تهران- ایرنا- به گفته میرجلال الدین کزازی، هر نهادی که سومندی فرهنگی و آموختاری دارد، می‌کوشد که بهره‌ای از شور شگرف فراگیر داشته‌باشد، از این روست که شمار بزم‌های مرتبط با فردوسی آن چنان است که همه را نمی‌توان در یک روز برگزار کرد. به ناچار پاره‌ای از آن‌ها می‌افتد به روزهای پیشین و پسین.

به گزاش خبرنگار کتاب ایرنا، حکیم ابوالقاسم فردوسی در میان شاعران و ادبیان ایرانی جایگاه ارزشمندی دارد، کسی نیست که با اشعار شاهنامه وارد دنیای خیال نشده‌باشد. فردوسی چنان صحنه حماسه را به تصویر می‌کشد که خواندن اشعارش برای نوجوانان می‌تواند یکی از اقدامات برای ساعات فراغت باشد.

به بهانه ۲۵ اردیبهشت، روز فردوسی از میرجلال‌الدین کزازی پژوهشگر ادبیات کلاسیک و شاهنامه‌پژوه درباره توجه جامعه ایرانی به این شاعر و میزان آگاهی جوانان جامعه از این ادیب ایرانی پرسیدیم.

وی گفت: اگر جوانان ایرانی مانند پدران و مادران خود شورمند، پیگیر و با تلاش نباشند، نمی‌کوشند که برگان فرهنگ، ادب و اندیشه ایرانی را بشناسند، پدیده و پرسمانی است که از نگاهی فراخ می‌توانم گفت جهانی است و تنها ویژه ایران نیست. این یکی از پیامدها و شایسته‌های روزگار ماست. چرا چنین است؟ پاسخ بنیادین چنین می‌تواند بود: زیرا یکی از ویژگی‌های این روزگار گسترش برافزون فناوری رسانه‌ای است به ویژه رسانه دیداری و در پی آن شنیداری.

در بسیاری از کشورهای جهان، کتاب‌خوانان کم شمار شده‌اند

به گفته کزازی، گسترش رسانه‌ای انگیزه‌ای شده‌است که خواستاران آگاهی به آنچه می‌بینند یا می‌شنوند بسنده کنند، از خواندن باز مانده‌اند یا برای آن، به شایستگی، زمان ندارند، درست است که ما با دیدن و شنیدن می‌توانیم به آگاهی‌هایی دست بیابیم اما ویژگی‌ اینگونه از آگاهی آن است که در رویه می‌ماند، گذرا است و نمی‌توان در آن درنگ ورزید؛ در آن اندیشید. این مرزی است ساختاری و بنیادین که دیدار و گفتار را از نوشتار جدا می‌دارد. نوشتار هم همواره در دسترس است و هم در سرشت و ساختار به گونه‌ای است که خواننده را به درنگ و اندیشه وا می‌دارد. از این روست که در بسیاری از کشورهای جهان، کتاب‌خوانان کم شمار شده‌اند.

ویژگی‌ اینگونه از آگاهی آن است که در رویه می‌ماند، گذرا است و نمی‌توان در آن درنگ ورزید؛ در آن اندیشید. این مرزی است ساختاری و بنیادین که دیدار و گفتار را از نوشتار جدا می‌دارد

او با اشاره به اینکه آشنایی ایرانیان به ویژه جوانان ایرانی با فرهنگ گذشته ایرانی و پیشینه نیاکانی در سنجش با بسیاری از جوانان کشورهای دیگر بیشتر و ژرف‌تر است، ادامه داد: برترین و آشکارترین نمونه این پیوند را در این سالیان در بزم‌هایی می‌بینید که برای فردوسی و شاهنامه در هرکجای ایران، سامان داده می‌شود.

کزازی افزود: روز فردوسی روز هنگامه‌ای فرهنگی است. هر نهادی که سومندی فرهنگی و آموختاری دارد، می‌کوشد که بهره‌ای از شور شگرف فراگیر داشته‌باشد، از این روست که شمار این بزم‌ها آن چنان است که همه را نمی‌توان در یک روز برگزار کرد. به ناچار پاره‌ای از آن‌ها می‌افتد به روزهای پیشین و پسین.

آتن سرزمین زرم‌نامه است

کزازی با اعلام اینکه سال‌ها است درباره میزان آگاهی جوانان کشورهای مختلف درباره آگاهی آنان از شاعران و ادیبانشان تحقیق و بررسی می‌کند، ادامه داد: چند سال پیش برای سخنرانی در همایشی به آتن رفته بودم، با جوانان یونانی گفت‌وگوهایی انجام می‌گرفت، ناگفته پیدا است آتن سرزمینی کهن است، سرزمین رزم‌نامه هم هست از این رو به ایران می‌ماند. می‌خواستم بدانم که پیوند جوانان یونانی با فرهنگشان به ویژه با رزمنامه‌هایشان چگونه است، مایه شگفتی من شد زیرا بسیاری از آنان با پیشینه فرهنگی آشنایی ندارند یا آشنایی‌شان اندک بود، درباره رزم‌نامه‌ها چگونه است؟ مایه شگفتی من شد، زیرا بسیاری از آنان با پیشینه فرهنگیشان آشنایی نداشتند یا آشنایی‌شان اندک بود.

