یاسوج - ایرنا- ای قدس شریف،اراده تاریخ با گامهای خلوص و قدمهای فحوص ،پای به میدان نهاده و دل به شیدایی دلدار سپرده ،سربندهای عشق را به نامت ای قدس شریف بسته و پرچم اتحاد برافراشته با فریاد ایها المسلمون اتحدوا اتحدوا ،جهان بیداری را به ایستادگی در برابر جور جائران تاریخ فرا می خواند.

ای قدس، ای جغرافیای مظلوم تاریخ ،ای بیت المقدس  عشق، ای سرزمین تین و الزیتون و ای میعاد دلهای سوخته و محزون سوگند به اشکهای کودکانت و خون سرخ شهیدان جوانت سوگند به داغ همیشه بر دل مانده مادرانت و غرور شکسته پدرانت که دردهایت را ندا و نداهایت را تکبیر و تکبیرهایت را از مناره های بلند ایمان از کرانه های باختری تا خاور همیشه سرفراز آزادی  فریاد خواهیم زد و خفتگان خاموش و خاموشان خفته در غفلت را با طلیعه های صبح صادق  از انزوای عافیت به میدان رشادت خواهیم کشاند.
ای قدس ،ای جغرافیای رنج و بیداد،ای سرزمین آتش و باد ،ای ستبر استقامت و ای صحیفه صلابت در چلیپای زلف دخترانت و در زخمهای عمیق  قلب کودکانت، عدالت چون مسیحایی بر صلیب ،مریم های مقدس بیداری را به آزادی می خواند و عمران های اراده را به وادی الطوای حقیقت تا ننگ  شرارت قابیلها را  و  معصومیت در خون فتاده هابیلها را فریاد زند و کوچه های فهم انسانی و جهان شعور بشری را به عدالت مظلومانه ای که در خلوت نخلستانهای توحید،درد جانکاه غربت را  در چاه فریاد زد و سرخی جاودانه اش در محراب بندگی، پرچم حقیقتی افراشت تا هر کجا ستم خیمه زند و کفتار بیداد لانه گزیند ، شیران بیشه حق و فرزندان مکتب حقیقت ،تیغ برّان عدالت بر کشند و خانه بیداد فرو ریزند.
من در مسجد الاقصی تو ،آنجا که نخستین قبله گاه مسلمانی من  و آخرین رسالت انسان بودن من است،صلاه آزادی خواهم گذارد و پیشانی عبودیت بر خاک بندگی خواهم نهاد. کدام قلم تواند شراره های اندوهی که از مجمر  دلهای سوخته و رنجهای پیران فرتوته برمی خیزد را بر صفحه نگارد و در شعله های خشم نسوزد؟

کدام قلم تواند شرح انتفاضه بخواند و  خاموشی گزیند؟ کدام قلم تواند شرح پریشانی دختران بی سرپناهی که برق جهان را در سرخی رعب انگیز موشکها و موسیقی حیات را در غرش مرگ زای گلوله ها و شمیم  زندگی را در دود و غبار تیرها و امنیت را زیر چکمه های غداران قدرت و کفتاران مکنت و دریغا که دستهای کودکی شان به جای عروسک ،زخمها  بر می چیند و سهم چشمهایشان  از دنیا، شرارتی است که می  تازد و رذالتی که تمام هستی شان را می رباید گویی زاده شده اند تا طعم تلخ زندگی را در مغیلان آوارگی بچشند و شراب محنت را  از جام بی سرپناهی بنوشند  و گرگهای بر سریر قدرت نشسته دندانهای تیز طمع را در بدنهای نازکشان فرو کنند.

و چه معصومانه اورشلیم امیدهایشان از هشت گوشه عمارت معمور مسجد الاقصی  تا قبه الخضرا، سر ستونهای استوار استقامت را  وادی به وادی ترجمه می کند و رنج بی سرپناهی را مغیلان به مغیلان 
آخرین آدینه  ماه صیام است دلهای آشنا به سِحر سحرگاه ،  جانهای شیفته  جمال دلدار و  منتظران ظهور آخرین ندبه های ماه قرآن را به نام منتَظَر حضور می خوانند که : این المنتظر لاقامه الامت العوج .. این القائم العدل و المشتهر
روز قدس ، روز اتحاد ملتهای آزاده و  انسجام  امتهای ستمدیده  رجاء مظلومان و منتهی الامال  بی پناهان فراتر از جغرافیای زمین و فارغ از حصارهای زمان ،رها از تعلق رنگ و نژاد و بی اعتنا به تفاوت زبان و لباس و در یک کلام رستاخیز عدالت و بیداری وجدانهای تشنه حقیقت است  که از نای آزادگان برمی خیزد و آخرین آدینه رمضان را به انتظار ظهور پیوند میزند.
فعال رسانه ای و مدیر کانون فرهنگی هنری صبا*