تهران- ایرنا- «فکر می‌کنم جامعه‌ ایران دچار نوعی «درماندگی آموخته­‌شده» است؛ شبیه یک سوگواری ناتمام که افراد احساس می‌کنند درمانده­‌اند و راه برون­‌رفت از مشکل را نمی­‌یابند... سوگ در جامعه مستمر شده و این وضعیت برای سلامت‌روان مردم خطرناک است.»

در بررسی علمی سوگ و سوگواری، در دو بخش با دکتر «فرشته حیدری» دکترای تخصصی روان‌شناسی، درباره معضل سوگ‌های ابراز نشده در دوران کرونا و حادثه متروپل آبادان و همچنین پدیده «سوگ‌های تاخیری» و آثار و پیامدهای آن گفت‌وگو کردیم

در بخش سوم و پایانی، موضوع را با یک جامعه­‌شناس آشنا به مسائل روز کشور در میان گذاشتیم. دکتر زین­‌العابدین جعفری با نگاه تخصصی و بومی خود به فقدان‌های کرونا و حادثه متروپل آبادان، به خشم‌های مضاعفی اشاره می­‌کند که ناشی از مرگ غیرمنتظره است؛ همان فقدان‌هایی که در ابتدای کرونا و این اواخر، در فاجعه آبادان رخ داد.

جعفری، پژوهشگری اجتماعی را در دانشگاه علامه طباطبایی و دکترای جامعه­‌شناسی را با گرایش «بررسی مسائل اجتماعی ایران» در دانشگاه شیراز خوانده است؛ او با توجه به سوابق اجرایی و پژوهشی، اشراف مناسبی به سوگ و سوگواری در فرهنگ و جامعه ایران دارد.

ایرنا: سوگ در جامعه‌شناسی چگونه تعریف می­‌شود و تفاوت­‌های آن با نگاه روان‌شناختی چیست؟
جعفری:
نگاه کلاسیک جامعه‌شناسی به مساله سوگ، نگاه همبستگی  است؛ شاید قدیمی‌ترین کارهایی که در حوزه جامعه‌شناسی علمی در این­ زمینه انجام شده، کارهای «امیل دورکیم» بوده که در کتاب «صور بنیانی حیات دینی» مطرح می‌کند و آنجا، بحث سوگواری را به عنوان یک شیوه برای همبستگی جامعه‌ سنتی درنظر می‌گیرد. یعنی زمانی که فقدانی اتفاق می­‌افتد و در جامعه، شخصی عزیزی ر از دست می­‌دهد، افراد دور هم جمع می­‌شوند و او را تنها نمی­‌گذارند. مانند کارکردی که در روان‌شناسی مطرح است و وقتی فرد با یک فقدان شدید مواجه می­‌شود، فشار روانی زیادی به شخص وارد می‌شود و آن زمان، بهترین موقعیت است که جامعه بتواند دست فرد سوگوار را بگیرد و او را برهاند از افسردگی‌هایی که احتمال دارد دچارش شود.
 

در واقع مهمترین کارکرد سوگواری، همان است که افراد کنار داغدار جمع می‌شوند و این  کار سبب حفظ بیشتر انسجام اجتماعی آنها می­‌شود؛ این رفتار به عنوان یکی از مناسک مهم اجتماعی نیز مطرح است که در بیشتر جوامع وجود دارد. این کارکرد سوگواری حتی در جوامع مدرن نیز مشاهده می­‌شود؛ یعنی با اینکه دورکیم معتقد بود این همبستگی (ناشی از سوگواری) از ویژگی‌های جوامع سنتی است که همبستگی مکانیکی دارند و در این جوامع، افراد با مشابهت‌هایی که با یکدیگر دارند در کنار هم انسجام پیدا می‌کنند، در جوامع مدرن، همبستگی ارگانیکی که ناشی از تقسیم کار تخصصی است اتفاق می‌افتد.

اما این مشابهت‌ها و  کنار هم بودن‌ها در جوامع مدرن نیز از لحاظ روان‌شناختی اجتماعی، قابل تبیین است؛ چون کمک می‌کند آن شخصی که دچار ترومای روانی شده، بتواند از فاز افسردگی بیرون بیاید، با واقعیت مواجه شود و همزمان، همبستگی اجتماعی خود را با دیگران حفظ کند.

