ماه مبارک رمضان به «بهار قرآن» معروف است؛ بهاری که در آن مسلمانان را بشارت دادهاند که هر یک آیهای که در این ماه از قرآن کریم میخوانند، برابر است با یک ختم کامل قرآن. افزون بر این، به موجب فرمایش قرآن کریم که «فَاقرَءُواْ مَا تَیَسَّرَ مِنَ القُرءَانِ: هرچه از قرآن برایتان میسّر است، بخوانید» (مُزَّمِّل / ۲۰)، قرائت قرآن در زندگی مؤمنان و بسیاری از مسلمانان، جزو کارهای نیکویی است که در خلوت و جلوت جریان دارد. اما در کنار این، گروهی نیز به دلیل آنکه خواندن قرآن را بهشکلی جدّیتر دنبال میکنند، این توفیق را مییابند که قرآن را نهتنها برای خود، که در مجلسها و مراسمِ گوناگون برای دیگران نیز تلاوت کنند. اینان را در عرفِ جامعۀ اسلامی «قاری قرآن» گویند.
اما باید توجه داشت که قاری قرآن بودن به آنان که صدایی خوش دارند و قواعد تلاوت و تجوید قرآن را میدانند، منحصر نیست؛ بلکه هر مرد و زن مسلمانی هم که بهتنهایی یا در جمع، قرآن میخواند، بهطور کلی در شمار قاریان قرآن است و همانطور که انشاءالله از ثواب و اجر و برکتهای اخروی و دنیوی قرائت قرآن بهرهمند خواهد شد، مسؤولیتِ سنگین قاری قرآن بودن را نیز بر دوش خواهد کشید.
آنچه در سطرهای پیشِ رو آمده، یادکردی است از گزیدۀ آنچه به شرایط قرائت قرآن مرتبط است؛ نکتههایی مهم که از کلام اهل بیت(ع) برداشت شده و همچنانکه گویای فضیلتِ قرائت قرآن است، از مسؤولیتِ بسیار سنگین این حسنۀ پُرفیض حکایت میکند.
در فضیلت قاری قرآن بودن / قرآن بخوان و در بهشت بالا برو
معروف است که اگر آدمی میخواهد با خداوند صحبت کند، نماز بخواند و اگر میخواهد که خداوند با او سخن گوید، قرآن بخواند. پس حال که خواندنِ مصحف شریف، همانا سخنگفتنِ خدای رحمان با آدمی است، آشکار است که این عمل حسنه تا چهاندازه خیر، رحمت و برکت نصیبِ قرائتکنندۀ قرآن خواهد کرد.
در حدیثی که عبدالله بن مسعود از پیغامبر اکرم(ص) روایت کرده، حضرت رسالتپناه(ص) فرمودهاند که «قرآن، خوانِ احسان خدا است که جمیعِ بندگان را به او دعوت نموده؛ پس، از خوانِ نعمتِ او بهرهمند شوید و هرچند توانید، فایدۀ آن را فراگیرید. چه، آن ریسمانی محکم است که هرکه دست در آن زند، هرگز از رحمت واسعۀ خدا محروم نشود؛ و نوری است روشن که گمراهان را به سرمنزل مقصود رساند و شفایی است بهغایت سودمند که دردمندان و مستمندانِ جهل، از دارالشّفای معرفتِ آن عارف میشوند؛ و کافی است که هرکه تابع او میشود، به مرتبۀ ارجمند میرسد. پس تللاوتِ آن نمایید تا حضرتِ او، سبحانه، به هر حرفی از آن، دَه حسنه در دیوان حسنات شما بنویسد. نمیگویم که «الٓمٓ» دَه حسنه دارد؛ بلکه «الف» را دَه حسنه است و «لام» را دَه حسنه و «میم» را دَه». [۱]
همچنین، مرحوم علّامه محمدباقر مجلسی از ثعلبی روایت کرده که نوشته است، پیغامبر اکرم(ص) فرمودهاند که «خدا سه آواز را دوست دارد: آواز خروس، آواز خوانندۀ قرآن و آواز آمرزشجویانِ سحرگاهان».[۲]
از بشارتهای شگفتی که اهل بیت(ع) دربارۀ شأن و مقامِ اخروی قرائتکنندۀ قرآن دادهاند، یکی این حدیث از حضرت امام جعفر صادق(ع) است. حضرت فرمودهاند که «چون جوان باایمانی قرآن را تلاوت کند، قرآن با گوشت و خون او بیامیزد و خداوند او را با فرشتگانی که سفیر حضرت حقّاند و بزرگوار و نیکوکارند، همراه کند و قرآن در روز قیامت از رفتنِ او در آتش جلوگیری میکند و میگوید: پروردگارا، هر خدمتکاری به جز خادم من دستمزد خویش را گرفته است؛ پس گرامیترین بخششهای خود را بر او ارزانی دار. پس خداوند دو جامه از جامههای بهشتی بر اندام او میپوشاند و تاج کرامت بر سر او نهاده میشود. آنگاه به قرآن خطاب میشود که آیا تو را بهخاطر این جوان خشنود ساختیم؟ و قرآن در پاسخ میگوید: پروردگارا، من بیش از این [از رحمت تو] دربارۀ او آرزو داشتم.
