تهران- ایرنا- صحبت کردن درباره مسأله آب در شبکه‌های اجتماعی آسان‌تر و متفاوت‌تر از اظهارنظر در رسانه‌های رسمی مانند تلویزیون است چراکه قید و بندهای اقتصادی و محدودیت‌های زمان و هزینه در رسانه‌های اجتماعی کمتر است.

«رسانه‌های اجتماعی و مسأله آب»(۱) عنوان مقاله‌ای است که «فرزاد غلامی» عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به رشته تحریر درآورده است. غلامی در این مقاله این پرسش را مطرح می‌کند که یک متخصص علوم اجتماعی چگونه می‌تواند به موضوع آب ورود کند و در پاسخ می‌گوید: «متخصص علوم اجتماعی نمی‌تواند راهکارهای مدیریتی برای منابع آب ارائه دهد چرا که چنین وظیفه‌ای ندارد که وضعیت مدیریت آب را بر مبنای شاخص‌های منابع آب تبیین کند. برای محقق علوم اجتماعی مسأله این اسـت که بتواند بگوید کـه از ترکیب تعاملات اجتماعی چگونه مسأله ساخته می‌شود. به عبارت دیگر، علوم اجتماعی باید بتواند به ما بگوید که در جامعه ما درباره مسأله آب چگونه صحبت می‌شود، مسأله برای عموم چگونه فهم می‌شود و در نتیجه، مسأله‌ای که ماهیت علمی و تخصصی دارد، چگونه به مسأله‌ای اجتماعی و عمومی قابل فهم تبدیل می‌شود؟»

استاد دانشگاه تهران در ادامه بحث خود می‌نویسد: یکی از الزامات چنین امری این است که مسأله مورد بررسی ما از اقتدار علمی و اعتبار داده‌ها برخوردار باشـد. حال پرسش این اسـت که آیا در جامعه ما متخصصان مدیریت منابع آب، داده‌های علمی کافی برای فهم مسأله در اختیار دارند؟ به عنوان مثال، در جامعه ما هنوز پیمایشی برای بررسی سواد آب انجام نشده اسـت در حالی که در بسیاری از کشورها از جمله کانادا و استرالیا این اتفاق افتاده است و حتی در کشوری مانند هند، بنیاد سواد آب شکل گرفته است. بنابراین، هنوز در جامعه ما داده‌های کافی برای تحلیل مسأله آب یا جمع‌آوری نشده است یا از دسترس خارج می‌شود.

بُعد دوم مسأله، وجـود مروجانی است که بتوانند مسأله آب را به عنوان یک مسأله علمی به زبانی عام و قابل فهم به سطوح جامعه منتقل کنند. از سـوی دیگر، برای ساخت موفق مسأله محیط‌زیست و آب باید مسأله به انـدازه کافی مـورد توجه رسانه قـرار بگیرد. به عبارت دیگر با برجسته‌سازی رسانه‌ای، مسأله یک بعد تراژدیک پیدا کند که بتوان در فضای عمومی درباره آن گفت‌وگو شکل داد.

همچنین وجـود حامیان نهادی برای فهم مسأله محیط‌زیستی از اهمیت خاصی برخوردار است و از ایـن رو، حـضـور نهادها برای حمایت از شکل‌گیری گفت‌وگو پیرامون مسأله محیط‌زیست و آب در عرصه عمومی، امری ضروری است.

ویژگی‌های مسأله اجتماعی و تطبیق آن با مسأله آب در جامعه ایران

غلامی برای مساله اجتماعی سه ویژگی نام می برد و می‌نویسد: نخستین ویـژگی مسأله علوم اجتماعی ایـن اسـت کـه باید عمومی باشد؛ یعنی بر زندگی عده زیادی از مردم، نه تنها تأثیرگذار باشد بلکه تأثیر منفی بگذارد. مسأله آب این ویژگی را در خود دارد. به عبارت ساده‌تر، بخش‌های بزرگی از جامعه ما در استان‌های مختلف درگیر مسأله آب هستند و تأثیر منفی مسأله روی زندگی آنها مشخص است.

