به گزارش ایرنا ، می گویند شب قدر است شبی که از هزار ماه برتر است، میگویند این شب فرشته ها به اذن خداوند به زمین می آیند و تا صبح بین زمین آسمان در رفت و آمدند و آرزوهای انسان را از فرش به عرش می برند.
و امشب هم شب قدری است خاص، خاص و به ویژه برای من.
این شب من به مراسم شب قدری دعوت شدم که شاید متفاوتترین لیالی قدر عمرم باشد.
همه دعوت هایی که تاکنون بودم از جنس دیگری بود، می گویند اینجا العفو گفتن معنای متفاوتتری دارد.
قرار بود ساعت ۲۲ برای حضور در این مراسم سر قرار باشم اما من از روی کنجکاوی و البته رغبت دقایقی قبل از آغاز مراسم به میعادگاه می رویم ، شاید اندوخته ای بیشتر از آنچه در ذهن برایش کیسه دوخته ام، برداشت کنم.
به دلیل برخی از ویژگی های خاص محل برگزاری مراسم، باید منتظر بمانم تا یکی از کارکنان مرا به محل پیش بینی شده برای آیین شب قدر راهنمایی کند.
با گذر از چند اتاقک و راهرو به محوطه ای می رسیم که گنجایش میزبانی از چند صد نفر در آن فراهم است.
همه به ردیف نشسته اند، عده ای به نماز ایستاده و برخی به تلاوت قرآن و ادعیه مشغول هستند.
از سر و شکل محوطه مشخص است که کاربری اصلی اینجا چیزی دیگری است اما تلاش شده تا با نصب بنر و پارچه نوشته، محل برای برگزاری مراسم روحانی شب قدر مهیا کنند.
با همراهی راهنمایم در گوشه ای از مجلس می نشینم، چشمانم کنجکاو بین جمعیت دو دو می زند، نمی دانم در پی چه هستم اما یقین دارم که امشب فیضی عظیم نصیبم می شود.
از پیر و جوان و میانسال ، همه چشمانشان مملو از حسرت و اندوهی خاص است، اندوهی که در سکوت خروار خروار با انسان سخن می گوید.
غرق در سیما و احوالات حاضران در محفل بودم که صوت آزمایش بلندگو و میکروفن مرا به خود آورد.
مراسم شروع می شود.
مرد تنومندی در جایگاه قرار می گیرد، پس از لحظاتی طنین دلنشین آیات قرآن این قاری میانسال همه حاضران را غرق در سکوت می کند.
مبهوت صوت دل انگیزش شدم، تصورم بر این بود که این قاری یکی از مهمانان خاص مراسم است که برای معنوی تر شدن مراسم به این ضیافت دعوت شده است.
اما پس از تلاوت قرآن دیدم که به میان جمعیت حاضر در جلسه رفت و دوستانش با اندکی جابجایی، فضا را برای نشستنش مهیا کردند.
روحانی مراسم به سخنرانی میپردازد از اهمیت و ارزش شب قدر پیش خدا می گوید از بخشایش باریتعالی می گوید، از خداوندی که منتظر برگشتن بنده های خود است ، از خداوندی که بی کم و کاست میبخشد.
می گوید، مهربان خدایی است که آغوشش برای بندگانش گشوده است، خدایی که مهربان تر از مادر است.
می بینی که فرزند هر کاری کند مادر می بخشد ، ناراحت می شود اما به طور حتم باز می بخشد و راضی به رنج فرزندش نیست.مهربانی مادر اما طیف کمرنگی از مهربانی خداست، آغوشش برای همگان بی کم و کاست باز است.
شب توبه و انابه است، سخنران از مستمعین می خواهد که به درگاه خدا پناهنده شوند و از او مدد بخواهند.
سپس به بیان مظلومیت و غربت امیرالمومنین علی (ع) میپردازد.
از بزرگواری و عظمت مولای متقیان میگوید از اینکه شان و مقام و بزرگواری این امام همام تاکنون شناخته نشده است و همواره مظلوم بوده است.
در پایان هم روضه شهادت حضرت علی را می خواند.
سپس مداح مراسم شروع به خواندن دعای مجیر می کند خداوند را قسم می دهد به تمام اسامی با عظمتش که ما را از آتش جهنم پناه دهد.
