تهران- ایرنا- رییس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی از سعدی شیرازی به عنوان شاعر نامداری یاد کرد که حقایق عمیق را با زبان ساده بیان می کرد.

به گزارش ایرنا، به مناسبت فرارسیدن روز بزرگداشت سعدی شیرازی، مراسم بزرگداشت این شاعر پرآوازه ایرانی چهارشنبه ۳۱ فروردین ماه ۱۴۰۱ با همکاری سفارت ایران در تاجیکستان در فضای مجازی برگزار شد.
در این برنامه حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، غلامعلی حداد عادل رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی، محمد تقی صابری سفیر فوق العاده و نماینده تام‌الاختیار جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان، اصغر دادبه استاد دانشگاه علامه طباطبائی، شریف مراد اسرافیل‌نیا استاد دانشگاه آموزگاری تاجیکستان، مهدی محبتی استاد ادبیات دانشگاه زنجان، سید نجمی حسن زیدی دانشیار دانشکده دولتی آموزشی کراچی پاکستان، غالیه قنبربکوا استادیار بخش ایرانشناسی دانشکده شرق‌شناسی دانشگاه ملی قزاقی فارابی، عابد شکورزاده نویسنده و سعدی پژوه تاجیکی و آرتیق قادراف هنرمند و مجری سرشناس تاجیک سخنرانی کردند.
گزیده ای از سخنرانی استادان حاضر در این برنامه را می خوانید.


سعدی؛ استاد مسلم سخن
حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی: نخست روز اول اردیبهشت را گرامی می دارم که در تقویم ملی ما ایرانیان روز بزرگداشت استاد سخن، شیخ اجل، ابومحمد مشرف الدین مصلح بن عبدالله بن مشرف مشهور و مشتهر به سعدی شیرازی است. به روح بلند این شاعر بلند مرتبه ایرانی سلام و درود الهی می فرستم و از خداوند متعال خواستارم روح بزرگ و عزیز ایشان را با روح اولیا و علما محشور، قرین و مأنوس بفرماید.
پیش از آنکه نکاتی در باب مقام و شأن سعدی عرض کنم، ابیاتی را از او در وصف حضرت امیرالمونین(ع) قرائت می کنم؛ چرا که فردا نوزدهمین روز ماه مبارک رمضان و روز ضربت خوردن  امیرمومنان (ع) است. سعدی می گوید:
کس را چه زور و زهره که وصف علی کند
 جبار در مناقب او گفته هل اتی (اشاره به سوره قرآن کریم)
زورآزمای قلعه خیبر که بند او
 در یکدگر شکست ببازوی لافتی
مردی که در مصاف زره پیش بسته بود تا
 پیش دشمنان ندهد پشت بر غزا
شیر خدای و صفدر میدان و بحر جود
 جانبخش در نماز و جهانسوز در وغا
دیباچه مروت و سلطان معرفت
 لشکرکش فتوت و سردار اتقیا
فردا که هر کسی بشفیعی زنند دست
 مائیم و دست و دامن معصوم مرتضی
پیغمبر آفتاب منیرست در جهان
وینان ستارگان بزرگند و مقتدا
یا رب بنسل طاهر اولاد فاطمه   
یا رب بخون پاک شهیدان کربلا
یا رب بصدق سینه پیران راستگوی   
یا رب به آب دیده مردان آشنا
دلهای خسته را بکرم مرهمی فرست
 ای نام اعظمت در گنجینه شفا
یکی از دلایل اشتهار وسیع جناب سعدی در عرصه ادبیات فارسی و در عرصه فرهنگ ایرانی به ویژه فرهنگ عامه، زبان بسیار شیرین، نغز و ساده او است. بر خلاف آثار دیگر که به تکلف و تتوع سخن یا بسیار طولانی سخن گفته اند یا چنان پیچیده که مردمان امکان ایجاد نسبت و ارتباط با ان مطالب و معانی را نداشتند. جناب سعدی، عمیق ترین و ژرف ترین حقایق عرفانی و به ویژه اخلاقی را به زبان بسیار ساده و شیرین بیان کرده است.