دومین ویژگی اینکه باید ادراک منفی از مسأله وجـود داشته باشد و جامعه نگران شود که تبعات آن چیست؟ موضوعی که دارای دو بُعد نخبگانی و اجتماعی اسـت؛ یعنی زمانی که موضوع در سطح دغدغه نخبگانی باقی بمانند نمی‌توان آن را یک مسأله اجتماعی برشمرد. تقریباً در دو دهه گذشته ما با این موضوع مواجه بوده‌ایم که نخبگان پیرامون این قضیه بحث کرده‌اند که با بحران روبرو هستیم و سرنوشت آب چه خواهد شد. سومین ویژگی اینکه مسأله هم بُعد عینی و هم ذهنی داشته باشد. بُعد عینی به این معنا است که شخص ببیند که در تجربه زیسته با چالشی به نام آب مواجه است و بُعد ذهنی اینکه انسان نسبت به این چالش، بیاندیشد و آن را درک کند اما اگر میان بُعد عینی و ذهنی شکاف وجود داشته باشد و مسأله آب قابل مشاهده باشد و شخصی به آن اهمیت ندهد، ما با یک مسأله پنهان اجتماعی روبرو هستیم.

یـکـی از دلایل مسأله پـنهان اجتـمـاعی، عــدم آگـاهی است که می‌تواند از سیاست‌گذار و مصرف‌کننده ناشی شود و دلیل دیگر ایـن عـدم آگـاهـی، ناشی از درک نـادرسـت از شرایط اقلیمی جامعه ایران است.

استاد دانشگاه تهران مساله پنهان اجتماعی را اینگونه توضیح می‌دهد: یـکـی از دلایل مسأله پـنهان اجتـمـاعی، عدم آگاهی است که می‌تواند از سیاست‌گذار و مصرف‌کننده ناشی شود. البته فارغ از این که سهم هر یک چقدر است. برای مثال، وقتی یک خانوار یک ساعت شیر آب را باز می‌گذارد و بعد هیچ تنبیهی برای آن مصرف‌کننده در نظر گرفته نمی‌شود؛ یعنی هنوز بُعد عینی مسأله کمبود آب هم برای او شکل نگرفته است. دلیل دیگر ایـن عدم‌آگاهـی، ناشی از درک نادرسـت از شرایط اقلیمی جامعه ایران است. جالب است بدانیم که در یک نظرسنجی، حدود ۳۸ درصد از پاسخگویان باور نداشتند که ایران دارای اقلیم خشک و نیمه‌خشک اسـت! حتی بارها در فضای رسانه‌ای دیده شده است که مسأله آب را با نگاه سیاسی نادرست تحلیل کرده‌اند تا جایی که در یک رسانه اذعان می‌شود که بحران آب چنانچه گفته می‌شود جدی نیست! همه اینها نشان‌دهنده عدم‌آگاهی در ابعاد مختلف است.

ویژگی دیگری که اینجا وجـود دارد ایـن اسـت که مسأله اجتماعی به نابرابری منجر می‌شود و مسأله آب این ویژگی را نیز دارد. چنان‌که در بسیاری از نقاط ایران از خوزستان و سیستان تا کردستان بیشتر از جاهای دیگر و برای مثال شهروندان آن مناطق نسبت به یک شهروند تهرانی بـار ایـن نابرابری را بیشتر به دوش می‌کشند.