پس اماننامهای را به دست راست و منشور جاودانگی او در بهشت را در دست چپ او قرار میدهند. وارد بهشت میشود و به او گفته میشود، بخوان و یک درجه بالا برو و به قرآن خطاب میشود، آیا او را به پاداشی که میخواستی، نواختیم و تو را از این موهبت خشنود ساختیم؟ قرآن در پاسخ میگوید: آری ای خداوندگار من». [۳]
از دیگر روایتهایی که برای اهل قرآن ذکر شده، این حدیث از حضرت پیغامبر اعظم(ص) است که فرمودهاند: «اهل قرآن پس از پیامبران و فرستادگان خدا، در بالاترین درجۀ آدمیان قرار دارند. پس اهل قرآن را کوچک مشمارید و حقوقشان را اندک نپندارید، زیرا در نزد خدا دارای مقامی والا و ارجمند است». [۴]
قاریانی که قرآن لعنتشان میکند
این چند حدیث که در فضیلتِ خواندن قرآن و بیان جایگاه اخروی قاری قرآن بیان شد، تنها چند نمونه از روایتهایی است که از کلام اهل بیت(ع) دربارۀ ثواب و حسنۀ قرائت قرآن به دست ما رسیده است. اما آیا این روایتها و حدیثهای هممضمونِ آنها گویای این است که قاری قرآن و هر آنکه کلام الهی را میخواند، در آن سرا در جوار رحمت الهی و در بهشت برین خواهد بود؟ البته که بیتردید چنین نیست.
باید توجه داشت که اگر در روایتهای اسلامی از این گفته شده که در فردای قیامت به قاری و حافظ قرآن خطاب میرسد که قرآن بخوان و در مرتبههای بهشت بهازای هر یک آیه که میخوانی، بالاتر برو (اِقرَأ و اِرقَ)، از قاریانی هم سخن رفته که جایگاهشان دوزخ خواهد بود. از اینروی است که شهید ثانی در «اسرار الصّلوة» از پیغامبر اکرم(ص) نقل کرده که آن حضرت فرمودهاند: چه بسیار قاری قرآنی که قرآن او را لعنت میکند.[۵]
این روایت گرچه در نگاه نخست شگفت مینماید، اما گویای نکتهای بسیار مهم است و آن، اینکه حتی حَسَنهای چون خواندنِ کلام الهی نیز اگر شرایطِ قبولِ عمل صالح را نداشته باشد، میتواند دامنِ شخص را بگیرد. یکی از شرایط بسیار مهم در مقبولافتادنِ عملها و نیّتها، «اخلاص» است. به بیان دیگر، نخستین و مهمترین شرط پذیرش هر نیّت و کارِ خیرِ آدمیان در نظر حق تعالی، این است که آن کار یا نیّت تنها برای جلب رضایت خداوند یگانه باشد و به هیچ غرض و منظورِ مادی و معنویِ دیگری آمیخته نشود و این، همانا اخلاص است.
