اینگونه بود که این سخن به حقیقت پیوست و دیدیم که سربازان امام و انقلاب جانانه پای ارزش ها ایستادند و هشت سال از مرز و بوم میهن اسلامی دفاع کردند. حالا از بسیاری از همان سربازان امام که جزو نسل اول انقلاب بودند و پای ارزش ها ایستادند، یا فقط قاب عکسی مانده که بالای مزارشان است و نامشان کوچه ها و خیابان های شهرمان را زینت بخشیده یا در جبهه جهاد تبیین و کار فرهنگی هستند و به تربیت نسل جدید مشغولند.
حالا تصور کنید در نمایشگاه قرآن مشغول بازدید از غرفه ها و بخش های مختلف در مصلای امام خمینی (ره) هستید که صدای نوجوانانی توجه شما را جلب می کند. گویی نسلی جدید در این نمایشگاه اعلام حضور می کنند و می خواهند بگویند همچون پدرانشان سربازان امام و انقلاب هستند، نسلی جامانده غیور از دهه ۹۰.
سلام فرمانده، سلام از این نسل غیور جامانده
سلام فرمانده، سیدعلی دهه نودی هاشو فراخوانده
وقتی نگاه می کنی، دختران و پسرانی را می بینی که با تمام وجود این سرود را می خوانند و به امام زمان (عج) می گویند:
بیا جون من بیا، بیا یارت میشم، هوادارت میشم، گرفتارت میشم
علی بن مهزیارت میشم، با همین قد کوچیکم، خودم سردارت میشم
نیازی به نوشتن همه این شعر نیست. بسیاری از کودکان و نوجوانان زیر لب این شعر را در خانه و مدرسه زمزمه می کنند. روز قدس هم این سرود زینت بخش راهپیمایی بود که کودکان و نوجوانان در خیابان های انقلاب زمزمه می کردند.
امسال که نمایشگاه قرآن بیست و نهمین دوره را پس از دو سال تعطیلی و بلای کرونا تجربه می کند، فضای دل انگیز و بانشاطی را برای بچه ها فراهم کرده بود. به طوری که هر گوشه از نمایشگاه را که نگاه می کردی، از نوزادانی که در آغوش مادران خود بودند تا نوجوانانی حضور داشتند که یا مشغول بازی و تفریح بودند یا در غرفه های مختلف نمایشگاه تجربیات دیگران را می آموختند.
حضور پرشور کودکان و نوجوانان چه در میان سبزه های مقابل شبستان مصلی در هنگام افطار یا شرکت در نماز جماعت یا ثبت نام برای حضور در مسابقات حفظ قرآن یا بازی های رایانه ای از جلوه هایی بود که در نمایشگاه قرآن صحنه های زیبایی را رقم می زد.
به عنوان نمونه، غرفه سواد فضای مجازی و کودک، پر بود از بچه های قد و نیم قد که سر و صدایشان توجه دیگران را به خود جلب می کرد که اینجا چه خبر است. بچه ها مشغول تماشای یک نمایش عروسکی بودند و پدر و مادرها هم از بیرون شاهد واکنش آنان و برخی هم گوشی به دست از جگرگوشه هایشان عکس و فیلم می گرفتند.
پرداختن به کارهای کودکان سرمایه گذاری برای آینده است
حنانه سادات هفت ساله و حلما سادات چهار ساله همراه پدر و مادرش از این غرفه بیرون آمدند. از حلما که چادر مشکی بر سر داشت، پرسیدم؛ چی دیدی ولی اینقدر آرام صحبت می کرد که متوجه حرفش نشدم. گفتم می تونی ماسکت رو برداری. او هم از خرید دفتر و کتاب هایی گفت که با نمادهای ایرانی در نمایشگاه عرضه شده بود.
حلما سادات هم با زبان کودکانه اش گفت که اسباب بازی و مدادرنگی و دفتر نقاشی خریده و در غرفه سواد فضای مجازی نقاشی کرده و بعد همان نقاشی را رنگ آمیزی کرده است.
محمدمهدی دلاور پدر دختر چهار سال و نیمه ای بود که خنده های فرزندش را هنگام دیدن نمایش نگاه می کرد و لذت می برد. درباره حضور کودکان پرسیدم گفت چون مسئولان نمایشگاه برنامه ریزی خوبی برای کودکان انجام داده اند، حضور بچه ها اینقدر پررنگ شده است.