آخرین ویژگی مسأله اجـتـمـاعی چـنـد بُعدی بودن و غیرخطی بودن است و از این منظر نیز نمی‌توان مسأله آب را خطی و تک وجهی دید. با این اوصاف می‌توان با دو رویکرد به مسأله آب نگاه کرد؛ رویکرد اول رویکرد فناوری‌محور و مبتنی بر داده‌ها و سازه‌های فنی و مهندسی است که در عمل نشان داده است به چه چیزی منجر می‌شود. رویکرد دوم، رویکرد رفتارمحور است و تجربه کشورهای دیگر نشان داده است که حل چالش‌های محیط‌زیستی خصوصاً در مسأله آب، با این رویکرد منطقی‌تر است. تمرکز این رویکرد بر فرهنگ و ارتباطات است؛ یعنی ما بتوانیم مسأله‌ای مثل آب را از نگاه اجتماعی بنگریم و ابعاد اجتماعی آن را مورد توجه قرار دهیم. رسانه‌های جمعی اعم از رسانه‌های جریان اصلی(رادیــو، تلویزیون و مطبوعات) و هم شبکه‌های اجتماعی یکی از متغیرهای کلیدی هستند. در مطالعات رسانه‌های جمعی، مفهوم چارچوب‌بندی مطرح است که منشأ برساخت‌گرایی دارد؛ یعنی در فضای رسـانـه، تعریف مشکل، ارزیـابـی مسأله و ارائـه راه‌حل چگونه صورت می‌گیرد. چرا چارچوب‌بندی رسانه‌ای مهم اسـت؟ دلیل آن ایـن اسـت که نحوه ارائـه مسأله توسط رسانه بر ادراک مخاطب تأثیرگذار است. به ویژه درباره مسائلی که مخاطب درباره آن دیدگاه مشخصی ندارد یا مسأله پیچیده و دارای ابعاد فنی است.

تفاوت مسأله  آب از نگاه جریان اصلی با رسانه‌های اجتماعی

رسـانه‌هـای اجتماعی یا جایگزین با رسـانه‌هـای جریان اصلی دارای چند تفاوت هستند؛ نخستین تفاوت آنها ایـن است که رسانه‌های اجتماعی از قید و بندهای سیاسی- اجتماعی تـا حدودی آزادتر هستند؛ یعنی ابـراز نظر دربـــاره مسأله آب در شبکه‌های اجتماعی بسیار آسان‌تر و متفاوت‌تر از اظهارنظر در رسانه‌های رسمی مثل تلویزیون است. قید و بندهای اقتصادی و محدودیت‌های زمـان و هزینه نیز در رسانه‌های اجتماعی کمتر است. بنابراین، رسانه‌های اجتماعی می‌توانند کمپین آب ایجاد کنند که امـروزه ما آن را در فضای توئیتر و اینستاگرام می‌بینیم. از سوی دیگر، رسانه‌های اجتماعی برای روزنامه‌نگاران و متخصصان محیط‌زیست، دسترسی به داده‌های محلی را راحت‌تر می‌کند.

رسانه‌های اجتماعی می‌توانند کمپین آب ایجاد کنند که امـروزه ما آن را در فضای توئیتر و اینستاگرام می‌بینیم. از سوی دیگر، رسانه‌های اجتماعی برای روزنامه‌نگاران و متخصصان محیط‌زیست، دسترسی به داده‌های محلی را راحت‌تر می‌کنند.

نگاه غالب در فضای رسانه‌های جریان اصلی، مسأله توسعه پایدار و پیامدهای آن است که به فقر، مهاجرت، حاشیه‌نشینی و ... منجر می‌شود؛ چنین نگاهی گویای این حقیقت است که ما برخلاف غرب که به واسطه محیط‌زیست که به رشد اقتصادی دست یافت منابع طبیعی را هدر داده‌ و به رشد اقتصادی نرسیده‌ایم اما رسـانه‌هـای اجتماعـی، نـگـاه‌هـای انـتـقـادی را کـه در رسـانـه‌هـای جـریـان اصلی امـکـان بــروز نـدارند، برجسته می‌کنند. از جمله اینکه بـه مـا می‌گویند اقتصاد سیاسی آب هـم مسأله مهمی اسـت. اینکه چه افرادی بر سدسازی و پـروژه‌هـای انتقال تأکید دارنـد و منافع اقتصادی آن نصیب چه گروهی می‌شود؟