این که ابن بطوطه ذکر می کند که مثلا در دریای چین ملاحان شنیده شعر سعدی را می خوانند یا در اطراف و اکناف ایران اسلامی، اشتهار وسیع او  جریان داشته است؛ به ویژه در میان مردم کوچه و بازار، اشعار و حکایت ها و روایت های او زبان به زبان می شده است؛ یکی به دلیل قصر کلام اوست، یعنی کلام دارای اختصار و دوم به دلیل شیرینی و جذابیت. یعنی علاوه بر عظمت معنا، دو صفت اختصار و زیبایی را  هم دارد. این دو در حقیقت  از جمله علل محبوبیت فوق العاده شیخ اجل در پهنه ادبیات و فرهنگ ایرانی است. تصور می کنم این را به نحوی از قرآن گرفته است. چون بنا بر روایاتی که در زندگی سعدی وجود دارد، او چیزی در حدود 25-30 سال، در بغداد زیسته و بغداد در قرن هفتم مهم ترین شهر علم یا مهم ترین مرجع و مخزن دانش ها و علوم در تمدن اسلامی بوده است. نمونه بارز آن وجود بسیار جدی مدارس نظامیه است.او مدت طولانی ای را در آن شهر به تحصیل علم و فقه و فضیلت پرداخته است. در محضر شیخ شهاب الدین سهروردی (ابوحفص) تلمذ کرده و در دو-سه قسمت از کلیات خود نیز از او نام برده است.
علم کلام و فقه و حتی ورود به غوامض فلسفی را به صورت مسلط و به صورت غالب طی کرده و با برجسته ترین سطوح علمی و موضوعات علمی در آن روزگاران تمدن اسلامی آشنا شده است. فلذا وقتی تقریبا در حول و حوش سال 655 هجری قمری به شیراز باز می گردد یک کوه استوار از تجربه، علم، عرفان، اخلاق، فقه، کلام و دیگر علوم رایج در تمدن اسلامی است. و آن کس که به این عقبه قدرتمندِ نظری تکیه بزند و در عین حال شیرین سخن و فوق العاده بهره مند از قریحه ذوق و شیدایی باشد، می تواند گلستان و بوستان را تولید کند. زیرا ظهور و زیبایی هم در فرم است و هم در معنا.
کسانی می توانند مروج و منتشر کننده  زیبایی باشند که هم از یک سو نسبت وسیع و وثیقی با حضرت معنا داشته باشند و از سوی دیگر دیگر زبانی شیرین، بیانی زیبا و ذوقی زیبا و زیبا پرداز که بتوانند با تلفیق این دو، آثاری جاودان و ماندگار بیافرینند و «سعدی» بهرمند از هر دو صفت بود! تحصیلش در بغداد و آن زبان شیرینش،  این جایگاه و مکانت عظیم را به او در پهنه  فرهنگ ایران زمین داد.
من تصور می کنم این ترجمه معنا به زبانی شیرین درحوزه اخلاق؛ در اینجا بحثی وجود دارد که من به آن ورود نمی کنم این که در آثار سعدی با گرایش عرفانی رو به رو هستیم یا گرایشات اخلاقی! که قطعا دومی است. و البته در تمدن ما یک نسبت ذاتی میان اخلاق و عرفان وجود دارد. ولذا شاید اصل بحث مبنی بر این که ما نگره عرفانی را تمیز دهیم از نگره اخلاقی، درست نباشد زیرا محال است کسی در عرصه طریقت به کمال رسد مگر اینکه متخلق به اخلاق الهی باشد. اخلاق بستر و زمینه به ظهور و به بار نشستن عرفان است. بنابراین نسبت ذاتی دارند و امکان فصل اینها وجود ندارد. ولی چون وارد قلمرو شطحیات نمی شود، وارد قلمرویی که عرفا در آن شهود  می کنند، نمی شود و بیشتر به دنبال اخلاق علمی و اخلاق نظری است و مهم تر بیان اینها برای عامه است؛ فلذا ما می گوییم بیشتر در حوزه اخلاق این معانی را به بیانی شیوا ارائه کرده است. من تصور می کنم این منش او در مختصر بیان کردن و زیبا بیان کردن متاثراز فرهنگ حاکم بر قرآن است. چون به هرحال او در دل این تمدن، معنا و مباحثی که در نظامیه تدریس می شده رشد کرده و در حقیقت ارادت او را به حضرت قرآن بر همگان روشن است. قرآن هم زبان شیرین، ساده و شیوا و موزونی دارد و خداوند از برای این که مطلبی را روشن کند به تصریح خود حضرت قرآن ابایی ندارد که حتی به پشه ای مثال بزند. اصولا معنا در بطن خود ساده است، زیبا در بطن خود ساده است و استادان مسلم سخن، استادانی هستند که عالی ترین معانی را در ساده ترین فرم و زیباترین فرم ارائه می دهند. حافظ را ببینید! یکی از پیچیده ترین و عمیق ترین مباحث عرفانی را ساده بازگو می کند:

در خلاف ‌آمد عادت بطلب کام که من
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم
لطفا جدی بگیرید این معنا را که معنا در ذات خود، هم ساده و هم زیبا است. جمع این دو است که حافظ، سعدی و مولانا می سازد. مغلق گویی شاید بیان گر ژرف ناکی معنا در جان برخی باشد اما امکان ارتباط با عامه را ندارد. امکان تحقق این آیه شریفه قرآن را ندارد که: « رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی* وَیسِّرْ لِی أَمْرِی* وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی* یفْقَهُواْ قَوْلِی » انشراح صدرم بده، کار را برایم آسان کن، عقده های  زبانم را بگشا تا مردم بفهمند حرفم را.