رابطه سوگ و خشم درونی
ایرنا: در واقع مهم­ترین کارکرد سوگواری از نظر جامعه‌شناختی، حفظ همبستگی فرد با جامعه است؟
جعفری:
بله؛ البته در جوامع مختلف بسته به شرایطی که دارند، کارکردهای دیگری هم دارد؛ به هر حال فقدان یک عزیز، علاوه بر اینکه فشار روانی زیادی را موجب می­‌شود، یک نوع خشم درونی را می­‌زاید؛ به­ ویژه زمانی که فرد با یک مرگ غیرمنتظره مواجه می­‌شود و فکر می‌کند آن مرگ یا فقدان، نباید اتفاق می‌افتاد؛ در این صورت است که خشم درونی ایجاد و آن مناسک سوگواری، گاهی می‌تواند باعث برون­‌ریزی خشم نیز شود.

ایرنا: با این نگاه، بیشترین ضربه‌ای که در فقدان­‌های اخیر وارد شده است، باید متعلق به افرادی دانست که در دوره کرونا داغ دیدند، چون نتوانستند سوگواری کنند؛ درست است؟
جعفری:
دقیقا همینطور است؛ چون در دوره‌ کرونا، افراد از دور هم جمع­‌شدن منع می‌شدند و کسانی که عزیزان­‌شان را از دست داده بودند، ناگزیر بودند در تنهایی بار مصیبت را تحمل کنند و این، از لحاظ روانی هم فشار مضاعفی بود؛ زیرا دچار مشکلی شدند که حل­‌نشده باقی ‌ماند؛ در واقع آن افسردگی فرصت پیدا نکرد که هم برون‌ریزی و هم درمان شود. به همین دلیل بیشتر خانواده‌هایی که در دوران کرونا عزیزی را از دست دادند، هنوز شاید نتونسته‌اند از سوگ خود خارج شوند؛ زیرا غم و اندوه‌شان مستمر شد، ادامه پیدا کرد و نتوانستند با واقعیت‌های موجود، خود را تطبیق دهند.

ایرنا: هنوز که زمان زیادی از مرگ‌های کرونایی نگذشته است؛ آیا می­‌شود شرایطی را فراهم کرد که آن سوگ‌های ابراز نشده، تخلیه شوند؟ به طور مثال در برگزاری سالگرد برای متوفی؟
جعفری:
این اقدام البته بی‌تاثیر نیست، اما آن غم به هرحال به عنوان یک گره‌ روانی در ذهن و کالبدشان می‌ماند. در خویشاوندانم کسانی هستند که عزیزی را در شرایط کرونایی از دست دادند و ما به دلیل محدودیت‌ها، نتوانستیم برای عرض تسلیت حضوری به آنها سر بزنیم؛ در حالی که آنها انتظار داشتند و می­‌گفتند چطور ما که با این بیماری از نزدیک مواجه بودیم و شاید خودمان هم مبتلا شدیم و تحمل کردیم اما هیچ‌کدام از افراد فامیل سراغ ما نیامدند؟!

این توقع نشان می­‌دهد هنوز بار غم زیادی بر دوش­ آنها سنگینی می­‌کند. حتی من در فامیل شنیدم که برخی افراد همین پیشنهاد شما را مطرح می‌کردند و معتقد بودند حالا که کرونا، مقداری فروکش کرده است، بیایید با هم جمع شویم و جلسه‌ای بگذاریم که مثلا ختم قرآنی برای فرد متوفی انجام دهیم تا شاید این کار بتواند مقداری از سوگ بازماندگان را  تعدیل کند؛ به­ خصوص که حالا که واکسن‌ها تزریق شده و حضور در جمع‌ها، امنیت بیشتری دارد.

به هرحال یکی از مهمترین کارکردهای مراسم سوگواری جمعی، این است که شخص سوگوار می‌تواند دوباره به زندگی واقعی برگردد؛ در حالی که در دوران اوج کرونا این اتفاق نیفتاد و شخص داغدار در غم نهان خود گرفتار شد و نتوانست به زندگی عادی برگردد.

