تاریخ انتشار: ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۱۱:۰۹

قشم - ایرنا - نگین خلیج فارس جزیره ای موسیقایی است و آوای دریا، نهفته در سینه هنرمندان، خفته در پنجه نوازندگان و برخاسته از پایکوبی رقصندگان در جادویی موسیقی سرزمین آب و آفتاب وجود دارد.

به گزارش خبرنگار ایرنا، ساحل نشین اند و اغلب صیاد، صدایی خسته دارند و پنجه های پینه بسته، اما آنچه می خوانند و می نوازند، دل را در سینه می لرزاند و پرده در پرده نم اشک به چشم می آورد.

نواختن، آهنگ ساختن، ترانه سرودن و تصنیف خواندن را کسی یادشان نداده، در مکتب دریا و در محضر عشق، به این مایه ها رسیده اند. چون بپرسی که چگونه ره به قلمرو عشق بردند، پاسخی جزء یک نگاه زلال ندارند که عرضه کنند.

لالایی کودکانه هاشان آوای پرنده های دریایی بوده و سروشی که به دنیای موسیقی آوردشان خروش بادهای بی مهار و ضرباهنگ تازیانه امواج بر دیوار زورق و لنج، شاید هم زمزمه های گنگ و موهومی از دوردست‌ها، از پریان دریایی، در شب های تاریک و تنهایی، چنین بوده که این دلشدگان صدا را یافتند و شوق همنوایی در دل‌هاشان خون جوشید. «که من دلشده این ره نه به خود می پویم.»

سروده های شان ساده، روشن و فارغ از هر شائبه لفظی و تفاخر شاعرانه است. همین بس که واژه ها بتوانند زمزمه ای هماهنگ با نوای ساز باشند و پیامی به آشنایان برسانند.

آنجا که می خوانند «جزیره قشم، جزیره ای با صفا، پیرو جوان، مرد و زن، اهل خدا، دریای رحمت، دریای پر برکت، خدا به ما داده این نعمت، کارگرا، بریم به دریا، هر فصل سال، در سرما و در گرما»، «قایقرانان صیاد، خدا نگهدارتون، از مصیبت ها به دور، پیروزی در کارتون»، «هوا ضربه شمالن، که ناخدا بلالن، بار ایزده به بندر، بلال ما بی خیالن» و «ایشهرن، یا بهشت جاودانن، که گل و بلبل از عشقش اخونن، سلخ نامش و دریاش مشک و عنبر، که در و گوهر اندر اونن»، «بی شعر اخونوم به چکون بندر، بندر قشنگن، برام اون جا یک بار، غروبش قشنگن، لو دریا، موج بلندش، لو بلوار» و «ای صیاد، ای زحمت کش، از صبح تا شوم، جون اکنن، تا چارتا موهی پیدا کنن، باز هم تحمل اکنن».

این نواها، چون از حنجره محزون هنرمند بومی برآید، خانه به خانه پر می کشد، سینه به سینه می رود و می رود تا سرودی بر لب پیر و جوان در هر بندر و روستای جزیره آب و آفتاب شود.

مردم جزیره، هنرمندان خود را به خوبی می شناسند، دوست می دارند و شهرت برخی از هنرمندان قشمی فراتر از جزیره آب و آفتاب است.

ویژگی های موسیقی جزیره قشم

موسیقی و نواهای موزون و خوش آهنگ، در همه جوامع بشری جایگاه ویژه‌ای دارد. این هنر که با خلقت بشر متولد شده است تا زمانی که حیات بشر ادامه دارند باقی و جاودان خواهد ماند.

