تهران- ایرنا- تازه‌ترین ساخته بهروز شعیبی، برخلاف آثار قبلی کارگردان، بر مدار معرفت‌شناسی است و داستان طی‌طریقی را بیان می‌کند که مراحل یک انقلاب درونی را به‌صورت اثرگذار و ملموس به مخاطب ارائه می‌دهد.

به گزارش خبرنگار ایرنا، بدون قرار قبلی، از چند زاویه، فیلم محترم و قابل‌قبولی است. این فیلم اگرچه برخلاف آثار قبلی کارگردان، از چگالی داستانی مالوف آثار سینمایی برخوردار نیست اما نشانه‌گذاری‌هایی دارد که این حفره را پر کرده و مخاطب را به سمت تکمیل پازل دینی موردنظر خود سوق می‌دهد.

سیاست درست فیلم در بهره‌برداری دینی، پرهیز از گل‌درشت کردن مباحث و مقولات مذهبی است. نخستین سکانس فیلم از آلمان آغاز می‌شود و طی آن، پروسه شخصیت‌پردازی و حفره‌های داستان، یک‌به‌یک مطرح می‌شود. داستان، برخلاف جاذبه‌های آلمان، به سراغ رو کردن نشانه‌های معرفتی خود می‌رود و با سفر یاسمین (پگاه آهنگرانی) به ایران، علاوه بر تندتر شدن ریتم داستان، تنگناهای یاسمین نیز بیشتر شده تا در نهایت، آن رمزگشایی بزرگ که همان عنوان فیلم است، اختتامیه اثر را به یک شکوهمندی محبوب برساند.

فیلم البته در این کشف و شهود، توجه ویژه‌ای به موضوع مهاجرت دارد و با نفی این جریان، به زبانی بصری، تصویرگر جاذبه‌هایی است که برای مخاطب، دوست‌داشتنی است. تقارن این تصویرگری‌ها با خط روایی داستانی و هم‌راستا بودن این دو مسیر، سبب شده تا مخاطب شاهد یک پرداخت حرفه‌ای و بدون بیرون‌زدگی خاصی باشد. فیلم‌ساز درحالی این جلوه‌گری‌ها را به‌عنوان سندی مبنی بر نفی مهاجرت و اصالت ماندن در کشور مطرح می‌کند که در پس‌زمینه، در حال پیشبرد القائات دینی خود و زمینه‌چینی بیشتر برای وابسته کردن فطری یاسمین برای ماندن در ایران است. این حرکت خزنده، با حرفه‌ای‌گری خوبی به تصویر کشیده شده و ماموریت خود را در جهت تکمیل پازل معرفت‌شناسی به خوبی به انجام می‌رساند.

البته که در چنین مسیری، قلاب دلبستگی‌های خویشاوندی نیز به خوبی به دهان یاسمین گیر می‌کند و وی فارغ از آن اثرگذاری شکوهمند پایانی و جلوه‌های بصری کشور، نوعی تعلق‌خاطر به مفهوم خانواده و تمامی داشته‌هایش در ایران پیدا کرده که وی را مجاب به ماندن در ایران می‌کند. فیلم درواقع از تمامی پتانسیل‌های خود برای نفی جلای وطن بهره می‌برد. چه آنجا که پای انگاره‌های دینی را وسط می‌کشد، چه زمانی که وجوه اخلاقی و خون‌گرمی ایرانی‌ها را تصویرگری می‌کند و چه در زمانی که جاذبه‌های محیطی و اقلیمی ایران را به عنوان کهربایی اصیل به تصویر درمی‌آورد، تماما در پی نقد جلای وطن و طرح انگیزه‌هایی است که می‌تواند هر فردی را برای ماندن در این سرزمین تشویق کند.

طبیعتا در چنین اثری که بسیاری از مفاهیم، در لایه‌های زیرپوستی طرح می‌شوند، انتظار از مواجهه با فیلمی که به‌مانند فرمول رایج این سال‌ها قصه‌گویی کند، کمی دور از تصور است. فیلم در تلاش است تا برخلاف آثار دینی، اشارات مستقیمی به مولفه‌های اصیل خود نداشته باشد و مخاطب را در یک مواجهه آشکار و مستقیم، به یک باور و پندار درست برساند.

به همین دلیل، بدون قرار قبلی، از تفاوت‌های بسیاری به نسبت آثار قبلی بهروز شعیبی برخوردار است و این فرصت در سینمایی که علاقمندی بسیاری به روایت‌گری صریح و مستقیم و مشخص کردن تکلیف تمامی داستانک‌ها در خلال داستان دارد، کمی غیرعادی و خلاف جهت جریان آب تفسیر می‌شود. ازقضا چنین پرداختی سبب شده تا مخاطب در فصل فینال داستان، به‌یکباره و در مواجهه با برگ برنده داستانی، به‌نوعی میخکوب شده و تحت‌تاثیر آن فضا و نشانه‌هایی که فیلم در طول روایت مطرح می‌کرد، قرار بگیرد.

بدون قرار قبلی، از بابت سبک نوینی که در مسیر پرداخت داستانی به خرج داد، فیلم قابل اعتنایی است. مهندسی درست روایت و پرهیز از غلوگویی‌های رایج آثاری از این دست، از این فیلم، اثری بی‌ادعا و شریف ساخته که در یک ماموریت خطیر، می‌تواند اثرگذاری معرفت‌شناسانه قابل‌توجهی را بر روی مخاطب گذاشته و تمام‌قد در برابر کلیشه‌های رایج این حوزه بایستد.