به گفته دلاور وقتی بچه در خانه، موتور محرکی برای حضور خانواده در نمایشگاه شود، نتیجه اش همین حضور می شود. او به یک نکته هم اشاره کرد و گفت: وقتی در نمایشگاه به بچه ها خوش بگذره و کیف کنند، حس می کنم وصلت خوبی با آموزه های قرآنی پیدا می کنند. یعنی از رهیافت بازی به قرآن و بحث های معارفی می رسند.
او که یک پسر ۱۰ ساله دارد که خودش در فضای قرآنی فعالیت می کند، سفارش کرد که هر چقدر به کارهای کودک پرداخته شود در واقع سرمایه گذاری است و در آینده به راحتی می توانیم آنان را در دستگاه معارفی و اهل بیتی به کار بگیریم.
آشنایی کودکان با نمادهای ارزشی و دینی
محمد کمانی هم یکی از پدرانی بود که منتظر پایان نمایش بود و به دخترش نگاه می کرد. او هم گفت چون خانواده های مذهبی اینجا هستند، یک فضای خوبی است و اکثر بازی ها و جایزه ها اسلامی است و تاثیر خوبی بر آنها گذاشته است.
او که یک پسر هفت ساله و دختر سه ساله دارد، دو بار به نمایشگاه آمده بود و زمانی که علت را پرسیدم گفت: هم خرید خانم تکمیل نشده بود و هم بچه ها خوششان آمده بود و اگر از روز اول می اومدیم شاید بیشتر از این می اومدیم.
فرهاد یاوری نیا به همراه خانمش نظاره گر دلبند خود بودند که یاوری در پاسخ به سوالم گفت: بچه ها با این محیط معنوی ارتباط برقرار می کنند و با نمادهای دینی روبرو می شوند و همین که سایه ای در ذهنش بیاندازد کافی است و انتظار ندارم درباره جزییات تصاویر شهدایی که در نمایشگاه به نمایش درآمده، چیزی بدانند و همین تصاویر و نمادهایی که برای جامعه ما ارزشمند است، برای فرزند من نیز در این سن و سال کافی است.
خانم مقدم، همسر یاوری هم گفت: این نمایشگاه فرصتی است که پدر و مادر بتوانند کتاب ها را با فراغ بال بیشتری نگاه کنند یا غرفه هایی را که دوست دارند، ببینند و هم بچه ها مشغول می شوند و هم پدر و مادرها.
منظور این مادر از غرفه هایی که بچه ها دوست دارند، غرفه های بازی های نرم افزاری و نوشت افزار ایرانی اسلامی بود که به خانواده ها آگاهی های خوبی می دادند. به همین دلیل خانم مقدم گفت: الان من بهتر می تونم درباره کارتون هایی که بچه ام می بینه، تجدیدنظر کنم و این که این کارتون ها چه خطراتی ممکن است داشته باشد. به هر حال پدر و مادر هستیم و وظیفه داریم کارهای بچه هایمان را رصد کنیم. اگر ما این اگاهی را نداشته باشیم ناخودآگاه فرزندان تحت تاثیر قرار می گیرند.
وی که مدت ها به دنبال یک نرم افزار خوب قرآنی برای فرزندش بود، گفت: من نتوانستم یک نرم افزار مناسب برای پسر پنج ساله ام تهیه کنم ولی توی نمایشگاه یک غرفه جالب دیدم که نرم افزارهای خوبی برای بچه ها داشت.
در میان هیاهوی بچه ها که مشغول دیدن نمایش عروسکی هستند به سراغ مدیر غرفه سواد فضای مجازی و کودک می روم و از او می خواهم حال و هوای بچه ها را در این غرفه وصف کند.
عطش کودکان بعد از کرونا در نمایشگاه قرآن برطرف شد
شکوفه نادری گفت: امسال به لطف خدا بعد از ایام قرنطینه و کرونایی بازگشایی نمایشگاه قرآن ، ما که قرار بود خدمتگزار مردم باشیم، با این احتمال روبرو بودیم که مبادا استقبال کمرنگ باشد ولی از همان شب های اول افراد بسیاری حضور پیدا کردند و مردم به هم اطلاع می دادند و حتی فراتر از تابلوهای شهری و رسانه های عمومی دیدیم که رسانه های مجازی فعالیت می کردند.
