«ناکارآمدی علوم انسانی در دانشگاههای ایران بر اساس تجربه زیسته دانشجویان: یک پژوهش پدیدارشناختی»(۱) عنوان مقالهای است که «بتول بهشتی» کارشناس ارشد برنامهریزی درسی دانشگاه تهران، «سعید صفائی موحد» دکترای برنامهریزی درسی و «خسرو باقری» استاد فلسفه تعلیم و تربیت به رشته تحریر درآوردهاند. نویسندگان هدف این مقاله را «مطالعه تجربه زیسته دانشجویان پیرامون علل ناکارآمدی علوم انسانی در دانشگاههای ایران» قرار دادهاند و از روش پدیدارشناسی و مصاحبه نیمه ساختار یافته استفاده کردهاند. مشارکتکنندگان پژوهش از دانشجویان دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران و به روش هدفمند انتخاب شدهاند.
علوم انسانی در ایران
ناکارآمدی علوم انسانی و بحث تحول در حوزه علوم انسانی، یکی از مباحث اساسی و دامنهدار است، به ویژه هنگامی که بخواهیم نسخهای بومی از آن ارائه دهیم. دانشگاهها و مراکزآموزش عالی کشور به ویژه در حوزه علوم انسانی در راستای انجام رسالتها و وظایف خود همواره با مسائل و مشکلاتی دست به گریبان بوده که تداوم آن، چالشها و نارساییهای علمی و پژوهشی در این نظام را درپی داشته و در نهایت به افت شدید کیفیت آموزش، تدریس و پژوهش در مراکز دانشگاهی منجر خواهد شد.
با وجود حرکت رو به جلو محققان کشور در تولید علم اما هنوز جایگاه کشور از نظر فعالیتهای علمی و پژوهشی استادان و سهم کشور در تولید دانش بشری وضعیت مطلوبی ارزیابی نمیشود. تحولات معرفتی اقتضا میکند که حاملان علوم انسانی در ایران در عین حال که در صدد یافتن راه حل برای مسائل بومی هستند به عرصههای جهانی نیز نظری داشته باشند و در مواجهه با چالشهایی که خانواده بزرگ بشری را مورد تهدید قرار میدهد، اندیشه کنند. کارایی و کارآمدی حوزه علوم انسانی با رویکرد نیکبینانه تلاشی برای ربط دادن هدفمند این علوم به پیکره جامعه است. به استناد آنچه در ادامه خواهد آمد، همین خود فرضی مستور از ناکارآمدی علوم انسانی در بستر جامعه را دارد.
تحولات معرفتی اقتضا میکند که حاملان علوم انسانی در ایران در عین حال که در صدد یافتن راه حل برای مسائل بومی هستند به عرصههای جهانی نیز نظری داشته باشند و در مواجهه با چالشهایی که خانواده بزرگ بشری را مورد تهدید قرار میدهد، اندیشه کنند.
مناقشات مرتبط با وضعیت علوم انسانی که بیشتر از کاستیها و نیستیهای آن سخن گفته، چالشهایی برای کارآمد شدن آن نشان میدهد. بدون شک برای رسیدن به اهداف و چشمانداز نسل سوم دانشگاه که حل مساله اجتماعی، فرهنگی و معرفتی را نیز رسالت خود قرار داده است، توجه به کاستیها و ضعفهای این علوم را انکارناپذیر کرده است. برای رسیدن به این نقطه، علوم انسانی با چالشهایی مواجه است و میطلبد الزاماتی داشته باشد و نیازمند نوعی آمادگی افکار عمومی توسط جامعه علمی و آکادمی به جایگاه و منزلت حوزه علوم انسانی و ارتباط آن با دیگر نهادهای جامعه است.
نگرش به علوم انسانی
وجه دیگری از ناکارآمدی کشور این است که نتوانسته سهم قابل توجهی را در تولیدات علمی در حوزه علوم انسانی به خود اختصاص دهد. در همین ارتباط نقش دانشگاهها و مراکز آموزشی و پژوهشی کشور و عدم توجه به علوم انسانی، نمایشگر این حقیقت است که نه تنها علوم انسانی جایگاه خود را در زندگی فردی جمعی از دست داده بلکه نگرش رایج در جامعه به ویژه در میان دانشجویان نیز به این علوم، یک نگرش منفی و دست دوم است در صورتی که این علوم دارای کارکردهای مهمی در زندگی فردی و اجتماعی هستند.
نگرش کنونی به علوم انسانی باید در جامعه ما تغییر کند و شأن علوم انسانی در دانشگاهها حفظ شود. برای تأمین این منظور لازم است در دانشگاهها درباره فناوری، علم، جامعه و دین مطالعه شود و حوزههای مختلف علمی به دروس تخصصی خود اکتفا نکنند بلکه ابعاد فلسفی، جامعه شناختی و مردمشناختی تخصّصی خود را تحلیل کنند. در واقع در شرایط فعلی جهانی رشتههای مختلف علمی نه تنها باید مسائل حوزه تخصصی خود را حل کنند، بلکه باید منابع را اداره و برای آنها سیاستگذاری کرده و استفاده بهینه از فناوری در جوامع انسانی را مدنظر داشته باشند.