نگاه به آب از منظر عدالت، موضوع دیگری است که در رسانه‌های اجتماعی اتفاق می‌افتد؛ یعنی این رسانه‌ها هستند که مسأله آب در خوزستان، اصفهان و چهارمحال‌بختیاری را به عنوان یک مسأله عدالت اجتماعی مطرح می‌کنند پس نباید آن را به رویکردهای فنی و مدیریتی تقلیل داد. همچنین، نادیده گرفتن زنان در رسانه‌های جریان اصلی به عنوان بخشی از جامعه که مسأله آب متوجه آنها اسـت، نیز اتفاقی دیگری است که در این بین می‌افتد. اینکه آب برای توسعه است یا آب به عنوان یکی از ارکـان طبیعت از نظر ماهیتی مهم اسـت، بیشتر در رسانه‌های اجتماعی مطرح می‌شود. حتی در رسانه‌های اجتماعی رگه‌هایی از افراط‌گرایی سبز نیز دیده می‌شود که اعتقاد دارند باید اولویت با محیط‌زیست باشد و راهکارهای سخت‌گیرانه‌ای نسبت به انسان می‌دهند.

در نتیجه، نکته‌ای که وجود دارد این است که زمانی که ما از لحاظ سیاسی و اجتماعی، امکان مشارکت را محدود می‌کنیم، مسأله‌ای مثل آب باعث می‌شود که کنشگری سیاسی به کف جامعه بیاید و در بلندمدت تبعات خاص خود را خواهد داشت. بنابراین قطعاً افزایش مشارکت در بخش‌های مختلف جامعه برای حل مسائل بهتر از کاهش آن است که بسیار قابل تأمل است.

راهکار چیست؟

اگر مسأله آب را به عنوان یک مسأله اجتماعی در نظر بگیریم، راهکار مبتنی بر تغییرات در سطح کلان و نهادی است. این راه‌حل‌ها باید مبتنی بر شرایط زمانی و مکانی باشد و مسأله آب به عنوان یک مسأله مجزا دیده نشود.

مـا تا زمانی کـه نتوانیم شـرایط را برای بهبود وضعیت اقتصادی فراهم کنیم، همه سیاست‌های اجـرایـی عدالت را مبنا قـرار دهیم و سرمایه اجتماعی را بـه گـونـه‌ای تقویت کنیم کـه پیام مـا بـه شیوه تخالفی خوانش نشود، نمی‌توانیم به نتیجه درست برسیم. در محیط دانشگاهی نیز راهکار در مسأله‌محوری تحقیقات است که مبتنی بر اعتماد به دانشگاهیان در پیش گرفته شود. مجموع همه این شرایط به ما می‌گوید که ضـروری است اولویت‌های کشور را بر مبنای مسائل واقعی جامعه صورت‌بندی کنیم و بر مبنای آن به تصویب قوانین و راه‌حل‌ها بپردازیم.

در فـضـای رســانــه‌ای هـم رسـانـه‌هـای جـریـان اصـلـی و هم رسانه‌های اجتماعی مهم هستند. رسانه‌های جریان اصلی از این نظر مهم هستند که با استفاده از فضای نهادی و ساختاری خود بتوانند مسائل محیط‌زیستی را به شکل صحیح توسط مروجان به زبانی قابل فهم و ساده برای عموم جامعه مطرح کنند و رسانه‌های اجتماعی نیز به این دلیل حائز اهمیت هستند که بتوانند رویکرد انتقادی در پیش بگیرند و از این حیث بر رسانه‌های جریان اصلی نیز تأثیرگذار باشند. در نتیجه اینها ما به شهروندی دارای سواد محیط‌زیستی و سواد آب می‌رسیم که به جای قیمت آب به ارزش آب می‌اندیشد.  

پی‌نوشت

۱. علوم اجتماعی و مسأله آب در ایران، فصلنامه اندیشکده تدبیر آب در ایران، سال دهم، شماره سی و پنجم، زمستان ۱۴۰۰.