وی افزود: در دوران کرونا بیشتر مجموعه های آموزشی و فرهنگی تعطیل بودند و برنامه نداشتند و والدین احساس عطش می کردند که بچه ها در یک فضای عمومی و ارتباط جمعی قرار بگیرند. کودکان در این غرفه از فعالیت های دست ورزی مانند کاردستی و نقاشی استقبال می کنند.
نادری که حواسش به رفت و آمدهای دست اندرکاران غرفه هم بود، اضافه کرد: بچه ها از فعالیت های عمومی مثل مسابقات و نمایش خیلی لذت می برند و دوست دارند مشارکت داشته باشند و این عطش بسیار احساس می شد. با توجه به این عطش، نمایشگاه به قدری ظرفیت داشت که می شد در بخش کودک سرمایه گذاری بیشتری کرد تا فعالیت های متنوع تری ارائه شود.
راهکارهای ترک اعتیاد کودکان به موبایل در نمایشگاه قرآن
از نادری خواستم تا اگر خاطره ای از این غرفه دارد، تعریف کند و او گفت: بیشترین چیزی که برای من جذاب و دوست داشتنی بود، این بود که بچه ها شعرهای بلند و سوره های سختی رو حفظ کرده بودند و اینجا می خواندند و این مساله نشان می دهد که دوره های مجازی کار خودشان را کرده بودند و آموزش متوقف نشده بود و شاید مجموعه های خصوصی پررنگ تر از مدارس کار کرده بودند و اگر آموزش رسمی با مشکل مواجه شده بود و نمی توانستند فعالیت فوق برنامه داشته باشند ولی آموزشگاه های مجازی خیلی فعالتر بودند.
وی گفت که محدوده سنی ۳ تا ۱۰ سال مناسب بچه های این غرفه است که کاردستی و نقاشی می کنند. البته غرفه بازی های رایانه ای، معرفی نرم افزارها و سایت های مفید، غرفه معرفی کتاب و محصولات انتشاراتی و همچنین مشاور کودک و فناوری از دیگر غرفه های این بخش است و نکته جالب این است که از بچه ها تست وابستگی به فضای مجازی می گیرند و والدین درباره وابستگی فرزندان خود به موبایل و تبلت و راهکارها برای ترک و کمرنگ کردن و جایگزین کردنش با مشاوران به گفت وگو می نشستند.
غرفه نهضت جهانی نهج البلاغه خوانی یکی از بخش هایی بود که کودکان در گوشه ای از آن مشغول نقاشی و بازی بودند. قبلا درباره این غرفه گزارشی منتشر کرده بودم با عنوان هم کباب بخورید هم نهج البلاغه یاد بگیرید و حالا فقط به سراغ بخش کودکان این غرفه می روم.
از صدرا اخلاقی که ۱۱ سال دارد و مشغول نقاشی است، می پرسم کلاس چندمی و او می گوید کلاس چهارمم، دارم میرم پنجم . گفتم هنوز چهارمی و او گفت دو ماه دیگه میرم پنجم. صدرا سر فرصت مشغول نقاشی است و یکی از متصدیان غرفه به او کمک می کند. البته صدرا یک خواهر هم دارد که با مادر و عمه اش مشغول بازدید از سایر غرفه های نمایشگاه هستند. از او درباره موضوع نقاشی پرسیدم و صدرا گفت: این نقاشی درباره امام علی (ع) است. وقتی امام دعا می کنه، همه شیطانی ها از او دور می شن.
تحلیل نقاشی کودکان برای والدین
نرگس سادات موسوی که آموزگار پایه اول ابتدایی است، برای اولین بار با این مجموعه همکاری می کند و چون در دانشگاه و سمینارها و کارگاه هایی حضور داشته، تجربیاتی خوبی را به دست آورده است.
موسوی خلاقیت بچه ها را در ریسه ها و مهرهایی می داند که در غرفه به من نشان می دهد. او گفت: وقتی داستان یک پدر را برای بچه ها می گوییم که در داخل خانه ای نوشته شده، یعنی امنیت و گرما می دهد و قلبمان پر از عشق و محبت پدر می شود. ما جایگاه پدر را برای کودکان می گوییم و خودشان به حضرت علی (ع) می رسند که آن حضرت برای یتیمان گندم می بردند و نماد مهر گندم را هم برای همین در غرفه گذاشتیم.