قرائتِ قرآن نیز مانند هر کردار نیکی، اگر از اخلاص بیبهره باشد، نهتنها پذیرفته نمیشود که در رستاخیز موجب وبال قاری خواهد شد. در خبر است از پیغامبر اکرم(ص) که فرمودهاند در قیامت، خداوندِ بلندمرتبه به قاری قرآن میگوید که مگر آنچه را بر پیغامبرم نازل کردم، به تو نیاموختم؟ قاری تأیید میکند. آنگاه خداوند میفرماید: اما به آنچه آموخته بودی عمل نکردی! قاری میگوید که پروردگارا، من ساعتهایی از شبانهروز را بدان میپرداختم. اما خداوند گوید که دروغ میگویی! فرشتگان نیز گویند که دروغ میگویی! و حق، تعالی، فرماید: همانا تو میخواستی که مردم در حق تو بگویند که فلانی قاری قرآن است و همین را هم گفتند!
قاری میگوید که پروردگارا، من ساعتهایی از شبانهروز را بدان میپرداختم. اما خداوند گوید که دروغ میگویی! فرشتگان نیز گویند که دروغ میگویی! و حق، تعالی، فرماید: همانا تو میخواستی که مردم در حق تو بگویند که فلانی قاری قرآن است؛ و همین را هم گفتند![۶]
آشکار است که چنین قاریِ قرآنی را جایگاه، دوزخ است، نه بهشت؛ چراکه او از قرائت و تلاوت قرآن، در پی پسندِ خلق بوده، نه رضایت خالق و با این نیّت، مزدِ خویش را هم که همان بهبه و چهچههای مردم بوده، پیشتر در دنیا بهتمامی ستانده است.
امام جعفر صادق(ع) نیز در ضمنِ حدیثی فرمودهاند که «بر شما باد به قرآن، تا آن را فراگیرید؛ که بعضی از مردم آن را میآموزند تا گفته شود فلانی قاری است و برخی آن را میآموزند و هدفشان فقط صدا است، که گفته شود فلانی خوشصوت است. در اینها خیری نیست. اما برخی هم قرآن را میآموزند و شبانهروز بر این کار مداومت دارند و برایشان فرقی نمیکند که کسی این را بداند یا نداند».[۷]
قاریانی که از آتش باز میدارند؛ قاریانی که در آتش درافتند
قاری قرآن را موهبتی است که اگر قدر آن را بداند، میتواند با تأثیری که در دلها میگذارد، جانهای بسیاری را به خداوند مایل کند؛ و البته چنین اثرگذاری و نفوذی به این وابسته است که حرفها و واژهها و جملههای قرآن تنها لقلقۀ زبان قاری نباشد، بلکه روحِ آیههای قرآن در دلِ وی نشسته باشد و با جانش عجین شده باشد؛ و در چنین حالتی است که سخن که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.
مرحوم شهید سید عبدالحسین دستغیب در کتاب «معراج» حکایتی را آورده است مبنی بر اینکه در روزگاران گذشته، «روزی شیخ ابونصر، سلطان نیشابور، وارد شهر شد. قاری قرآنی هم که لهجۀ خوشی داشت، وقتی که شاه وارد شد، این آیه را با صوت رسا خواند:
«قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ المُلکِ تُؤتِی المُلکَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ المُلکَ مِمَّن تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَاءُ... . [۸]
بهقدری این آیه شاه را تکان داد و در او اثر کرد که همانجا پیاده شد و روی خاک به سجده افتاد. پس از آنکه این مردِ قاری از دنیا رفت، یکی از رفقایش او را در خواب دید که مقام عظیمی دارد. [به قاری] گفت: چه کار کردی که به این درجه رسیدی؟ گفت: من عملِ خیری نداشتم، اما خدا فرمود چون روزی در دنیا در پیش سلطانی، ما را به عظمت یاد کردی، حال، ما هم تو را یاد میکنیم». [۹]
این درحالی است که در کلام گرانقدر معصومان(ع) از قاریانی سخن رفته که باوجود آنکه عمرشان را به تلاوت قرآن سپری کردهاند، عاقبت جایگاهشان در آتش دوزخ خواهد بود. ازجملۀ این قاریان، آنان هستند که تلاوت قرآن را وسیلۀ تقرب به حاکمان و ظالمان قرار میدهند تا از کنارِ این تقرب، به نعمتِ ناچیز دنیایی دست یابند.