در هر شرایطی، از لحاظ جامعه‌شناختی، انسجام اجتماعی خیلی اهمیت دارد؛ چون جامعه، بدون انسجام اصلا جامعه نیست؛ این همبستگی بین افراد است که می‌تواند انسجام مورد نیاز را شکل دهد و شاید بهترین توصیه این باشد که ضمن رعایت شیوه‌نامه‌ها، افراد حتما در جمع‌ها، حضور داشته باشندضرورت حفظ انسجام اجتماعی
ایرنا: در شرایطی هستیم که هنوز آینده‌ مبهمی برای کرونا قابل تصور است و نمی­‌دانیم آن اوج­‌های مرگبار بازخواهد گشت یا نه اما در مقابل، در ۲ سال و نیم گذشته یک تجربه بزرگ اجتماعی کسب کرده‌ایم؛ حال اگر با این تجارب اخیر، بخواهید به عنوان یک جامعه­‌شناس توصیه­‌هایی به مردم داشته باشید، چه می‌گویید؟

جعفری: ببینید در هر شرایطی، از لحاظ جامعه‌شناختی، انسجام اجتماعی خیلی اهمیت دارد؛ چون جامعه، بدون انسجام اصلا جامعه نیست؛ این همبستگی بین افراد است که می‌تواند انسجام مورد نیاز را شکل دهد و شاید بهترین توصیه این باشد که ضمن رعایت شیوه‌نامه‌ها، افراد حتما در جمع‌ها، حضور داشته باشند؛ این حضور خیلی اهمیت دارد.

ما شاید تاکنون به کسانی که عزیزی را از دست داده‌اند، از طریق تلفن یا در فضای مجازی تسلیت گفته‌ایم، اما حضور فیزیکی بین آنها، یک خاصیت روان‌شناختی عمیق هم دارد که پیامد اجتماعی می‌آفریند. این پیامد باعث می‌شود شخصی که دچار اندوه و سوگ شده، با حضور افراد دیگر احساس کند که تنها نیست و در هجوم مسائل و مصائب، تنها رها نشده است.

البته این حضور به طور حتم باید با رعایت پروتکل‌ها باشد؛ البته درست است کرونا فروکش کرده اما یادمان باشد، هنوز تمام نشده است. این روزها زیاد می‌بینیم مردم در مکان­‌های عمومی، خیلی کم شیوه‌نامه­‌ها را رعایت می­‌کنند. بنابراین با ماسک‌زدن و رعایت دستورالعمل‌ها، می‌توان در کنار اشخاصی که عزیزی را از دست داده‌اند حضور یافت تا آنها بتوانند مراحل روانی پذیرش فقدان را راحت‌تر در کنند.

می‌دانیم وقتی شخص، عزیزی را از دست می‌دهد، ابتدا  در مرحله‌ انکار قرار می‌گیرد و اصلا نمی‌خواهد بپذیرد که این اتفاق برای او افتاده است؛ بعد از آن اگر همراهی اطرافیان باشد و نیز با برگزاری مراسم تدفین و خاکسپاری، آرام آرام در کنار یک جمع حامی، شخص سوگوار می‌تواند با واقعیت کنار بیاید و بپذیرد که هرچه باشد این اتفاق تلخ رخ داده است و باید گذر کرد.

علل خشم مردم از ماجرای متروپل
ایرنا: موضوع کرونا و سوگ‌ها و مسائل اجتماعی مرتبط با آن البته مفصل است و نیاز به یک فرصت مجزا دارد؛ اگر اجازه دهید برویم سراغ موضوع دوم که حادثه متروپل آبادان است. در این حادثه اگر جنبه‌های انسانی و از دست دادن عزیزان و کاهش شدید «سرمایه اجتماعی» را کنار بگذاریم، یک سوال مشخص این است که به نظر شما در آن شرایط محیطی، آیا بازماندگان توانستند به شیوه مناسبی سوگواری کنند؟ حتی با اینکه مراسمی را هم نهادهای مختلف برای عزاداری برگزار کردند و ... ؟
جعفری:
به حادثه آبادان می‌توان از چند جنبه نگاه کرد؛ یکی همان محوری بود که در ابتدای بحث مطرح کردم و نوع مواجهه افراد با مرگ‌های غیرمنتظره است که خشم درونی مضاعفی ایجاد می­‌کند؛ این خشم در ماجرای آبادان کاملا مشهود بود؛ چون مردم اصلا انتظار نداشتند عزیزان­شان زیر ساختمانی که هنوز در حال ساخت است، مدفون شوند. این خشم سوق پیدا کرد به سمت کسانی که مسبب حادثه بودند.