من تصور می کنم سعدی در متن چنین ادبیاتی، چنین سبکی را در بیان معنا برگزیده و می دانیم به این دلیل چقدر در جامعه ایرانی و بشری محبوب شده است.
مثالی در این باب عرض کنم و بعد بحثم را خاتمه می دهم. جناب سعدی در باب دوم بوستان  حکایتی دارد؛ من این حکایت را عرض می کنم و سپس معنای عرفانی آن را بازگو می کنم:
مرا شیخ دانای مرشد شهاب (این دقیقا همان ابوحفص شهاب الدین سهروردی ملقب به شیخ الاسلام است)
دو اندرز فرمورد بر روی آب  (و این بر روی آب را باید به جناب جامی در نفحات الانس روایتی کرده که سعدی به صحبت شهاب الدین سهروردی رسیده و با وی در یک کشتی سفر دریا کرده است. آیا واقعا چنین سفری بوده است یا نه! چون شیخ شهاب الدین بسیار اهل سفر به ویژه سفر مکه با مریدان و شاگردان بوده است. زیرا شیخ و الشیوخ بغداد بوده و جایگاه مهمی داشته است. یا واقعا در چنین سفرهایی سعدی با او همراه بوده یا  مثلا برای تکمیل قافیه آمده است)
یکی آن که در جمع بدبین مباش
 دوم آن که در نفس خودبین مباش
 شنیدمکه بگریستی شیخ زار
 چو برخواندی آیات اصحاب نار (بنابر روایات عرفانی بایزید بسطامی وقتی قرآن          می خوانده و به آیات اصحاب نار می رسیده، اشکش سرازیر می شده است)
 شبی دائم از هول دوزخ نخفت (عرفا نسبت مصادیق و معانی نسبتی بی واسطه دارند و انگار در هنگام خواندن این آیات خود عذاب می بیند و از حول و وحشت این عذاب، بایزید خوابش نمی برد)
به گوش آمدم صبح گاهی که گفت
 شبی دائم از حول حوق دوزخ نخفت
 به گوش آمدم صبح گاهی که گفت
 چه بودی که دوزخ ز من پرشدی
 مگر دیگران را رهایی بدی(رو می کند به سمت حضرت حق و می گوید چه می شد که من در دوزخ قرار می گرفتم و بنا به این قرار گرفتن دیگران مصون و ایمن از ورود به آتش دوزخ  می ماندند تا این رنج عظیم و جاودان را تحمل نکنند)
 کسی گوی دولت ز میدان ربود
 که در بند آسایش خلق بود (این فوق العاده مهم است، الخلق عیال الله. مردم عیال حضرت حق هستند و چه قدر خدمت به خلق و به ویژه آسایش خلق مهم است) جناب سعدی این نکته را در باب دوم بوستان می آورد.