امام جعفر صادق(ع) از پدر بزرگوارشان، امام محمد باقر(ع)، نقل کردهاند که ایشان فرمودهاند: «هرکس بر حاکم ظالمی وارد شود و بر او قرآن قرائت کند، تا به این واسطه به مالی از اموال دنیا برسد، به تعدادِ هر حرف که میخواند، دَه مرتبه مورد لعن قرار میگیرد؛ و به هر شنوندهای [نیز] در قبال هر حرفی، یک لعن میشود».[۱۰]
«هر شخص بر حاکم ظالمی وارد شود و بر او قرآن قرائت کند، تا به این واسطه به مالی از اموال دنیا برسد، به تعدادِ هر حرف که میخواند، دَه مرتبه مورد لعن قرار میگیرد؛ و به هر شنوندهای [نیز] در قبال هر حرفی، یک لعن میشود».
در روایت دیگری، حضرت امام جعفر صادق(ع) دربارۀ انواع قاریان قرآن فرمودهاند که «قاریان قرآن سه دستهاند: کسی که قرآن میخواند تا از پادشاهان پول بگیرد و به مردم فخرفروشی کند. او اهل آتش است؛ و شخصی که قرآن میخواند و حروف آن را حفظ میکند، ولی حدودش را ضایع میکند. او نیز اهل آتش است؛ و فردی که قرآن میخواند و آن را زیر کلاه خویش (در مغز خود) جای داده، به آیاتِ محکمِ آن عمل میکند و به آیات متشابهِ آن ایمان دارد و واجباتش را به جای میآورد و حلالش را حلال و حرامش را حرام میداند. اینچنین شخصی از آنانی است که خدایش از فتنههای گمراهکننده نجات خواهد بخشید و او از بهشتیان است و دربارۀ هر فردی که بخواهد، میتواند شفاعت کند». [۱۱]
همچنین در حدیثی که امام صادق(ع) از پیغامبر اکرم(ص) نقل کردهاند، آن حضرت فرمودهاند که «در روز قیامت آتش با سه تن سخن میگوید: با امیر [= حکمران و فرمانروا] و قاری قرآن و ثروتمند. به امیر میگوید، ای که خداوند به او سلطنت داد، ولی او عدالت را رعایت نکرد! پس [آتش] او را میبلعد، همانگونه که پرنده دانۀ کنجد را میبلعد. به قاری قرآن میگوید ای که برای مردم خود را زینت داد، ولی با گناهان با خدا ستیز کرد! او را نیز میبلعد. به ثروتمند میگوید: ای کسی که خداوند در دنیا مال بسیاری به او داد که گسترده و فراوان بود و فقیر از او اندکی را قرض خواست و او، از روی بُخل نداد! [پس آتش] او را هم میبلعد». [۱۲]
شرایط قاری قرآن
شاید این تصور وجود داشته باشد که برای قاری قرآن بودن، شرط نخست، داشتنِ صدای خوش و نیز دانستن مقامات قرآنی (نغمهها و قالبهای موسیقایی که قاری در قالب آنها تلاوت میکند) است؛ اما برخلافِ پندارِ رایج، باید گفت که صوت خوش و تسلط بر مقامات، برای یک قاری، جزو فروعات است. پس آنچه را در قرائت قرآن و تلاوت آن، اصل است، میباید در چیزهایی دیگر جُست.