آتن سرزمینی کهن است، سرزمین رزم‌نامه هم هست از این رو به ایران می‌ماند

این شاهنامه‌پژوه ادامه داد: درباره رزم‌نامه‌هایی که به هومر سخنور باستانی یونان بازخوانده می‌شود، از آنان می‌پرسیدند و می‌دیدم که بیشترشان یکسره درمی‌مانند به پاسخ به پرسش‌های من. از سوی دیگر پروایی هم در آنان دیده نمی‌شد تا بکوشند که آشناتر شوند. با خود می‌اندیشیدم اگر کسی در بزرگترین خیابان آتن بر بلندایی بایستد و ناسزایی به یکی از قهرمانان ایلیاد و ادیسه بگوید یا به اسکند مقدونی که مردمان باختر زمین و یونانیان به او می‌نازند آیا رهگذران و جوانانی که می‌گذرند واکنشی نشان خواهند داد؟ پاسخی که به ناچار به این پرسش می‌دادم نه بود.

فیلم از نگاهی ساخته شده‌بود که به سود ایران نبود

کزازی درباره یکی از تجربیات خود توضیح داد: چند سال پیش در دانشکده زبان و ادب پارسی وابسته به دانشگاه علامه طباطبایی، دانشجویان می‌خواستند توژینه (فیلم) اسکندر را که در آن زمان نشان داده می‌شد، نمایش بدهند. تنی چند از دانشجویان نزد من آمدند. درخواستی داشتند که مایه شادمانی بسیار من شد. گفتند که می‌خواهیم این فیلم را پخش کنیم، اما بیم‌ناکیم که مبادا این فیلم در ذهن دانشجویان اثری داشته‌باشد که خوشایند ما نیست. زیرا فیلم از نگاهی ساخته شده‌بود که به سود ایران نبود، پروای دانشجویان این بود که مبادا بینندگان با تماشای فیلم، دیدگاهی ناسازگار با واقعیت درباره ایران کسب کنند.

اگر کسی در بزرگترین خیابان آتن بر بلندایی بایستد و ناسزایی به یکی از قهرمانان ایلیاد و ادیسه بگوید یا به اسکندر مقدونی که مردمان باختر زمین و یونانیان به او می‌نازند، آیا رهگذران و جوانانی که می‌گذرند واکنشی نشان خواهند داد؟ پاسخی که به ناچار به این پرسش می‌دادم نه بود

او افزود: این پروا برای من بسیار ارزشمند بود. همه می‌دانیم که آن فیلم را بیگانگان ساختند. این پروا را ندارند که تاریخ را چنان که هست نشان دهند. همیشه در همه فیلم‌های سرگرم کننده جهان باخترینه، به ویژه نماد و سردمدار آنکه، امریکا است، «رهانندگان جهان اند»؛ این جمله کاربردی گسترده یافته است و قهرمان فیلم می‌گوید که می‌خواهم بروم و جهان را برهانم.

سالاران سخن پارسی در دل جوانان ایرانی جایی ویژه دارند

کزازی در مقایسه رسانه‌های دیداری و شنیداری با رسانه نوشتاری گفت: از این روست که ما می‌بینیم که در رسانه‌های دیداری و شنیداری بیشتر و نه رسانه‌های نوشتاری، چگونه کسانی هستند که بر سر فلان چهره نامدار ایرانی با یکدیگر در حال ستیز و آویز اند. کمترین برخورد نابرازنده را با این چهره‌ها برنمی‌تابند، همین نشانه آن است که بزرگانی نامدار مانند سعدی، حافظ، فردوسی، مولانا، خیام و دیگر سالاران سخن پارسی در دل جوانان ایرانی جایی ویژه و بالا دارند.

وی ادامه داد: هرچند به دریغ باید گفت آن آشنایی شایسته را با آنان ندارند، سروده‌ها و نوشته‌هایشان، هرآنچه به آنان باز می‌گردد آنچنان که سزاوار است، در این حوزه مطالعه نکردند. اما این چهره‌ها به پایگاه‌های فرهنگی هازمانی (اجتماعی) دیگرگون شده است، می‌توانم گفت بخشی از ناخودآگاه تباری ایرانی را به خود ویژه داشته‌اند. این ترانه تنگ و دیرینه است که ایرانیان با این چهره‌ها داشته‌اند.