 این به نظر می رسد دقیقا زبان شعری و شیوا بخشیدن به یکی از لطیف ترین لمعات عرفانی است که در کشف المحجوب یا در کتاب شطحیات الصوفیه به نقل از بایزید ذکر شده است که بایزید در یک مناجاتی به سمت حضرت حق روی می کند و می گوید: «خدایا اگر در سابق علم تو مشیت الهی تو رفته است که کسی از خلق خویش را به آتش عذاب دهی مرا در آنجا چندان بزرگ گردانی که با وجود من، دوزخف هیچ کس دیگر را در بر نتوان گرفتن»
مشاهده کنید که یک لطیفه روحانی و عرفانی چگونه در زبان سعدی شیرین و خوش بر جان مخاطب می نشیند. بایزید می گوید خدایا مرا چنان بزرگ گردان که جسمم تمامی دوزخ را فرا گیرد و اگر تو بخواهی دوزخ را از خلق و کسانی که گناه کرده اند پر کنی، جایی برای حضور آنان نباشد؛ من دردکش و بلاکش خلق تو باشم. یا حق.»
این زبان بوستان و گلستان  وحکایت های شیرین و فوق العاده به تعالی معنا و زبان در ایران کمک کرد. و سعدی استاد بی رقیب، پادشاه سخن، سلطان سخن این مرز و بوم گردید.
 در پایان اجازه دهید با ابیاتی از غزلیات سعدی، شیخ اجل، کلام امروز را به پایان ببرم:
آندوست که من دارم و آن یار که من دانم        
شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم    
 بخت این نکند با من کان شاخ صنوبر را        
بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم    
 ای روی دلارایت مجموعه زیبائی        
مجموع چه غم دارد از من که پریشانم؟    
 دریاب که نقشی ماند از طرح وجود من        
چون یاد تو می‌آرمخود هیچ نمی مانم    
 با وصل نمی‌پیچم وز هجر نمی‌نالم        
حکم آن چه تو فرمائی من بنده فرمانم    
 ای خوبتر از لیلی بیمست که چون مجنون        
عشق تو بگرداند در کوه و بیابانم    
یک پشت زمین دشمن گر روی بمن آرند        
از روی تو بیزارم گر روی بگردانم    

گلستان و بوستان؛ فرهنگ ساز و فرهنگ گستر
غلامعلی حداد عادل رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی:اول اردیبهشت هر سال روز سعدی نامیده شده است. این روز و تاریخ از خود سعدی گرفته شده است؛ چون در گلستان در مصرعی« اول اردیبهشت ماه جلالی» را آورده و در اشعار دیگر خود نیز از اردیبهشت ماه یاد کرده است. اگر کاخ شعر فارسی را به یک بنای بزرگ و باشکوه تشبیه کنیم، این کاخ دارای چند ستون است: یعنی فردوسی ،مولوی، نظامی، سعدی، حافظ، صائب و... سعدی یکی از ستون های کاخ بلند و باشکوه زبان و ادب فارسی است.
سعدی از جهات مختلف به زبان و ادبیات فارسی خدمت کرده است و گنجینه ای از خود به یادگار گذاشته است که مانند شاهنامه فردوسی فناناپذیر است. یعنی مانند یک رودخانه جاری از نسلی به نسل دیگر جریان دارد و محل استفاده فارسی زبانان و غیر فارسی زبانان است. نقش سعدی در زبان و ادب فارسی از جهات مختلف قابل بررسی است. از جهاتی چون: ذوق شاعرانه و قریحه شاعری، فصاحت و بلاغت، شیرین زبانی ،دلنشینی سخن - که در غزل عاشقانه دستی بالای همه دست ها دارد و در اشعار تعلیمی و اخلاقی مانند آنچه که در بوستان آورده است. همچنین در قصاید خود دارای برجستگی های ویژه ای است.
وقتی تاریخ ادبیات فارسی را می خوانیم و به سعدی می رسیم متوجه می‌شویم که زبان فارسی بعد از سعدی سلیس، شفاف و هموار شده است و پستی و بلندی در آن دیده نمی‌شود و این حاکی از جهش رو به جلویی است که با سعدی در زبان و ادبیات فارسی ایجاد شده است. سعدی با تجربه ارزشمندی که از جهانگردی داشته و با آشنایی با انواع معارف اسلامی یک کتاب جاودانه گلستان تدوین کرده است. این کتاب از زمان سعدی به بعد-یعنی از سال ۶۵۶ قمری تا امروز کتاب درسی برای هر کسی که می‌خواهد فارسی یاد بگیرد، بوده است.