بنابراین نوع سوگواری در حادثه متروپل، با سوگ در یک اتفاق طبیعی مثل سیل یا زلزله کاملا متفاوت است؛ در اینجا بازماندگان می­‌دانستند که اتفاق می‌توانست نیفتد اگر فقط سهل‌انگاری مسببان نبود و همین فرض، عامل یک خشم درونی مضاعف شد ... .


ایرنا: منظور شما این است که در ماجرای آبادان خشم بازماندگان و مردم منطقه پیوند خورد به مشکلات و نارضایتی‌های دیگری که در چند سال اخیر خوزستان را آزرده بود؟
جعفری:
دقیقا؛ این خشم در بستری از زمینه‌های اجتماعی مختلف بروز کرد. شما می­‌دانید که خوزستان مشکلات آب‌وهوایی زیادی داشته و دارد؛ بحث آب آشامیدنی تا مشکلات اقتصادی و در کنار آن هم که کرونا اضافه شد. پس این خطه که با مجموعه‌ای به هم پیوسته و دریایی از مصائب و مشکلات دست‌وپنجه نرم می­‌کرده، ناگهان با یک فساد نظام­‌مند و بی‌مبالاتی عجیب در متروپل مواجه می­‌شود؛ به‌گونه‌ای که قوه قضائیه نیز همان اوایل ماجرا اعلام کرد حداقل ۱۴ نفر را که با این حادثه مرتبط بودند، دستگیر کرده است.

در این شرایط، ارزیابی و تفسیر مردم خوزستان این بود که چنین حادثه­‌ای از اساس نباید به این سادگی رخ می­‌داد؛ نباید در کوران کمبودها و مشکلات جاری، عزیزان­شان به این شکل از دست می‌رفتند. این پیشنیه و این نارضایتی­‌ها، طبیعتا منجر به شکل­‌گیری خشم و به دنبال آن، اعتراض‌های مردمی شد. اعتراضی که از قضا، حق طبیعی آن­هاست و نمی­‌توان کسی را از این حق طبیعی محروم کرد. در واقع مردم معترض اعلام کردند که عده­‌ای مرتکب فساد شدند و مسئولان مربوطه باید پاسخگو باشند و نظام تصمیم­‌گیری باید این مطالبه­ به­ حق را پیگیری کند.

ایرنا:‌ به این ترتیب آیا می­‌توان گفت که در حادثه متروپل، تشدید دلخوری­‌های پیشین و سر بازکردن زخم­‌های قدیمی، باعث تشدید غم داغ‌دیدگان شد که نیاز به سوگواری خاصی داشت؟ 
جعفری:
بله؛ اتقاق تلخ و ضایعه­‌ای که در خوزستان پیش آمد، نیازمند سوگواری خاص بود؛ سوگی که ناشی از فقدان عزیزان و دیگر خشم­‌های تلنبار شده‌ بود. این موضوع اهمیت اقدام به­ موقع و رسیدگی مناسب مسئولان را بیشتر می­‌کند. اگرچه قوه قضائیه گفته رسیدگی می­‌کند و افراد خاطی را دستگیر کرده اما باید توجه داشت اگر مردم دوباره در جای دیگری چنین اتفاقی را تجربه کنند، دیگر آن اطمینان خاطر را به قول و عمل مسئولان نخواهند داشت.