چنانکه در سطرهای پیش اشاره شد، قاری قرآن نخست باید نیّتِ خویش را خالص کند تا نه برای پول و مقام و تحسینِ دیگران، که تنها برای قربت به حق تعالی و اقامۀ بندگی او قرآن را بخواند. دیگر اینکه، روح و جسم قاری میباید طهارت داشته باشد، چنانکه خداوند در کتابِ خویش فرموده است که «لا یَمَسُّهُ إِلَّا المُطَهَّرُونَ» (واقعه / آیۀ ۷۹). شرط دیگر این است که قاری بداند دارد چه میخواند و کلامی را که تلاوت میکند؛ و اگر درک کرد که آنچه قرائت میکند، کلامی است فوق بشری، تلاوت و قرائتش خاشعانه و خاضعانه خواهد شد. افزون بر این، میباید در آیهها تدبّر و تفکّر کند و اگر در حضور دیگران میخواند، آنچه را از آیههای بشارت و انذار درمییابد، در حدّ فهم و توان خویش، به دیگران نیز انتقال دهد.
امام صادق(ع) فرمودهاند که «هرکه تلاوتِ قرآن کند و تلاوتِ او مقارنِ خضوع و خشوع نباشد و از تلاوت قرآن، او را رقّتی حاصل نشود و ترسِ الهی در دلِ او بههم نرسد، پس بهتحقیق که سهل گرفته است این قاری مرتبه و منزلتِ قرآن را [و] حقیر شمرده است مرتبۀ صاحبِ قرآن را. چنین قاری هرآینه زیانکار و نقصانروزگار است؛ زیانی بیّن و واضح».[۱۳]
پس از اینها، قاری باید بکوشد که قرآن را شیوا و روشن و شمرده و به صوت و نوای زیبا بخواند؛ چراکه خداوند متعال در چهارمین آیه از سورۀ مُزّمّل بیان داشته است که «وَ رَتِّلِ القُرءَانَ تَرتِیلًا: وقرآن را شمرده و روشن و با تأمّل و دقت بخوان» و حضرت رسولالله(ص) نیز فرمودهاند که «لِکُلِّ شَیءٍ حِلیَةٌ و حِلیَةُ القرآنِ الصَّوتُ الحَسَن»: برای هر چیزی زیوری است؛ و زیورِ قرآن، صدای نیکو است».[۱۴]
حفظ حرمت قرآن و مجلس قرائت
از مهمترین آدابی که در محضر قرآن کریم باید رعایت شود، این است که هنگامی که قرآن تلاوت میشود، حاضران در مجلس سکوت کنند و این، درست فرمودۀ خداوند متعال در قرآن کریم است که «وَإِذَا قُرِئَ القُرءَانُ فَاستَمِعُواْ لَهُۥ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّکُم تُرحَمُونَ: و هنگامی که قرآن خوانده شود، به آن گوش فرادهید و سکوت کنید، تا مشمول رحمت شوید» (اعراف / ۲۰۴). [۱۵] اما متأسفانه این مسئله، در موارد چشمگیری رعایت نمیشود. در مجلسهای گوناگون، درحالیکه قاری در حال تلاوت قرآن است، گاه برخی افراد درِگوشی با هم صحبت میکنند؛ یا در ورزشگاهها، درحالیکه هنوز قاری «صَدَقَ الله» را کامل نگفته، صدای سوت و بوق و شیپورِ جمعیت بلند میشود. در مجلسهای خاصِ قرآن نیز گاه دیده میشود که تشویقهای حاضران بهگونهای است که به ایجاد هیاهو و همهمه در حین تلاوت قرآن منجر میشود، اینها همه پاسنداشتنِ حرمتِ مجلس قرآن است.