موسیقی بخش جنوبی ایران، یعنی سواحل و جزایر دریای عمان، سیستان و بلوچستان و بنادر چون چابهار و کنگ گرفته تا بوشهر و در همه جزایر خلیج فارس، مجموعا یک شعبه یا بخشی از موسیقی در سرزمین ایران را تشکیل می دهد که همراه با سایر هنرهای بومی یادگاران به جای مانده از روزگاران گذشته هستند

البته در هر دوره از تاریخ، این هنرها بر حسب حوادث، مهاجرت‌ها، تهاجم، شکست‌ها و پیروزی‌ها تغییراتی یافته اند. در طول تاریخ شکوهمند ایران زمین، دوران اسلامی، دوره بیداری و باروری هنر موسیقی است و این هنر در دوران اسلامی مبانی دین حنیف اسلام را به خود گرفت و به ویژه مردم مسلمان مناطق جنوب ایران هنرها و آداب و رسوم و اعتقادات خود را در انطباق با مبانی دین اسلام همچنان برای خود حفظ کردند.

مثلا در زمینه موسیقی، ۲ اجرای جمعی موسیقی با نام‌های «ذکر و ذاکرین» و «رزیف» بهترین نمونه است از آنچه گفته آمد.

«ذکر و ذاکرین» در حقیقت همان مجلس سماع و ذکر است که هم اکنون در اکثر خانقاه های ایران مخصوصا در کردستان و غرب ایران جاری است با این تفاوت که موسیقی در ذکر ذاکرین فقط سبقه مذهبی دارد.

در استان هرمزگان و نوار ساحلی تا بوشهر ساز های مرسوم بوده است که به آن «لیوا» می‌گفته‌اند. لیوا شامل یک ساز بادی و یک ساز پوستی(دهل بزرگ) بوده است که معمولا در مراسم شادی و سرور از آنها استفاده می کرده اند و با آن رقص های فردی و جمعی (بیشتر جمعی) با ریتم های خاص خود را اجرا می کرده اند.

«رقص خنجر» که نمادی ترین کاربری خنجر در جنگ های تن به تن است و نیز رقصی دیگر که با آن «لیوا» می گفته اند از این مقوله اند که به مرور زمان فرم های اجرایی رقص عوض شده و سازهای دیگری به آن اضافه شده است که از آن جمله به خصوص در منطقه هرمزگان و در جزیره قشم می توان به «قلم» - (یا کلم که همان نی جفت است که به آن دوزله هم می‌گویند)، «کسر» و «پیپه» اشاره کرد.

«گپ دهل» یا «مار ساز» و «جره» - (جره که خود نوعی دهل است و همانگونه که از نام آن بر می آید از مار ساز کوچکتر است) که از این ساز فقط در مراسم شادمانی و سرور استفاده می کنند و در مراسم سوک و عزا کاربری ندارد.

«تمپک با تمبک» نیز سازی است که در مجموع سازهای یادشده، گروه را همراهی می کند و حفظ پایه و نیز ضرب ها با این ساز است.

نوعی دهل هم از دیگر این سازهاست که از گپ دهل(مارساز) کوچکتر است. از این ساز به همراه کسر و پیپه استفاده می کنند (کسر نوعی دهل کوتاه است).

«سما» که باید نام اصلی آن سماع باشد همان دف یا دایره است که بیشتر در مولودی خوانی و مراسم «زار» کاربری دارد. در گروه های اجرایی، متناسب با تعداد اجرا کنندگان و تعداد تماشگران، تعداد سماع هم زیاد می شود. به طور متوسط پنج سماع(دایره و دف) در اجراهای گروهی به کار می برند.

در قشم این ساز برای همراهی با عود(بربط یا باربد) که در محل به آن «گبوس» هم می گویند استفاده می شود.

در مراسم زار از سازهایی به نام تنبیره(یا تنبور) استفاده می شود که فقط توسط بابا زار و یا شخص دیگری که او اجازه بدهد نواخته می شود، مضراب این ساز از شاخ گاو یا گوسفندی که برای اجرای مراسم قربانی شده ساخته می شود.