میدان جامعه، یک میدان کنش اجتماعی است و با یک میدان تفسیری کنشی مواجه‌ایم که دارای کنشگران اجتماعی مطالبه‌گر است. این مطالبه‌گران، عزیزان­شان را از دست داده و سوگوارند و می‌خواهند هم مسببان حادثه به مجازات بایسته‌ برسند و ‌هم از طرف تصمیم‌گیران، این اطمینان داده شود که حادثه مشابهی اتفاق نخواهد افتادهمان زمان اعلام شد که در خوزستان حداقل یک ساختمان دیگر وجود دارد که فاقد اصول اولیه‌ ایمنی است و اگر خدای نکرده فروبریزد، این بار ممکن است همزمان دو تا سه هزار نفر کشته شوند و فاجعه­‌ای بزرگتر رقم بخورد. پس ممکن است این سوگواری، به نوعی «سوگواری مستمر» تبدیل شود و پاسخ ناشایست و غیرمنطقی مسئولان مربوطه نیز به این قضیه دامن خواهد زد.
 از طرفی می­‌دانیم که میدان جامعه، یک میدان کنش اجتماعی است و با یک میدان تفسیری کنشی مواجه‌ایم که دارای کنشگران اجتماعی مطالبه‌گر است. این مطالبه‌گران، عزیزان­شان را از دست داده و سوگوارند و می‌خواهند هم مسببان حادثه به مجازات بایسته‌ برسند و ‌هم از طرف تصمیم‌گیران، این اطمینان داده شود که حادثه مشابهی اتفاق نخواهد افتاد.

ایرنا:‌ ارزیابی شما از پاسخ مسئولان به مطالبات این کنشگران چیست؟
جعفری:
بر اساس فیلم‌هایی که از منطقه دست به دست می­‌شد، عده­‌ای می­‌گفتند ما به نیروی امدادی نیاز داریم نه نیروی دیگری؛ البته نیروی امنیتی برای برقرای امنیت در منطقه‌ای که فاجعه در آن رخ داده، قطعا لازم است تا امدادگران راحت‌تر بتوانند کمک‌رسانی کنند.
مراسم سوگواری که به­ طور معمول، نوعی همبستگی اجتماعی را برای فرد، رقم می‌زند؛ اگر زمینه‌های لازم برای اعتراض فراهم باشد، همان سوگواری، کارکرد جدیدی می­‌یابد و به سمت نوعی مطالبه و اعتراض اجتماعی سوق پیدا می­‌کند؛ به­ ویژه زمانی که پاسخ منطقی از طرف تصمیم‌گیران دریافت نکند.

تاثیر اخبار رسانه‌های رسمی و اجتماعی بر سلامت‌ِروان
ایرنا:‌ اگر ما تصمیم­‌گیران و مردم را دو ضلع مثلث این کنش بدانیم و رسانه­‌ها را ضلع سوم، به نظر شما رسانه­‌ها به ویژه شبکه‌های اجتماعی در ماجرای آبادان چگونه عمل کردند؟
جعفری:
رسانه­‌ها را می­‌شود به دو دسته تقسیم کرد؛ یک دسته آن­هایی که بازتاب­‌دهنده‌ اخبار رسمی یک واقعه هستند و تصمیم‌گیران می­‌خواهند که مردم، اخبار را از این دسته دریافت کنند. دسته دوم، شبکه‌های اجتماعی هستند که بیرون از کنترل تصمیم­‌گیران، اطلاع­‌رسانی می­‌کنند.

به گمانم، اگر شبکه‌های اجتماعی آنلاین نبودند و مردم با ارتباطات گسترده‌ای که در این شبکه‌ها پیدا کرده­‌اند، گزارش‌های میدانی را انتقال نمی­‌دادند، ممکن بود از حادثه متروپل فقط یک خبر خیلی کوتاه منعکس شود و خیلی راحت‌تر کنترل‌پذیر باشد. همان کاری که صداوسیما در ابتدا قصد داشت انجام دهد و رئیس آن اعلام کرد «به ما گفتند بیشتر از این به ماجرا نپردازیم»!
این شبکه­‌های اجتماعی بودند که ابعاد واقعی فاجعه را برای مردم آشکار کردند. همین کارکرد آن­ها ما را به این نتیجه قاطع می­‌رساند که در دنیای جدید، رسانه‌ها به واقع یکی از ارکان مهم دموکراسی هستند.