گلستان برای نوآموزان فارسی زبان است مانند شیر مادر برای کودک است لذا کسی که در قدیم گلستان نمی‌خوانده، فارسیدان خوبی نمی شده است. البته هنوز هم خواندن گلستان برای کسی که می‌خواهد در زبان فارسی نویسنده و سخنور شود لازم است. سعدی علاوه بر جهات زبانی و ادبی از نظر فرهنگی هم سهم بزرگی در گسترش فرهنگ اسلامی - ایرانی دارد.
هر حکایتی از گلستان شامل یک پند است؛ به قول مرحوم دکتر غلامحسین یوسفی سعدی در بوستان آرمان گراست و در گلستان واقع بین و واقع گرا! اما آفاق بلند معنوی و بایدها و نبایدهای زندگانی را در بوستان بیشتر بیان کرده است.
 گلستان و بوستان فرهنگ ساز و فرهنگ گستراند و در حقیقت آثار سعدی به مثابه رسانه‌ای برای انتقال فرهنگ اند.

جامع ترین شخصیت تاریخ ادبیات ایران
محمد تقی صابری سفیر فوق العاده و نماینده تام الاختیار جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان: نکوداشت شایسته بزرگمردان عرصه علم و معرفت و تکریم و تجلیل از شاعران و اندیشمندان ایران زمین که هر کدام از آنان چون خورشیدی بر تارک آسمان فرهنگ و علم ادبیات جهان می درخشند، افتخاری بس بزرگ برای ما ایرانیان و تاجیکان و همه دوستان معرفت و ادب در تمام اعصار و در همه کشورهای جهان است.
شیخ مصلح الدین سعدی یکی از سخنوران تراز اول شعر و ادب فارسی است و در بین مردمان سه کشور پارسی زبان: ایران، تاجیکستان و افغانستان محبوبیت زیادی دارد و به همین خاطر فارسی زبانان از سعدی به عنوان یک شخصیت بزرگ و برجسته نام می‌برند و قریب به هشتصد سال است که شهرت سخنش به اطراف و اکناف عالم می‌رود و ذکر جمیلش در هر انجمنی به گوش می رسد و تا جهان باقی است       دردانه های پند آموز نظم و نثرش زینت‌بخش روزگار بنی بشر است. لذا تا در شریان انسانیت جوشش میل و عشق به زیبایی جریان دارد، نیاز به کلام عاشقانه این شاعر شیرین کلام وجود دارد.
هفت کشور نمی کنند امروز
 بی مقالات سعدی انجمنی
سعدی، شاعر توانا، نویسنده ای سترگ، فقیهی متبحر ، مفسری چیره‌دست ،محدثی مسلط به احادیث، عارفی ژرف اندیش، آرمانگرایی واقع بین و مردم شناسی آگاه به اقوام ایرانی و اسلامی است و در یک کلام جامع ترین شخصیت تاریخ ادبیات ایران زمین است.
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
 عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست  
هیچ کس به اندازه سعدی در آموزش زبان فارسی در جهان موثر نبوده است. گلستان و همیشه کتاب درسی زبان فارسی بوده و این اثر آن چنان استادانه ، شیرین و جذاب تدوین شده است که هر خواننده ای را به شوق وا می دارد و کمتر زبان دانی وجود دارد که سر سفره سعدی و کتاب گلستان او ننشسته باشد. گلستان سعدی برای پارسی خوان ها، پارسی آموزان و همه فارسی زبانان در حکم شیر مادر برای نوزاد است. نثر سعدی نیز رفیع ترین قله ای است که تاکنون هیچ یک از نویسندگان و ادیبان به پای  آن نرسیده اند. در این میان تسلط او به دو زبان فارسی و عربی و تبحر او در انواع شعر شامل غزل ، قصیده و ... در تاریخ ادبیات ایران زمین بی‌نظیر است.
بزرگداشت این شاعر شهیر و معرفی آثار گرانقدر او به دوستداران آثار و مفاخر فرهنگی ایران بزرگ به ویژه از اصحاب شعر و ادب ایرانی و اسلامی اقدامی ارزشمند در راه توسعه، تعمیق، همدلی، همزبانی و همگرایی منطقه‌ای است.
سعدی و راه دور میان درد و بیان
اصغر دادبه عضو هیأت مدیره انجمن آثار و مفاخر فرهنگی: سخن من درباره سعدی زیر عنوان سعدی و راه دور میان درد و بیان است. در این بحث می خواهم نشان بدهم که همه کارهای سعدی شاه کارند و دومی شاهکار تر است.