او در حالی که جوابم را می داد، کار بچه ها را هم راه می انداخت و به یکی از دخترهایی که نقاشی کشیده بود آفرین گفت و در ادامه پاسخش به یکی از هنرهایش اشاره کرد و گفت: اگرچه جزو وظایفم نبوده ولی رصد می کنم و نقاشی بچه هایی را می بینم که علائم خاصی دارند. مثلا ناراحتی یا اضطراب زیاد دارند و پدر و مادرها را درجریان قرار می دهم که این کودک در آستانه یک افسردگی در سنین بزرگتری است.
وی افزود: چون معلم هستم و از این موارد زیاد می بینم و در واقع در سن کودکی راحتتر می توان به آنان کمک کرد، این کار را می کنم و خیلی ها گفتند تا حالا ندیده بودیم که بچه ما جای نقاشی کنه و نقاشی را برای پدر و مادرها تحلیل کنه.
در راهروهای شبستان انواع و اقسام کالسکه ها با یک یا دو نوزاد در حال رفت و آمد هستند. برخی از آنها با وجود سر وصدای زیاد نمایشگاه در خواب عمیق هستند. برخی دیگر از این نوزادان با تعجب به اطراف نگاه می کنند. برخی هم سر و صدا به راه می اندازند تا یکی از بادکنک های رنگی را که در دست کودکان است به دست آورند.
در این میان سر و صدای بچه ها در باغ آیات، دیدنی است. باغ آیات غرفه ای آراسته به رنگ های شاد و چمن های مصنوعی، صحنه ای طبیعی را برای کودکان جلوه گر می کند. قبلا هم از این غرفه گزارشی با عنوان غرفه ای که نمایشگاه قرآن را روی سرش گذاشته تهیه کرده بودم و حالا به سراغ بچه ها و پدر و مادرهایی می روم که نمایش عمو روحانی را دیده اند.
امیر حسنی در حالی که بر روی صندلی نشسته و مشغول تماشای نمایش و در واقع مشتاق واکنش دختر پنج ساله اش با دیدن این نمایش است، درباره حضور بچه ها گفت: وقتی بچه ها در این شرایط قرار می گیرند، به صورت غیر مستقیم با برنامه های متنوع قرآنی آشنا می شوند که تاثیرش بیشتر است؛ مخصوصا این که هم سن و سال های خودشان را می بینند.
پرسیدم، بچه دیگری هم داری که اشاره به همسرش کرد و گفت: این یکی هم هست که یک سال و نیمه و فعلا باید توی آب نمک بخوابد.
به دنبال مسئولی می گشتم تا آماری از تعداد بازدیدکنندگان بگیرم که حسین ربانی مدیر این غرفه به استقبالم آمد و در پاسخ گفت: ما آمار دقیقی نداریم ولی آن چیزی که ثبت شده بیش از پنج هزار نفر است ولی نوبت (سانس) از دست ما خارج شده و در این روزهای پایانی بیش از ۱۰۰ نفر در هر نوبت پای نمایش می نشینند ولی چون کوچک هستند، به نظر تعداد کمتری دیده می شود. تعداد ۶۰ کودک را به خاطر حفظ فاصله اجتماعی تعیین کردیم ولی هر نوبت بیش از ۱۰۰ نفر حضور دارند و ما برای ۶۰ کودک گوشی درنظر گرفته بودیم که با این جمعیت، گوشی ها را کنار گذاشتیم.
پاسخ بقیه سوال ها را به عمو صادق حواله کرد و حجت الاسلام محمدصادق مقدسیان که تازه از اجرای بخشی از نمایش آزاد شده بود، اینگونه پاسخ داد: همه جور بچه اینجا می آید.
لبخند مادر یک کودک اوتیسمی بعد از نمایش عمو روحانی
یکی از خاطرات شیرین مقدسیان خوشحالی یک کودک و مادرش بود. او اینگونه تعریف کرد: کودکی اومده بود که بیماری اوتیسم داشت و ما نمی دانستیم اوتیسم دارد. در انتهای هر نوبت بچه ها دست هایشان را به هم می دهند و سرود می خوانند و می گیم دور بزنید. در همان حال متوجه شدیم همان بچه با حالت خاصی در آن وسط نشست و ناگهان حس و حال همه و کل فضا متفاوت شد.