جزیره قشم به زادگاه عود زن های بزرگ و مشهور در طول تاریخ معروف بوده است و مردم متعقدند که عود از طریق این جزیره و نوازندگان زبردست آن به سرزمین های عربی رفته است. هم اکنون در بین بهترین نوازندگان عود در کشورهای حاشیه خلیج فارس، دمشق و مصر قشمی ها جایگاه ویژه ای دارند. عود یا(بربط یا بربت) سازی است که باربد نوازنده بزرگ ایران در دوره ساسانیان ابداع کرده و خود نیز به زیبایی آن را می نواخته است.

در قدیم در ایران برای انجام کار در فضای با نشاط تر، به ویژه کارهای که هنر به نوعی در آنها مطرح بوده، از موسیقی استفاده می کردند. از جمله در معماری بناها، بنایان همراه با موسیقی کار می کرده اند. تا چندی پیش آثاری از این دست در آواز خواندن بنایان بر داربست ها به هنگام کار هنوز بر جای مانده بود.

می گویند در دوره حمله عرب به ایران، آنچه اسیر می گرفتند از میانشان هنرمندان، صنعتگران و عالمان را بر می گزیدند و باقی را رها می کردند. از نخستین گروه هایی که از ایران به عنوان اسیر برای کارهای ساخت و ساز به عربستان برده شد گروه طراحان و معماران و سنگتراشان بود.

در ایران باستان(و کما بیش در نزد سایر اقوام) مرسوم بود که کار را با موسیقی توامان می کردند تا کارگزاران و کارگران از کار کردن دیرتر خسته و فرسوده شوند. نتیجه کار در نهایت در حال و هوای روحانی موسیقی، زیباتر و دلپسندتر از آب در آید. این موسیقی کار در همه حرفه ها کاربری محتوم داشت.

در قدیم همراه با گروه بنایان یک نوازنده عود، یک خواننده و یک طبله زن همیشه وجود داشته اند. البته گاه (همچنان که تا سال های اخیر هم رایج بود) بنایان خود آوازخوان گروه هم بودند.

در قشم از دیرباز تا کنون چهار بخش موسیقی روحانی، عبادی، موسیقی کار و اشتغال و موسیقی پزشکی جریان داشته است.

موسیقی روحانی - عبادی 

نام این موسیقی را در محل «ذکر و ذاکرین» گذاشته اند، این موسیقی همراه با آلات و ابزاری است که آن را بیشتر با سما(دف)، دهل، گپ، و کف زدن و آواز خوانی و دم دادن اجرا می کنند.

از این موسیقی در اعیاد مذهبی مثل مبعث و مخصوصا مولود نبی اکرم(ص) بهره می برند و کلمات کاربردی در این موسیقی که بیشتر به صورت گروه خوانی اجرا می شود؛ واژگانی است با ریتم های هجایی کوتاه و بلند که توسط «سرخوان» تک خوان گروه ادا می شود و اعضا گروه همگی با ساز و آواز چغانه جواب می دهند(چغانه معرب واژه باستانی چگانه یا چنگ گانه است که همان کف زدن باشد) منتهی به صورتی که پنجه های دست راست را به آنگونه که موقع آب خوردن جمع می کنند جمع کرده و به کف دست چپ می کوبند، صدای فشرده خروجی بین دو دست را چغانه می گویند. با چغانه تمام گروه شنوندگان و رقصندگان، ضمن حفظ ریتم نوازندگان را همراهی می کنند و به آن حجم و شور می دهند.

موسیقی کار و اشتغال 

در قشم این موسیقی امروزه به نام «رزیف» خوانده می شود. در این موسیقی خط اصلی اجرا به دست دهل بزرگ است. در قدیم کشتی های باری و مسافری از بنادر مختلف قشم پس از باربندی و مسافرگیری به مقصدهای مختلف روانه می شدند و به شهرهای مختلف هند و سواحل گوناگون قاره آفریقا و گاه تا شمال قاره آفریقا می راندند.

نیروی محرکه این سفینه های دریا شکاف در وهله اول باد و در مرحله دوم نیروی انسانی بوده است و به هر صورت نیروی انسانی همیشه در جوار بادهای مساعد هم به کار گرفته می شده است.