در یکی از غزلیات سعدی می‌خوانیم:
خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی
تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی
چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیایی...
در اینجا به دو اصطلاح مهم، بینندگان و مخاطبان را توجه می دهم! اصطلاحی از مقولات عشر، یعنی کمیت و کیفیت! در حقیقت کمیت امری تجربه پذیر و قابل اندازه گیری است و انسان چیزی را بیشتر می تواند بداند که قابل اندازه گیری برای او باشد. اما کیفیت عکس کمیت است. مخصوصا اگر به قول حکم، کیف نفسانی باشد!
احساسات و عواطف که به هیچ روی قابل اندازه گیری نیستند و تبدیل آن ها به کمیت نیز بسیار دشوار است، اما بشر به ناگزیر در کار این تبدیل است و از کودکی برای انتقال مفاهیم کوشش می‌کند که کیفیت را به کمیت تبدیل کند! کار علم هم همین است که به شکلی بتواند موضوعات خود را اندازه‌گیری کند و از طریق تجربه حسی موضوع خود را بررسی نماید ابن سینا پیش از مولانا نمونه ای از تبدیل کیفیت به کمیت را بیان    می کند و با بیان داستان کنیزک و شاه تلاش می‌کند از طریق پرسش های شفاهی نشان دهد آنچه که کنیزک پنهان کرده چیست! یعنی عشق را ! از طریق آن پرسش ها به سمرقند می رسد! وقتی به سمرقند می رسد نبض کنیزک تندتر می زند، این ضربان نبض در حقیقت یک امر الهی است که می‌تواند راهنمای حکیم یا پزشک باشد به سوی امر کیفی!
اما کار شاعر و شعر چیست؟ شعر ترجمان چیست؟ گاهی ما گزارشگر ادراکات خودمان هستیم که این امر جنبه علمی پیدا می‌کند. اما گاهی گزارشگر واکنش های ادراکی خودمان هستیم، چیز را می بینیم و می شنویم و احساس می‌کنیم و واکنش نشان   می دهیم! کار و شاعر در حقیقت گزارش عواطف و احساسات است که امری کاملاً کیفی است و در حقیقت می‌خواهد همه این ها را انتقال دهد و دشواری کار و میزان توفیق یک شاعر در انتقال عواطف و احساسات، پایگاه و جایگاه او را معین می کند.
سعدی می گوید :
 وگر حدیث کنم تندرست را چه خبر
که اندرون جراحت رسیدگان چونست
کسی که با من تجربه مشترکی ندارد، اگر بخواهم درد خودم را به او بگویم متوجه نخواهد شد! بنابراین باید سخن خودم را به کسی بگویم که اهل درد باشد و تجربه مشترک با من داشته باشد، به عبارتی باید همدلی ایجاد شود تا طرف مقابل بتواند پیام مرا درک کند.

یا وقتی می گوید:
به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت
 که تندرست ملامت کند چو من بخروشم
 یعنی کسی که زخم خورده است،  او را درک می کند و می فهمد
یا هنگامی که می گوید:
تو که گفته ای تأمل نکنم جمال خوبان
بکنی اگر چو سعدی نظری بیازمایی
بیان می کند که باید تجربه مشترک با من داشته باشید تا متوجه شوید چه می گویم لذا اگر همدلی باشد پیام شعر و شاعر منتقل خواهد شد
کار شاعران است که از طریق واژه ها و جمله ها درون یا کیفیت را به کمیت تبدیل کند. یعنی سوز آتشِ دل را نمی توان بیان کرد اما سوزی که در سخن هست، پیام آور همان سوز است! که همان تبدیل کیفیت از طریق واژه‌هاست به کمیت.
اگر سعدی نبود حافظ نبود. این نقش غیرقابل انکار سعدی است و اگر حافظ نبود باز هم سعدی بود. سعدی و سخن او خیلی روان است و زبان او زبانی است که هیچ آرایه و شگردی برای هدفی در آن نیست. لذا کسی که اندک اهلیتی داشته باشد با شنیدن کلام اوتکان می‌خورد! کسی که می خواهد سعدی را بشناسد باید از حافظ به سعدی بازگردد. وقتی به سعدی بازگشت و بیان ظاهراً ساده او را فهم کرد، آن زمان متوجه جایگاه بلند سعدی خواهد شد.