نوای اجرنا من النار یا مجیر در محوطه ندامتگاه گرگان طنین انداز می شود، اشک از چشم ها جاری می شود. حاضران چنان ضجه می زنند که که مداح لحظاتی منقلب می شود و فقط صدای آه و گریه به گوش می رسد، واقعا شب قدر متفاوتی است و تجربه ای خاص برای من خبرنگار.
مهمانان ضیافت الهی دستان خالی خود را به سمت آسمان دراز کردند و از خداوند طلب بخشش و مغفرت دارند.
پناه می خواهند از آتشی که خود با اعمال و رفتارشان افروختند و از خدا طلب یاری می خواهند.
از همراهم جدا می شوم و به میان جمعیت می روم،
دوست دارم خدا هم مرا در بین این توبه کنندگان بپذیرد.
احساس می کنم این ها دل شکسته ترند و خدا صدای دل شکسته را بی پاسخ نخواهد گذاشت.
دعا تمام می شود نوبت قرآن به سرگرفتن می رسد چند نفر می آیند و بین جمعیت قرآن توزیع می کند، من هم در کنار بقیه می نشینم و منتظر هستم تا قرآن به سر بگیرم.
سخنران مراسم بعد از چند لحظه راز و نیاز و درد و دل با خدا، از همه می خواهد قرآن ها را باز کنند و خدا را قسم دهند به بزرگی و عظمت اش که بگذرد از گناه
قرآن ها را بر سر می گذاریم نوای بک یا الله جمعیت تا آسمان می رود.
به یقین ملائکی که برای خوشه چینی به زمین آمدهاند این صدا را با خود به عرش اعلا خواهند برد، به خدا می گویند که جمعیتی از انسان های خاص در روی زمین صدایش می زنند و از او طلب یاری و بخشش و مغفرت دارند.
اسامی ائمه یکی پس از دیگری بیان می شود هر کدام را ۱۰ مرتبه قسم می دهند که شافی و شفاعت کننده باشند در نزد پروردگار برای تمامی درد دل های شان.
اینجا سخت نیست حدس درباره آرزو و خواسته حاضرین همانگونه که برخی از حاضران لباس های یک شکل و هماهنگی دارند آرزوهای شان هم یکی است.
آری اینجا همه مددجویان برای آزادی خود از زندان آرزو می کند، برای رهایی از زندانی که خود برای خود ساخته اند، زندانی که تن را محدود کرده است برای زندان نفس هم دعا می کنند.
مددجویانی که به خاطر ضعف نفس گرفتار زندان تن شدند و اینک در ندامتگاه گرگان زندانی هستند.
مراسم قرآن به سر رفتن تمام می شود، شب از نیمه گذشت ، حس و حال عجیبی دارم، احیای شب قدر بین زندانیان ندامتگاه گرگان درس ها و آموز های زیادی براین حاصل کرد.
زندان را ترک می کنم، جسمم را با خود می برم اما روحم در ندامتگاه گرگان جا مانده است، بیشتر که فکر می کنم این سووال در ذهنم متبادر می شود آیا ما انسانها هم در زندان نفس اسیریم، در زندانی که دیوارهایش را از غرور، تکبر و حرص و حسد و طمع ساخته ایم آیا برای رهایی آن تلاش می کنیم.
همان طور که دیوارهای قطور و بلند زندان بین مددجویان و عزیزانشانشان فاصله انداخته است، به طور حتم دیوار گناه هم مانعی بزرگ بین بنده گناهکاری چون ما با خالق مهربان است.
در گفت و گویی با چند تن از زندانیان داشتم اغلب آنها موادمخدر، سرقت، جعل اسناد، قتل و یا جرایم مالی غیرعمدی را علت زندانی شدنشان اعلام و در کلام همه تکرار واژه آزادی بود، آزادی از زندان ، آزادی از بند نفس.
در چنین شبی از شب های ویژه رمضان ۱۴۰۱ با خاتمه ماموریت کاری ام زندان گرگان را ترک می کنم به امید رهایی همه آنانی که در بند زندان گرفتارند و مهم تر دعا کنیم که جامعه بدون زندان داشته باشیم و همه در صلح و آرامش و بدون دغدغه در کنار هم زندگی کنیم.
اَللّهُمَّ فُکَّ کُلَّ اَسیرٍ