ایرنا:‌ کسی نمی­‌تواند منکر چنین کارکردهای مثبتی برای رسانه­‌ها باشد اما در همین حادثه آبادان با حجم بسیار بالایی از تولید و بازنشر مطالب و محتواهای تلخ مواجه بودیم که باعث انتشار بیش از حد صحنه­‌های دردناک شد و به نظر می­‌رسید حتی گستره و ژرفای سوگ را در جامعه بیشتر کرد؛ جدا از انگیزه­‌های سیاسی برخی رسانه­‌ها، آیا شما منکر کارکردهای منفی برخی از آن­ها به­‌ویژه در بحث سلامتِ‌روان جامعه هستید؟
جعفری:
خیر؛ به­ هیچ­‌وجه منکر وجوه منفی رسانه نیستم؛ به­‌طور قطع هر پدیده­‌ای هم جنبه مثبت دارد هم منفی و بازتاب مستمر حادثه آبادان و گزارش­‌های فجیع از مثلا اجساد زیر آوار، خاطر مردم را به­ شدت مکدر کرد و آثار منفی زیادی داشت که یکی از آنها سوگواری مستمر بود. اما واقعیت اینکه مردمی که اخبار را می­‌شنوند، کسانی هستند که همین امروز با مشکلات مختلفی روبرو هستند و زمینه‌ها و آسیب­‌های اجتماعی زیادی را متحمل می­‌شوند که لزوما ربطی به شبکه­‌های اجتماعی ندارد.

در حال حاضر به­ دلیل فرآیند گذار از سنت به مدرنیته، جامعه ما دچار یک بی­‌هنجاری (آنومی) وحشتناک است. در جامعه امروز هنجارها و ارزش‌های اجتماعی کاملا دگرگون شده­ و ما در حوزه‌های مختلف و متعدد، گرفتار معضلات بزرگ هستیمایرنا:‌ منظورتان دقیقا کدام آسیب­‌هاست؟
جعفری:
ببینید اگر بخواهم شفاف‌تر بگویم، در حال حاضر به­ دلیل فرآیند گذار از سنت به مدرنیته، جامعه ما دچار یک بی­‌هنجاری (آنومی) وحشتناک است. در جامعه امروز هنجارها و ارزش‌های اجتماعی کاملا دگرگون شده­ و ما در حوزه‌های مختلف و متعدد، گرفتار معضلات بزرگ هستیم. شما دست روی هر پدیده اجتماعی بگذارید می‌بینید که زیرساخت اصلی مشکلات ما، همین قصه­ی فقدان هنجار (آنومیک)بودن جامعه است که باعث و بانی اتقاقات عجیب شده. در همین بستر بی­‌هنجاری است که فسادهای نظام­‌مند رخ می­‌دهد و ... .

ایرنا:‌ حال به نظر شما مردم چه باید کنند؟ آیا باید به آنها توصیه کرد که اخبار ناخوشایند را پیگیری نکنند؟
جعفری: این توصیه شاید یک توصیه مناسب فردگرایانه یا روان‌شناختی باشد اما هرگز  وظیفه‌ شبکه­‌های اجتماعی و رسانه­‌ها را نفی نمی­‌کند. مردم می­‌توانند خودشان برای پیگیری اخبار حد و مرزی قائل شوند؛ چیزی که شخصا تاحدودی برای خودم درنظر می­‌گیرم. یعنی من همه اخباری را که واقعیت دارند، پیگیری نمی­‌کنم؛ به­ خصوص که کاری هم از دستم برنمی­‌آید زیرا شما وقتی برای یک معضل، کاری از دستت برنمی­‌اید، با مشغول­ کردن ذهن، جز اینکه آسیب روانی به خودت بزنی، فایده­‌ای ندارد.

پس در جایی که من نمی‌توانم کاری کنم، تلاش می‌کنم میل به دنبال کردن اخبار مرتبط با آن موضوع را مدیریت کنم. اما همان‌گونه که گفتم این، هرگز وظیفه‌ شبکه­‌های اجتماعی را نفی نمی­‌کند؛ چون انتشار اخبار جزو وظایف ذاتی آن­هاست و این ما هستیم که با داشتن سواد رسانه‌ای، باید میزان استفاده از آن را مدیریت کنیم. به قول رزونامه­‌نگاران از «دروازه­‌بانی خبر» استفاده کنیم و اجازه ندهیم هر خبری وارد دنیای روان ما شود. اما در عین حال باز هم تاکید می­‌کنم اخبار باید منتشر شوند؛ در دنیای آزاد امروز، با یک فضای آزاد رسانه‌ای مواجه هستیم که هرگز نمی­‌توانیم اخبار را کنترل کنیم.