مقدسیان افزود: به خودم می گویم این همه تلاش می کنیم تا لبخندی روی لب های بچه ها بشیند ولی این بچه را که می بینیم به هم می ریزیم. وقتی برنامه تمام شد، یکی از دوستان خبر آورد که مادر این کودک گفته فرزندش فقط پنج ثانیه می توانست روی پاهایش بایستد ولی فضای نمایش به قدری حس و حال خوبی داشت که این کودک اوتیسمی توانست چند لحظه بیشتر روی پاهای خود بایستد.
وی درحالی که برق خوشحالی در چشمانش موج می زد و گویی با این همه کار فشرده و طولانی خستگی را نمی شناسد، افزود: اگر این نوع کودکان بدون استرس و خوشحال باشند، توانایی بیشتری خواهند داشت. به همین دلیل پدر و مادرها تلاش می کنند این اتفاق بیشتر برای آنها بیافتد. سرود انتهایی ما تقریبا دو دقیقه است و این کودک نصف بیشتر سرود را روی پاهای خود ایستاده بود که از نظر ما خیلی عادی بود ولی مادرش به قدری خوشحال بود که وقتی فهمیدم، گفتم همین برای من کافیه که این کودک و مادرش حال خوبی داشته باشند و وقتی این لحظات رو می بینم خدا را شکر می کنم.
به اینجا که رسیدیم ربانی رشته سخن را به دست گرفت و کلی از مقدسیان تعریف کرد و گفت: من سه سال در حوزه کودک و نوجوان معاون کانون پرورش فکری بودم و همیشه آرزو داشتم کسی با وجهه مذهبی بتواند در دل مردم جا پیدا کند؛ کسی که عامل به اخلاق نبوی باشد و به نظرم همه روحانیون باید اینگونه باشند.
سخن ربانی تمام نشده بود که مقدسیان برای اجرا و در واقع نشنیدن تعریف و تمجیدهای ربانی از ما جدا شد ولی لیلا شویدی که ۲۲ سال در کانون پرورش فکری کار کرده و از دست اندرکاران باغ آیات است، از خوش اخلاقی عمو روحانی گفت و رو به خبرنگار ایرنا این را هم گفت که بچه ها به قدری این روحانی را دوست دارند که حد و اندازه ندارد.
خانم شویدی به نکات حرفه ای هم اشاره کرد و گفت: تصویرگری در نمایش قصه های قرآنی خیلی مهم است. بلندترین و عمیق ترین مفاهیم را وقتی ساده می کنی و از زبان فانتزی های، داستانی به بچه ها القا می کنی، پذیرش بچه ها خیلی بالاتر می رود و در وجودشان نهادینه می شود.
زنبوری که دکترای روانشناسی می گیرد
وی در حالی که انگشت اشاره خود را به سمت سحر زینلی بازیگر نقش زنبور می برد، گفت: ما هنگام خروج کودکان، می دیدیم که از زنبورمان تشکر می کنند. یک شب پسربچه ای با مادرش آمد و گفت که پدرش از دیشب به پسرم عسل می ده ولی پسرم می گه خاله زنبوری رفته عسل بیاره، باید برگردیم باغ آیات و عسلم رو بگیرم و خاله زنبوری بهش گفت اینجا نمایشه و من بازیگرم و وقتی این کودک فهمید که موضوع چیه، با خنده از باغ آیات رفت بیرون و این برای من خیلی جذاب بود که اینقدر بچه ها می پذیرند که هنوز منتظر زنبور و عسلش باشند.
خانم شویدی از زنبور باغ آیات هم تعریف کرد و گفت: خانم زینلی یکی از بازیگرانی است که تندیس بهترین بازیگر نقش زن را در حوزه کودک و نوجوان از جشنواره تئاتر کودک و نوجوان همدان داره و توی کارش حرفه ای است. البته دانشجوی دکترای روانشناسی است و عاشق بچه هاست. او چون روانشناسی خوانده در این زمینه موفقه و بچه ها را کاملا تا پشت بخش کودک همراهی می کنه و اگه بچه ای از تن پوش یا عروسک غول پیکر ترسی داشته باشه، او را همراهی می کنه تا ترس بچه بریزه و این ترس را به خانه نبره.