شب و روز راه طولانی و گاه بادهای مخالف که ناگریز به باز کردن بندهای «شُرطِه» می شدند و در بلوای توفان این جاشویان و پارو زنان سفینه های بودند که جان خود و جان دیگران را باید نجات دهند.

در سفرهای طولانی، استفاده از نیروهای معجز آسای موسیقی و سحر این موهبت خداوندی می توانست بسیار کار ساز باشد. نیرویی که با اشتغال روحانی مغز و روح باعث می شد که تخلیه نیروی عضلات به آرامی انجام گیرد و نشاط موسیقی موجب آن شود که یک جاشو بتواند بیش از قدرت طبیعی و خدادادی بدنی و با استفاده به موقع تر از حرکت های اهرمی پاروها مدت زمان بیشتری در این کار طاقت سوز دوام بیاورد.

روحیه شرقی، مخصوصا روحیه ایرانی همیشه با شکنجه موجودات زنده و زورگویی و شلاق مخالف بوده است. پس راه چاره، دلنشین تر کردن «رزیف» با انتخاب ملودی های نرم و هموار با روحیه شرقی جاشویان و کاربری کلام موزون و دلنشین با مفاهیمی گاه حماسی و هیجان انگیز و گاه عاشقانه و فراقی که یاد و یادبود جادویی معشوق را در ذهن جاشوی عاشق بیدار کند و او خویش را در رخوت این مرور عاشقانه فراموش کند و روان و توانش نفرساید.

موسیقی رزیف که امروز در جزیره اجرا می شود یادگار لحظه لحظه های تجربه ناخدایان و سکانداران و جاشویان دریا دل است.  

این است که هم اکنون در مجلس عروسی و یا در جوار ذکر و ذاکرین به اجرا رزیف می پردازند، تو گویی که ارواح اجدادشان در جان آنها حلول کرده و «رز پرداز» - (کسی که در حلقه اجرای رزیف وظیفه ای به عهده دارد، در این زمان «خود او» نیست، کس دیگری است که او را به این غوغای سماع دعوت می کند و می خواند: «این نه زبان من است و زمزمه من، ورد تو «هم صحبت» من است و زبانم، سامع و گوینده اوست، من همه هیچم، آمد و برد از میانه نام و نشانم».

در این بی خودی، سرگروه مجلس ناخدای کشتی است و عصای درشت گرز گونه ای در دست دارد که نشانه اقتدار و فرماندهی و سکان ناخدایان است. بر بدنه عصای ناخدا نقشی پیچ در پیچ را می بینی که چون ماری بر بدنه سکان پیچیده است. این مار نماد «مهری» و یادگار اجداد مهرپرستان است.

همان ماری که در داروخانه ها بر بدنه مخزن داروهای زهرآگین اما آرام بخش می بینیم. آیا این همان ماری نیست که اگر ما آن را گم کنیم بی مار، بیمار می شویم؟ و اهالی رزیف را می بینیم که آنان نیز هر یک چوبدستی ترکه گونه در دست دارند. خیلی نازک تر از آنچه که پیر و مرشد و ناخدا در دست می گیرد.

این ترکه ها نماد پارو هستند که به فرمان مرشد(ناخدا) باید چونان تازیانه هایی بر بدنه امواج سهمگین دریا فرود آیند تا از خروش بازایستد. این ترکه ها نیز نقشهای مارپیچ دارند، یعنی همان گونه که مرشد از نفس پیر بهره می گیرد و جان تازه می کند و به تندرستی روان می رسد، پاروهای نمادین جاشویان(سالکان) نیز چون سکان فرماندهی ناخدا(پیر) می تواند جانبخش و نجات دهنده باشد. چرا که هر دو یک جنس اند(از چوب) چونان که انسان ها نیز از یک جنس اند.

