تهران- ایرنا- نقاشی روایی طوفان در دریای جلیل بازآفرینی داستان عهد جدید از رامبراند است که تصویری تکان‌دهنده از عجز انسان در رویارویی با خشم طبیعت را به استعاره‌ای از نیاز عمیق به نیروهای غیبی مبدل ساخته است.

نقاش برجسته عصر طلایی هلند «رِمبراند فن رِین» مشهور به رامبراند، پس از تحصیل در دانشگاه لایدن، در سال ۱۶۳۱ به آمستردام نقل مکان کرد. او در زادگاهش لایدن به استاد چیره‌دست پرتره شهرت داشت اما در آمستردام شروع به نقاشی از صحنه‌های کتاب مقدس و شخصیت‌های اسطوره‌ای کرد. 

یکی از اولین کارهای این دوره، نقاشی روایی طوفان در دریای جلیل است که تنها منظره دریایی هنرمند و یکی از شاخص‌ترین آثار سراسر عمر هنری وی محسوب می‌شود.

مضمون اثر داستانی است از انجیل به روایت مارک (مَرقُس) درباره یکی از معجزات عیسی مسیح ناظر بر قدرت قاهره طبیعت و ضعف انسان در برابر آن. بر طبق این روایت، مسیح و حواریون در حال عبور با قایق از دریای جلیل با طوفانی سهمگین مواجه می‌شوند. قایق در برخورد با امواج شکسته، پر از آب شده و در شرف غرق شدن است، در حالی‌که مسیح در خواب بسر برده و تلاش ناامیدانه شاگردان و ملوانان بی‌نتیجه است. آنها در نهایت استیصال مسیح را بیدار کرده و از او استمداد می‌طلبند. مارک در انجیل می‌گوید: «مسیح یاران را سرزنش کرد و گفت آرام باشید، چرا می‌ترسید؟ آیا هنوز ایمان ندارید؟ اندکی بعد طوفان قطع و آرامش برقرار می‌شود. شاگردان حیرت‌زده می‌پرسند این کیست که باد و دریا نیز از او اطاعت می‌کنند؟»

رامبراند در بازآفرینی این داستان عهد جدید، تصویری تکان‌دهنده از عجز انسان در رویارویی با خشم طبیعت را به استعاره‌ای از نیاز عمیق به نیروهای غیبی مبدل ساخته است. لذا به‌ جای تاکید بر جزئیات قایق و صحت و اصالت تاریخی ماجرا، به تشدید تاثیرات دراماتیک صحنه و درآمیختن آن با نیروهای طبیعت پرداخته و تلاش کرده آشفتگی و تنش در لحظات نفس‌گیری که معجزه‌ای در شرف تکوین است را به تصویر درآورد.

ترکیب اثر در قاب عمودی ۱۶۰ در ۱۲۸ سانتی‌متری، مشابه فرمت پرتره، توسط خط قطری دکل کشتی به دو مثلث تقسیم می‌شود. قدرت تفسیری و اشارات استعاری رامبراند تا حد زیادی در تضاد این دو مثلث تبلور می‌یابد. در مثلث سمت چپ، امواج ویرانگر، قایق در حال واژگونی و چهره‌های پریشان و مضطرب دیده می‌شوند که همگی سویه بحران را نشان می‌دهند. در عین‌حال در این قسمت ابرها درحال باز شدن و آسمان روبه روشنایی است؛ گویی امداد از غیب می‌رسد. در مثلث سمت راست، پائین تابلو، فضای تاریک‌تر و مبهم‌تر با خطوط منحنی و سکون نسبی امواج، سویه آرامش را شکل داده‌اند. نورهای موضعی روی صورت فیگورها، نمونه اولیه سبک نورپردازی سایه روشن هنرمند است که بعدها مشخصه هنر او شد.

با مشاهده دقیق‌تر بیننده و تغییر زاویه نگاه از بالا چپ به پائین راست، حرکتی از آشفتگی به آرامش؛ از امواج تهدیدکننده به دریای آرام، صورت می‌گیرد. نقطه عطف این حرکت، شخصیت ساکن و موقر نشسته در پائین قایق است که کانون آرامش در این صحنه پرتلاطم به‌نظر می‌رسد: او عیسی مسیح است در احاطه حواریون که وحشت‌زده از او یاری می‌طلبند. آنها همراه با ملوانان تلاش دارند با کشیدن طناب‌ها و پارچه‌های بادبان‌ها تعادل قایق را حفظ و آن‌ را از سقوط نجات دهند اما این تلاش آشکارا بی‌حاصل است و صرفاً به هرج‌ومرج صحنه می‌افزاید.

یکی از حواریون مستقیماً به مخاطب نگاه می‌کند؛ مردی در لباس آبی که با یک دست طناب بادبان و با دست دیگر کلاهش را گرفته. او خود رامبراند است که در سویه آرام صحنه حضور دارد و با نگاهی خیره، مخاطب را به درون ماجرا فرامی‌خواند. خط نگاه مستقیم او باعث درگیری ذهنی عمیق‌تر مخاطب با اثر می‌شود؛ گویی از ما دعوت می‌کند در زمانی‌ که طوفان‌های زندگی به انحاء مختلف تهدیدمان می‌کنند، در کشتی ایمان قرار بگیریم تا امدادی از آسمان را نجاتمان دهد.

طوفان در دریای جلیل، یکی از مهم‌ترین شاهکارهای عصر طلایی هلند است که رامبراند آن را در ۲۷سالگی خلق کرد. او نشان داد چگونه بازنمایی صحنه‌ای از تاریخ مقدس می‌تواند به یک درام تصویری قدرتمند منتهی شود. این اثر سالیان طولانی به کلکسیون موزه ایزابلا استوارت گاردنر در شهر بوستون، ماساچوست، تعلق داشت اما در ۲۸ مارس ۱۹۹۰ دو دزد در لباس افسران پلیس به موزه نفوذ کرده و این تابلو را به همراه ۱۲ اثر دیگر به سرقت بردند که تاکنون از سرنوشت این آثار خبری در دست نیست. البته موزه همچنان قاب خالی این نقاشی را در مکان همیشگی آن حفظ نموده است.