سعدی و تربیت انسان
شریف مراد اسرافیل‌نیا استاد دانشگاه آموزگاری تاجیکستان: سعدی از شاعران تراز اول تمدن بشری است. او با دو اثر خویش به نام‌های بوستان و گلستان و دیوان‌هایش، به عنوان معلم اخلاق، متفکر، حکیم زندگی و سراینده عشق و زیبایی شناخته‌شده‌است. از آنجا که پند و اندرز، یعنی تربیت انسان با معرفت، محور اساسی آثار سعدی است، او را پدر اخلاق نیز نامیده‌اند. آثار او منبع الهام بزرگترین سخنواران عالم گشته‌است.
مبنای آثار سعدی، آدمیت و تربیت انسان است. از نظر این شاعر، انسان به خودیِ خود انسان نیست، بلکه این آدمیت است که انسان را انسان می‌کند. در دوره معاصر که دوره زوال اخلاق است، نیاز بیشتری به کتاب‌های تربیتی از جمله گلستان و بوستان داریم. این دو کتاب همواره مورد استفاده جامعه علمی و تربیتی بوده‌است. وقتی به مشکلات معنوی و اخلاقی و فرهنگی و سیاسی جامعه امروز خود می‌نگریم، در یک کلام می‌توان گفت که در اخلاق و معنویت و در فرهنگ و سیاست و در بافت جامعه، چقدر جای بوستان و گلستان خالی است.

چهره شاداب شعرِ سعدی
مهدی محبتی استاد ادبیات دانشگاه زنجان : یک جنبه در چهره شاداب شعر سعدی، شکل ذهنی شعر اوست. شکل درونی شعر سعدی، نوعی پنجره گشودن به آفاق است. امروزه بین محتوا و فرم نمی‌توانیم تفاوتی قائل شویم. هر فرم موفقی، محتوای خودش را خلق می‌کند و هر محتوای موفقی، فرم خاص خودش را دارد. از آنجا که شعر سعدی برخاسته از یک جان شکفته است که خیلی اندوه‌های خاص مصیبت‌گرانه ندارد، فرم خاصی پیدا کرده است. سعدی، با فرم خاص شعر خودش، چهارپنجره به روی ما می‌گشاید: پنجره‌ای رو به هستی، پنجره‌ای به طبیعت، پنجره‌ای به جامعه و پنجره دیگری به انسان.
سعدی برخلاف برخی شاعران که پنچره‌ای به درون انسان باز می‌کنند، پنجره‌ها را رو به آفاق می‌گشاید و از طریق آینه‌سازی حیات، طبیعت، جامعه و دیگران، خودمان را به ما نشان می‌دهد.
این پنجره گشودن رو به آفاق، خودبه‌خود برای ما شادی به‌وجود می‌آورد. البته در مواردی هم از صحنه‌های اجتماعی می‌گریزد ولی عنصر غالب آثار او، احساس آزادی است که ما در برخورد با شکل شعری او پیدا می‌کنیم. کلیت اندیشه سعدی، نوعی هماهنگی بین فرم و محتوا در یک زبانی است که این زبان، خودش عنصر رهایی‌بخشی را هم دارد.
ساحت دوم چهره شاداب شعر سعدی آن است که بیشترین انتقادها در ادبیات به سعدی وارد شده و  مخالفان زیادی داشته است؛ مثل افراطیونی که تمام معنای شعر و ادبیات را آشوب و حرکت و مسئولیت می‌دانستند، طیف دیگر کسانی بودند که دنبال پیدا کردن تناقض در شعر سعدی بودند. اما با وجود همه انتقادها، شعر سعدی همچنان شاداب و در حال درخشش است و فرم شاداب خود را حفظ کرده‌است.
چه چیزی در شعر سعدی وجود دارد که با این همه حمله، فرم بشاش خودش را حفظ کرده‌است؟ یکی به دلیل ساختار درونی خود شعر (شکل ذهنی) و دیگری قدرت اقناع عقلی شعر سعدی در پس حادثه‌ها. البته باید تأسف بخوریم که شعر سعدی خیلی در مدارس، دستگاه‌ها و رسانه‌ها مطرح نیست و این نشان می‌دهد که جامعه ما، جامعه شادابی نیست.