موسیقی پزشکی

تاثیر بی تردید موسیقی بر روان آدمی از دیرباز اندیشمندان را بر آن داشته است بخشی از آلام و دردها و بیماری های بشری را که منشاء روحی و روانی دارند بتوانند با موسیقی مداوا کنند. بی تردید پیش از اسلام هم این گونه درمان بیماران از طریق موسیقی رواج داشته و حتی در بعضی از سنگ نبشته ها و سفالینه های منقوش تصاویری موجود است که  کارشناسان معتقدند صحنه های موسیقی درمانی است.

در قدیم بیماری های ناشی از خستگی روان و هیجان عصبی را با موسیقی درمان می کرده اند و این درمان به ۲ گونه بوده است که نخست درمان خلجان ها و هیجان های بیمار با موسیقی موجود و مترنم در طبیعت(مثل صدای وزش باد، صدای ریزش آب از آبشار، صدای عبور آب در نهرها و جوی ها، ترنم باران بر برگ درختان و نظایر آن) به همین دلیل پزشکان به بسیاری از بیماران عصبی توصیه می کردند که در فضای ساکن بدون سر و صدای ناهنجار و در جوار رودخانه ها و نهرهای آب برای مدتی استراحت و زندگی کنند.

موسیقی درمانی سال هاست که جز در مناطق جنوبی ایران، مهجور و بلکه متروک مانده است و در حال حاضر فقط در نوار ساحلی خلیج فارس(و برخی جزایر آن) و در دریای عمان و بلوچستان درمان بیماران با موسیقی رایج است.

قشمی ها متعقدند ارواح خبیثه ای به صورت باد یا هوا وجود دارند که می توانند وارد کالبد انسان سالم شوند و او را بیمار کنند. قشموندان این بیماری را «زار» می گویند.  

بیماران زار تعادل روحی خود را از دست می دهند و روان آن ها مختل و گاه جسم شان نیز بیمار می شود. این اعتقاد کم و بیش در اکثر مناطق بومی وجود دارد و در بسیاری جاها می گویند فلانی جنی شده و جن در وجودش لانه کرده است. بادهای بیمار کننده به اعتقاد قشمی ها باد جن، باد سرخ و باد زار هستند.

از هر دو گروه زنان و مردان کسانی به زار مبتلا می شوند و در این صورت به جرگه اهل هوا می پیوندند. اگر زن زار گرفت، مامازار(زن) و اگر مرد مبتلا شد، بابا زار (مرد) وی را معالجه می کند.

اعتقاد بر این است که بابازارها و مامازارها با ارواح خبیثه و اجنه آشنا هستند و بر آنها فرمانروایی می کنند. برای معالجه اهل هوا، بابازار و مامازار باید باد به اسارت در آوردنده را بشناسند و در مجالسی که بسته به شدت و ضعف بیماری از سه تا هفت شب طول می کشد و با موسیقی های شور انگیز و دعا و نیایش و رقص و جنبش و دم گرفتن و همه خوانی اشعاری که بیشتر در ستایش شیخ عبدالقادر گیلانی است، ارواح خبیثه و باد زار از تن بیمار بیرون کنند.

مبنای معالجه زن و مرد مبتلا به زار یا باد جن یا هوا همان ترنم موسیقی و ایجاد هیجان و هیمان در بیمار روانی است و او در اثر شنیدن موسیقی و رقص و هیجانی که به او دست می دهد به مدد اعتقاد شفا می یابد. (بانگ گردش های چرخ است این که خلق می نوازندش به تنبور و به حلق - مولانا).

جزیره قشم با وسعت یک هزار و ۵۰۰ کیلومتر مربع از تنگه هرمز به موازات ساحل جنوبی ایران به طول ۱۳۵ کیلومتر و عرض میانگین ۱۱ کیلومتر از توابع هرمزگان است و ۳۰۰ کیلومتر خط ساحلی دارد.

شهرستان قشم شامل جزیره‌های قشم، هنگام و لارک با حدود ۱۵۰ هزار نفر جمعیت از تنگه هرمز به موازات ساحل استان هرمزگان به طول ۱۵۰ و عرض میانگین ۱۱ کیلومتر در میان آب‌های خلیج فارس گسترده شده است.