آرام آرام غرفه را ترک می کردم که ربانی جمله ای در اهمیت بخش کودک گفت که اول قرار بود بخش کودک و نوجوان در نمایشگاه ایجاد شود ولی او گفته که این دو گروه مخاطب یکسانی ندارند و هیچ عنوانی نداریم که هر دو بتوانند استفاده کنند. بنابر این در گام دوم فضا را به گونه ای آماده کردیم که کودکان از لحاظ موضوعی و مفهومی در وسط مصلی وارد یک باغ زیبا شوند.
پیشرفت بازی های ایرانی در مقایسه با بازی های خارجی
کوچک و بزرگ در نمایشگاه قرآن، همه مشغولند. بزرگترها مشغول خرید کتاب، چادر، صنایع دستی و محصولات هنری هستند و کوچکترها مشغول تفریح و خوشگذرانی که یکی از این تفریحات بازی های رایانه ای است. در بخش بازی ها یک دختر و پسر کلاس چهارمی مشغول بالا و پایین کردن مکان نمای رایانه بودند و به سوی دشمن شلیک می کردند. محمدحسین رحیمی غرق بازی بود و اصلا توجهی به سوالم نمی کرد ولی مهدا جواهریان که دختر عمه محمدحسین بود، بهتر جواب می داد.
از محمدحسین پرسیدم شما دختر عمه ایشونی و او بدون توجه به سوال گفت بله. گفتم حواست کجاست تو پسر عمه مهدایی. مادر محمدحسین که یک روز را در طبقه دوم نمایشگاه گشت زده و یک روز هم از شبستان بازدیدکرده، درباره نمایشگاه قرآن گفت که نسبت به سال های قبل از کرونا ضعیف بود. از علتش پرسیدم که گفت سال های گذشته غرفه ها بیشتر بود و تنوع بیشتری داشت و کتاب های بیشتری عرضه می شد.
از محمد حسن رحیمی که در کلاس دهم تحصیل می کند و برادر محمدحسین است، وضعیت نمایشگاه به ویژه غرفه نوجوان را پرسیدم و او گفت اینکه پیشرفت های صنعت بازی را گذاشتند خیلی خوبه. پرسیدم از کجا فهمیدی که بهتره و او گفت: چون ایران در این چند سال نسبت به قبل پیشرفت کرده و حالا این پیشرفت ها را به مردم نشان می دهند در حالی که خیلی ها نمی دانند بازی های ایرانی قابل رقابت با بازی های خارجیه.
البته این بخش هم از غرفه های پربازدید نمایشگاه بود که دو بار ایرنا به آن پرداخت. یکی در مصاحبه ای با مهدی جعفری جوزانی مدیر بخش نوجوان و سرگرمی های دیجیتال با عنوان بازی های ایرانی با سبک زندگی ایرانی و اسلامی از سوی غرب سانسور می شود و یک بار هم در گزارشی با عنوان مردم از کدام بخش های نمایشگاه قرآن بیشتر دیدن کردند.
از دیدن نوزادان که روی دستان پدر یا مادر به خواب هستند یا کودکان که مشغول بازی در شبستان مصلی هستند یا کودکانی که از سر کنجکاوی به تابلوها و صنایع دستی به دقت نگاه می کنند که توسط هنرمندان و اساتید آفریده می شود تا نوجوانانی که سرود سلام فرمانده را برای بازدیدکنندگان اجرا می کنند، همه از خاطراتی است که نسل فردا این روزها را به یاد می سپارد تا به نسل های آینده بگوید که مردم این سرزمین چگونه سربازانی برای رهبر خود و چگونه یاورانی برای مهدی فاطمه (س) بودند.
دوباره سرود سلام فرمانده در شبستان مصلی طنین انداز می شود
عهد می بندم، روزی لازمت بشم. عهد می بندم حاج قاسمت بشم
عهد می بندم مثل بهجت و مثل سربازای گمنام خادمت بشم
عهد می بندم که می مونم پای کار این نظام
کاشکی مثل حاج قاسم، من به چشم تو بیام
هزارو صد و اندی ساله همه عالم دنبال مهدی اند
غصه سربازو نخور آقا سربازات هزارو چهارصدی اند