آیتالله حسین مظاهری در کتاب «جهاد با نفس»، حکایتی را ثبت کرده که یادآوری خوبی است از برای رعایت آدابِ حضور در مجلس تلاوت قرآن. به نوشتۀ استاد، «یکی از علمای اصفهان میگفت با جمعی در مسافرت حج بودیم، در مدینه شخصی از ما فوت کرد. پس از دفن، مجلس ختمی برایش گرفتیم و یکی از قُراء اهل تسنن را دعوت کردیم تا بیاید و قرآن بخواند. قاری به مجلس آمد و نشست، اما قرآن نمیخواند. به او گفتیم قرآن بخوان. گفت: شما مشغول حرفزدن هستید و تا ساکت نشوید، قرآن نمیخوانم. همه ساکت شدیم، باز دیدیم که قرآن نمیخواند؛ گفت: طرز نشستنِ شما متناسب با مجلس قرآن نیست. همه دوزانو نشستیم، دیدیم باز قرآن را شروع نمیکند. گفتیم بخوان؛ گفت: هنوز مجلس برای قرائت قرآن مناسب نیست، زیرا در دست بعضی چای و سیگار است. چای و سیگار را که متوقف کردیم، قاری [این] آیه از قرآن را تلاوت کرده، مجلس را ترک کرد. آیهای که تلاوت کرد، این بود: وَإِذَا قُرِئَ القُرءَانُ فَاستَمِعُواْ لَهُۥ وَأَنصِتُواْ». [۱۶]
قاری به مجلس آمد و نشست، اما قرآن نمیخواند. به او گفتیم قرآن بخوان. گفت: شما مشغول حرفزدن هستید و تا ساکت نشوید، قرآن نمیخوانم. همه ساکت شدیم، باز دیدیم که قرآن نمیخواند؛ گفت: طرز نشستنِ شما متناسب با مجلس قرآن نیست.
البته باید توجه داشت که این پاسنداشتنِ حرمت مجلس قرآن، تنها به کشور ما منحصر نیست و در دیگر کشورهای اسلامی نیز متأسفانه جلوههایی از آن را میتوان دید. بهمَثَل، در روزگار کنونی در کشوری چون مصر که مهد تلاوت قرآن است، بارها دیده میشود که در مجلسهای ترحیم و در حین تلاوت قرآن، افراد با هم حرف میزنند یا با تلفن همراه مشغول هستند، یا اینکه چای و قهوه مینوشند و حتی سیگار نیز میکشند. شگفتآورتر اینکه بارها در فیلمهای گوناگونِ مجالس اینچنینی دیده میشود که وقتی قاری دارد میخواند، قاریانِ دیگری که پای تلاوت او نشستهاند نیز با یکدیگر یا با مردم عادی مشغول صحبت هستند. گاه شلوغی و همهمه در مجالس به حدّی است که قاری در میانۀ تلاوت، خواندنِ خویش را قطع میکند و ناگزیر میشود که با یادآوری همان آیۀ شریفِ «وَإِذَا قُرِئَ القُرءَانُ فَاستَمِعُواْ لَهُۥ وَأَنصِتُواْ» حاضران را به سکوت فراخواند.
مزد قاری
مرسوم است که در ایران و دیگر کشورهای اسلامی، وقتی قاری برای تلاوت قرآن به مجلسی دعوت میشود، صاحبان مجلس، براساسِ توان و تشخیصشان، پاداشِ تلاوت قاری را به شکل نقدی به او هدیه میکنند. در کنار این رویۀ مرسوم و معقول، متأسفانه هستند قاریانی که چون تلاوت قرآن را به چشمِ «کسب» مینگرند، نهتنها برای تلاوتِ خویش مبلغ تعیین میکنند، که بر سرِ افزونتر کردنِ آن مبلغ با صاحب مجلس چک و چانه میزنند و شرط و شروط میگذارند. این درحالی است که شیخ صدوق(ره) در «من لایحضره الفقیه» آورده است که «رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، از اجرت قاری قرآنی که برای قرائتش مبلغ (اجرت) تعیین کند، نهی فرموده است».[۱۷]
در روایت همانندِ دیگری هم آمده است که امام جعفر صادق(ع) نیز از اجرتِ قاریِ قرآنی که جز با تعیینکردن مبلغ برای تلاوت خود، نمیخواند، نهی فرمودهاند».[۱۸]
آنچه از نظر گذشت، اشارهای گذرا به شرایط لازم برای قرای قرآن بود. امید است که خداوند توفیق قرائتِ همراه با تدبّر و تفکر و نیز خضوع و خشوع را نصیب همۀ ما کند و شفاعت قرآن کریم را روزی آخرتمان گرداند.
ارجاعها:
۱. «مصباح الشّریعة و مفتاح الحقیقة»؛ منسوب به امام جعفر صادق (ع)؛ عبدالرّزاق گیلانی؛ تصحیح رضا مرندی؛ تهران: پیام حق؛ ۱۳۷۷؛ ص ۱۱۷.