توجه داشته باشیم که رسانه­‌ها در دنیای آزاد حضور قدرتمندی دارند و تا هر کجا که دلشان بخواهد، اطلاع­‌رسانی می­‌کنند و نمی­‌شود جلوی کار آن­ها را گرفت؛ اینجا وظیفه خود فرد است که مدیریت کند.
از طرف دیگر اینکه «پرداختن مستمر به اخبار ناخوشایند و سوگ‌ناک، آیا سوگ را در جامعه گسترده می­کند یا نه»؟ بله قاعدتا افزایش می­‌دهد چون مردم همین الان دارند در یک فضای سوگ­وارانه زندگی می‌کنند؛ حتی اگر  بگوییم که یک سوگ اقتصادی دارند.

جامعه و درماندگی آموخته‌شده
این ما هستیم که با داشتن سواد رسانه‌ای، باید میزان استفاده از اخبار را مدیریت کنیم. به قول رزونامه­‌نگاران از «دروازه­‌بانی خبر» استفاده کنیم و اجازه ندهیم هر خبری وارد دنیای روان ما شوددرحال حاضر بیشتر خانواده‌ها مشکل اقتصادی دارند و توان مدیریت کردن مشکلات را ندارند. این مشکل به خودی خود ایجاد سوگ می‌کند. در سوگ (به معنای کلی آن)، فقط فقدان یک انسان مطرح نیست؛ هر نوع فقدانی می‌تواند این فضای سوگ درونی و روانی را ایجاد کند. فکرمی‌کنم که جامعه‌ ایران دچار نوعی «درماندگی آموخته­‌شده» است؛ شبیه یک سوگواری ناتمام که افراد احساس می‌کنند درمانده­‌اند و راه برون­‌رفت از مشکل را نمی­‌یابند.

من متوجه­‌ام که این سخنان شاید برای تصمیم‌گیران سخت و تلخ باشد؛ شاید خوشایند مسئولان مربوطه نباشد که بشنوند مردم درگیر یک سوگ مدام هستند اما به­ هر حال تجربه زیسته ما و اطلاعاتی که از زندگی عموم داریم، این را تائید می‌کند که سوگ در جامعه مستمر شده و خود شما به عنوان یک روان‌شناس می‌دانید که چقدر این  وضعیت برای سلامت روان مردم خطرناک است. به هر حال از این دست اخبار منفی کم نیستند و وجه آنومیک جامعه، دقیقا همین است که «سیستم اجتماعی» دیگر نمی­‌تواند از افراد حمایت کند. شاید بهتر است بگوییم از اساس دیگر سیستم اجتماعی در کار نیست.

ایرنا:‌ منظور شما از سیستم اجتماعی چیست؟
جعفری:
منظور از آن، مجموعه‌ منظمی است که از اجزای مختلفی تشکیل شده و هر کدام از اجزا، کارکرد خاص خود را دارند و کل سیستم، بر بقا و ماندگاری هر جزء خود، نظارت و حمایت می­‌کند. خب، با این تعریف، ما کجا این سیستم را سراغ داریم؟! متاسفانه افراد در جامعه ما نه از لحاظ اقتصادی می‌توانند از سیستم اجتماعی حمایت بگیرند، نه از لحاظ اجتماعی، نه از لحاظ روان‌شناختی و نه دیگر وجوه.

ایرنا: و کرونا هم در دو سه سال اخیر مزید بر علت شد و حمایت‌های اجتماعی کاسته شد؟
جعفری:
بله؛ ما در چند سال اخیر، نظام­‌های حمایتی اجتماعی را از دست دادیم. کرونا آمد و سوگواری‌های فردی دچار اختلال شد. علاوه بر اقتصاد، فرهنگ مردم مشکل پیدا کرده است و هیچ نظام حمایتی­ کارآمدی وجود ندارد؛ از آن طرف فساد اقتصادی وجود دارد و ... . بنابراین سیستم اجتماعی ما، متاسفانه کارایی لازم را برای حفظ خود ندارد و این زنگ خطری است که جامعه‌شناسی به عنوان یک علم، به جامعه می­‌دهد و هشداری است که تصمیم‌گیران باید بتوانند در زمان مقتضی، تصمیم‌های عقلانی و درست بگیرند.