آشنا باشد و هم شرقی و ایرانی.

قسمتی از اجرای «اپرای عشق»

این وسواس در نهایت به انتخاب شورا کریمی برای تولید موسیقی این اثر ختم شد؛ کسی که اگرچه سابقه ای در نوشتن اپرا نداشت اما به دلیل شناخت و تجربه کاری سالهای دورش با غربیپور، از نظر کارگردان چهره ای بالقوه مستعد برای این کار بود؛ خروجی کیفیت موسیقی اپرای عشق را می توان از اقبال مردمی و نگه داشت بی تحرک مخاطبان برای دو ساعت در سالن دید.

در کنار موسیقی باشکوه، در این اجرا دوصدای اصلی دلنواز هم برای شخصیت شیخ و دختر ترسا انتخاب شد؛ چنان که داود آزاد به عنوان خواننده نقش شیخ صنعان و روشنک کی منش نیز ایفاگر نقش دختر ترسا است (روشنک کی منش پیش از این هم در اپرای سعدی با بهروز غریب پور همکاری داشته است) و در کنار این دو نفر حدود ۲۰ نفر از گروه آوازخوانان دیگر هم در این اثر همکاری کرده‌اند.

بهروز غریبپور

غریب پور تاکنون ۱۰ اپرای عروسکی را بر اساس شاهکارهای ادبیات فارسی چون رستم و سهراب، مولوی، حافظ، سعدی، لیلی و مجنون، خیام و ... تولید و روی صحنه برده است و آخرین اثرش اپرای عشق را در جشنواره سی و هفتم تئاتر فجر رونمایی کرد.

یکی از مهمترین جذابیت های قابل تقدیر در کارهای بهروز غریبپور تلاش او برای شناساندن شاعران و ادبیان کلاسیک ادبیات فارسی به تمام فارسی‌زبانان است؛ نمایش هایی که البته به فارسی زبانان محدود نمانده و در بسیاری از کشورهایی که گروه آران به اجرای اپرا پرداخته شناخته شده اند و اسامی شخصیت‌های برجسته زبان فارسی را در جهان گسترده اند.