امروزه هیچ اقتصاددان و مدیر توسعهگرایی در پیشران بودن صنعت گردشگری و تأثیر و نقش مثبت آن بر مؤلفههای اقتصاد ملی و منطقهای و افزایش اشتغال و تولید ثروت و رشد و پیشرفت جامعه محلی مقصد تردیدی ندارد. حتی سیاستگذاران اجتماعی برونرفت از مسائل اجتماعی و گسترش نشاط عمومی را هم در بستر توسعه گردشگری در انواع و گونههای مختلف آن توصیه و برنامهریزی میکنند.
با نگاهی فرامرزی، اکنون روابط درهمتنیده اقوام و ملیتهای مختلف در یک منطقه جغرافیاییِ هرچند گسترده، ایجاب میکند دیپلماسی گردشگری در کنار دیپلماسی فرهنگی، عمومی و اقتصادی، محور مذاکرات و تعاملات نمایندگان و دیپلماتهای کشور حتی اگر مأموران سیاسی هستند، قرار گیرد زیرا این صنعت جذاب ثابت کرده میتواند تضمینکننده صلح و امنیت و تداوم دوستی میان ملتها باشد.
گردشگری حتی در صحنه بینالمللی انعطاف و تابآوری خود را اثبات کرده است، جهان سه سال سخت و طوفانی را با شیوع کرونا پشت سرگذاشت، صنعت گردشگری نهتنها باعث گسترش دامنه و شیوع کرونا نشد، بلکه با حداکثر همکاری و با رعایت کامل دستورالعملهای جهانی بهداشت، عاملی برای مهار و پایان این بحران بود؛ شاهد آنکه در ایران اگرچه خسارتهای مالی کرونا در این حوزه بیش از ۴۰ هزار میلیارد تومان است، اما تقریباً خسارت جانی در تأسیسات گردشگری نزدیک به صفر است.
اکنون که پساکرونا را تجربه میکنیم برای احیای اقتصاد ملی، گردشگری میتواند محور بازیابی توان اقتصادی شود البته باید از همه ظرفیتهای ملی مانند جاذبههای متنوع گردشگری و ظرفیتهای بینالمللی مانند علاقه به سفر میان ملتها در کشورهای همسایه و مناطق هموار و مشترکالمنافع در کشورهای عضو اکو و اوراسیا و اتحادیه کشورهای مستقل و همسود (CIS) برای رونق کسبوکار صنعت گردشگری بهره برد.
جدا از جایگاه تاریخی و تمدنی ایرانزمین، موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک ایران در منطقه غرب آسیا بهعنوان چهارراه اقتصادی، فرهنگی و تاریخی جهان، ویژگی استثنایی و کمنظیر برای توسعه گردشگری فراهم کرده است، شرایطی که میتواند همکاری با کشورهای همسایه و کشورهای عضو سازمانها و اتحادیههای بینالمللی و منطقهای مانند اکو، اوراسیا، شانگهای را در چارچوب تبادلات گردشگرمحور گسترش دهد.
گزارشها نشان میدهد بیش از ۲۰۰ میلیون گردشگر، سالانه از کشورهای عضو اکو - که خود حدود ۵۰۰ میلیون نفر جمعیت دارد - دیدن میکنند، اوراسیا هم جمعیتی حدود ۲۰۰ میلیون نفر را در خود جایداده است، دولت میتواند با یک برنامهریزی از این ظرفیت برای جذب گردشگر و حتی سرمایهگذار برای توسعه صنعت گردشگری استفاده کند.
اهداف توسعه و تقویت گردشگری در این مناطق زمانی محقق میشود که گردشگری محور اصلی دیپلماسی اقتصادی و فرهنگی دولتها قرار گیرد، مناطقی که مردمانش کمابیش فرهنگ و تاریخ مشترک دارند، مؤلفههای فرهنگی آنها از زبان و ادبیات و شعر تا لباس و غذا و مشاهیر علمی، ادبی و دینی آنها از قرابتی تا چندین سده و گاهی هزاره برخوردار است.
آنچه شاید در گام اول و در حوزه سیاسی میتواند تسهیلکننده باشد لغو روادید میان ایران و کشورهای عضو این اتحادیهها و سازمانهای بینالمللی است، مسیری که اقدام ویژه وزارت میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی و وزارت امور خارجه را میطلبد که البته در دولت سیزدهم با همه شرایطی که تحریم و کرونا به بدنه صنعت گردشگری تحمیل کرد، اما بسیار هماهنگ و همدرک و همسو حرکت میکنند.
اگر چرخ اقتصاد گردشگری در ایران و کشورها همسایه و همفکر در منطقه به حرکت درآید به طور حتم درآمد سرشاری نصیب ملتهای آنها خواهد شد، اما برای تحقق این امر باید با برنامهریزی اصولی در گام دوم پروازهای روزانه بین ایران و این کشورها برقرار تا گردشگری فراگیر شود؛ البته بنا به وسعت مرز زمینی با همسایگان شرقی و غربی توسعه مسیر جادهای و ریلی هم میتواند در دستور کار قرار گیرد؛ همچنین مناسب است در محور جنوبی با کشورهای حوزه خلیج فارس و در محور شمالی با کشورهای حاشیه دریای خزر و اتحادیه کشورهای مستقل و همسود (CIS) ، گردشگری دریایی را گسترش دهیم زیرا علاوه بر امنیت مناسب، برای گردشگران سفرهای کمهزینه و جذابی هستند.
در گام بعد هم فعالان صنعت گردشگری از صنوف مختلف باید با هماندیشی با همکاران خود در کشورهای عضو این مناطق، بستههای واحد گردشگری به فراخور جاذبههای متنوع و مشترک تعریف کنند، تا علاوه بر تبادل گردشگر میان خود با رویکردی مشخص، گردشگران دیگر کشورهای جهان را هم به منطقه جذب کنند.
یقیناً صنعت گردشگری میتواند بار دیگر اقتصاد فروپاشیده و کرونازده جهان را سامان دهد، بهشرط آنکه دولتمردان و قانونگذاران با نگاهی جامع و عمیق حساسیتها و ظرایف آن را درک کنند، فرصتهای همکاری بینالمللی را غنیمت شمرده و برای محور قرارگرفتن گفتمان گردشگری در دیپلماسی منطقهای خود، تلاش و سرمایهگذاری کنند.