۲. «آسمان و جهان» (ترجمۀ جلد چهاردهم بحارالانوار)؛ محمدباقر مجلسی؛ ترجمۀ محمدباقر کمرهای و محمدباقر بهبودی؛ تهران: اسلامیه؛ ۱۳۵۱؛ ج ۸، ص ۲۵۵.
۳. «ثواب الاعمال و عقاب الاعمال»؛ ابن بابویه قمی، محمد بن علی؛ ترجمۀ محمدعلی مجاهدی؛ قم: سرور؛ ۱۳۸۱؛ ص ۲۶۳ و ۲۶۴.
۴. همان. ص ۲۶۱.
۵. رک: «مستدرک الوسائل»؛ حسین بن محمدتقی نوری؛ بیروت: مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) لاحیاء التراث»؛ ۱۴۰۸ ق.؛ ج ۴، ص ۲۵۰.
۶. رک: «بحار الانوار»؛ علّامه محمدباقر مجلسی؛ بیروت: دار احیاء التّراث العربی؛ ۱۴۰۳ ق.؛ ج ۶۹، ص ۳۰۵.
۷. «آیین بندگی و نیایش» (ترجمۀ عدّة الدّاعی)؛ احمد بن محمد بن فَهد حلّی؛ ترجمۀ حسین غفّاری ساروی؛ قم: بنیاد معارف اسلامی؛ ۱۳۷۵؛ ص ۴۹۷.
۸. معنی آیه: بگو، خدایا، ای مالک همۀ موجودات، به هرکه خواهی، حکومت میدهی و از هرکه خواهی، حکومت را میستانی؛ و هرکه را خواهی، عزّت میبخشی و هرکه را خواهی، خوار و بیمقدار میکنی... . / آلعمران، ۲۶.
۹. «معراج»؛ سید عبدالحسین دستغیب؛ قم: دفتر نشر اسلامی؛ ۱۳۸۸؛ ص ۱۶۲.
۱۰. مشکاة الانوار فی غرر الاخبار؛ شیخ طبرسی، حسن بن فضل؛ ترجمۀ عبدالله محمدی و مهدی هوشمند؛ قم: دارالثقلین؛ ۱۳۷۹؛ ص ۲۷۷.
۱۱. «الخصال»؛ ابن بابویه قمی (شیخ صدوق)، محمد بن علی؛ ترجمۀ یعقوب جعفری؛ قم: نسیم کوثر؛ ۱۳۸۲؛ ج ۱، ص ۲۱۷.
۱۲. همان. ج ۱، ص ۱۷۲ و ۱۷۳.
۱۳. «مصباح الشّریعة و مفتاح الحقیقة»؛ منسوب به امام جعفر صادق (ع)؛ عبدالرّزاق گیلانی؛ تصحیح رضا مرندی؛ تهران: پیام حق؛ ۱۳۷۷؛ ص ۱۱۲.
۱۴. «اصول کافی»؛ شیخ کلینی، محمد بن یعقوب؛ تصحیح علیاکبر غفّاری؛ تهران: دارالکتب اسلامیه؛ ۱۳۶۵؛ ج ۲، ص ۶۱۵.
۱۵. ترجمه از استاد شیخ حسین انصاریان.
۱۶. «جهاد با نفس»؛ حسین مظاهری؛ قم: فدک فاطمی؛ ۱۳۸۳؛ ج ۱، ص ۲۷۲. / برگرفته از «مطلع الانوار»؛ محمدحسین حسینی طهرانی؛ تهران: مکتب وحی؛ ۱۳۹۴؛ ج ۱، ص ۲۲۳ و ۲۲۴.
۱۷. «من لایحضره الفقیه»؛ ابن بابویه قمی (شیخ صدوق)، محمد بن علی؛ ترجمۀ علیاکبر غفاری؛ تهران: صدوق؛ ۱۳۶۸؛ ج ۴، ص ۲۳۱.
۱۸. رک: «تهذیب الاحکام»؛ شیخ طوسی، محمد بن حسن؛ تهران: دارالکتب اسلامیه؛ ۱۳۶۵؛ ج ۶، ص ۳۷۶.