سعدی؛ شاعر مبتکر و صاحب سبک
سید نجمی حسن زیدی دانشیار دانشگاه دولتی آموزشی کراچی پاکستان: اگر در تاریخ ادبیات فارسی بخواهیم استادانی را انتخاب کنیم که صاحب سبک و ابتکاراند، بدون تردید یکی از آنان سعدی شیرازی است. او در اقسام مختلف شعر طبع‌آزمایی کرده و در هر یک داد سخن داده‌است.
نقطه قابل‌توجه در قصاید ساده و روان سعدی آن است که هرگز طول و تفصیل و مضمون‌نگاری متقدمین خود را ندارد و در مدیحه‌ها هم پادشاهان و امیران زمان را به عدل و نیکوکاری می‌خواند و حتی توجه آنان را به سپری شدن روزگار و گذرا بودن جاه و جلال و دگرگونی احوال جلب می‌کند. این اندرز دلیرانه تا آن زمان در ادبیات ایران سابقه نداشته‌است. برجستگی دیگر شعر سعدی، توجه به غزل‌سرایی است. پیش از او شاعران نامی غزل هایی داشتند اما شعر رسمی، قصیده بود و غزل، مقامی فرعی داشت. سعدی غزل را که بیشتر تابع احساسات است، بر قصیده ترجیح داد و آن را ترویج کرد.
سعدی غزل را به نقطه کمال رسانده‌است. نثر روان و شیرین سعدی هم قبل از خودش سابقه نداشت. او در گلستان، وزن و تناسب را در نثر فارسی به اوج رساند. او همه اندوخته‌های خود را در راستای اصلاح مردم به‌کار برد.
سعدی همواره اندرز می‌دهد و در عین حال، شیرین‌بیان‌ نیز هست.


محبوبیت سعدی شیرازی
غالیه قنبربکوا استادیار بخش ایران‌شناسی دانشکده شرق‌شناسی دانشگاه ملی قزاقی فارابی: سعدی از خوش‌زبان‌ترین شاعران فارسی‌گوی است که محبوبیت زیادی دارد. سعدی در دوران سخت حمل مغول به ایران زندگی کرد، مولانا هم همین‌طور. هر دو تلاش کردند تا با قدرت زبان، با شرایط موجود مقابله کنند. در آن زمان مردم مأیوس بودند و فکر می‌کردند دیگر زندگی خوب و خوشی نخواهند داشت ولی می بینیم که سعدی و مولانا  به ما می‌آموزند که هرگز نباید امیدمان را از دست بدهیم.
زشتی و پلیدی همه جای دنیا وجود دارد. اما قدرت زبان می‌تواند با این پلیدی‌ها مبارزه کند. سعدی به ما این را می‌آموزد و می‌گوید همه ما اعضای یک بدن هستیم ولی در جامعه امروز می‌بینیم که خودمان، دست خودمان را می‌بریم و احساس درد نمی‌کنیم؛ یعنی انسانیت تا این حد از دست رفته‌است. در چنین شرایطی خواندن شعر سعدی و رساندن پیامش به همه بسیار مهم است.

هر روز، روز سعدی است
عابد شکورزاده نویسنده و سعدی‌پژوه تاجیکی: در جهان معنوی ما هر روز، روز سعدی است. بارها گفته شده‌است که سعدی در منطقه فرارود از جایگاه بالایی برخوردار است. تغییر جو سیاسی بخارا در آغاز قرن بیستم و تسلط شوروی بولشویک بر این منطقه باعث شد توجه نسل ما به امثال سعدی کمتر باشد.
در طول هفتاد سال تسلط شوروی، مردم تاجیکستان هیچ‌گاه نسخه کامل گلستان را ندیدند. بوستان شیخ اجل هم در آغاز دهه 1990 میلادی به شکل کامل‌تری چاپ شد. در یک ابتکار بی‌سابقه، دانشنامه ملی تاجیکستان، سه جلد کتاب از سعدی منتشر کرد. سال گذشته کتاب گلستان مصور سعدی را به دو خط فارسی و کریلی منتشر کردیم تا نسل جدید تاجیکستان با این کتاب آشنا شوند. همچنین متن کامل و شرح گلستان و بوستان را هم به هر دو زبان منتشر کرده‌ایم.
پایان برنامه با دکلمه اشعار سعدی
در پایان این برنامه نیز، آرتیق قادراف هنرمند و مجری سرشناس با دکلمه ابیاتی از اشعار سعدی شیرازی یاد و نام این شاعر و عارف بلندمرتبه ایرانی را گرامی داشت.