البته راهی که تاکنون رفتهایم، راه بیحاصلی نبوده و تجربههای بسیاری به دست آوردهایم. برای دستیابی به تصویر و تعریفی روشن از این دانشها، وظیفه و جایگاه آنها در کلیت نظام اجتماعی، لازم است ارتباط بین مردم، دولت و کنشگران این رشتهها بسط یابد. بدون یک گفت وگوی مستمر بین این سه گروه نمیتوان به تعریف دانش انسانی مناسب بافت جامعه ایران دست یافت. گروهی که متولی این گفت وگوها است، جزء کنشگران علوم انسانی نمیتواند باشد. کنشگران این علوم ناگزیر باید مساله غایت، تعریف و تلقیهای مختلف از این دانشها را به بحث و گفت وگوی جمعی با جامعه و دولت بگذارند تا از دل این گفتگوها راه این علوم برای توسعه درونزا فراهم شود.
یافتههای تحلیل
با توجه به نکات مشترک برآمده از مصاحبههای نیمهساختاریافته ادراک شرکتکنندگان در مورد ناکارآمدی علوم انسانی در دانشگاههای ایران، مقوله اصلی در چند مرحله به طور مجزا قابل طرح است. مقولات استخراج شده، تعریف، اجزاء، ویژگیها و دیگر اشخاص موجود در هر مفهوم را به تفکیک بیان میکند، شاهد مثالها، ارتباط مقولات مرتبط و تحلیل آنها آورده شده است.
یافتههای پژوهش حاکی از آن است که دیدگاه دانشجویان در مورد علل ناکارآمدی علوم انسانی در دانشگاههای ایران را در سه محور پدیدار ساختهاند.
الف) عوامل انسانی: مصاحبههای دانشجویان در مورد عوامل انسانی اینگونه است.
- ما تا زمانی که هویت حوزه علوم انسانی را برای جامعه دانشگاهی تعریف نکنیم، نمیتوانیم انتظار پیشرفت و توسعه از این حوزه را داشته باشیم. علوم انسانی باید با هویت مستقل شناخته شود. اینکه ما فارغالتحصیلهای علوم انسانی چه میگوییم و چه تفکرهایی در مورد آینده حوزه علوم انسانی داریم، در واقع به نوعی از هویت رشته علوم انسانی پردهبرداری میکنیم. تصویر ارائه شده از علوم انسانی تصویر غلط و ناصوابی است. جامعه امروزی برای بالندگی نیاز دارد که در این حوزه سرمایهگذاری جدی داشته باشد.
- واقعیت این است که تصویر اجتماعی ارائه شده از حوزه علوم انسانی این مطلب را به مخاطب القا میکند که برای کسب پول و موقعیت و جایگاه اجتماعی باید علوم انسانی را کنار بگذارد. این مساله و این تصویرسازی زمینه بروز نگرانیها از آینده شغلی فارغالتحصیلان و فراگیران رشتههای علوم انسانی و زمینه بروز دلسردیها، بیانگیزگی دانشجویان رشتههای این حوزه علمی است.
تصویر اجتماعی ارائه شده از حوزه علوم انسانی این مطلب را به مخاطب القا میکند که برای کسب پول و موقعیت و جایگاه اجتماعی باید علوم انسانی را کنار بگذارد.
ب) عوامل آموزشی: دانشجویان در مورد عوامل آموزشی اینگونه میگویند.
- علوم انسانی مهجور است و معلمها و استادان در به حاشیه راندهشدن این حوزه نقش اساسی را بازی میکنند. از همان ابتدا که مدرسه میرفتیم دانشآموزان تنبل به علوم انسانی نوید داده میشدند؛ یعنی به یک جهنم...! الان در دانشگاهها هم وضع همین است، انگار علوم انسانی جنس دوم یا بنجل است.
- عدم پولزایی علوم انسانی و آینده مجهول فارغالتحصیلان این حوزه اگرچه تصویر ناصوابی را القا میکند اما در جامعه ایران این تصویر ساخته و پرداخته شده عدهای غیرمتخصص است میخواهند این حوزه درجا بزند و پیشرفت نکند، میخواهند مترجم تفکرات غرب به نظر برسد. این افراد آگاهی لازم در زمینه مطالب علوم انسانی ندارند و نمیدانند چه مزایایی دارد و حل آن تا حد زیادی میتواند ارزش آموزش این علوم را بیافزاید. متاسفانه علوم انسانی آنطور که باید و شاید در مراکز علمی و دانشگاهی ما تصویرسازی نشده، بسیاری از محققان این حوزه فقط در حد قلم زدن و نوشتن به تعریف علوم انسانی کمک کردند. در میدان عمل هنوز استادان دانشگاهها با تدریس فرسایشی و دلسردکننده عامل فراری شدن بسیاری از طالبان این حوزه هستند.
ج) عوامل ساختاری و بنیادین: جواب دانشجویان در مورد عوامل ساختاری و بنیادین اینگونه است.
- درست است که آموزش عالی و دیگر نهادهای علمی و دانشگاهی در زمینه توسعه علوم انسانی سرمایهگذاری میکنند اما متاسفانه این سرمایهگذاری خیلی جدیتر، گستردهتر و اصولیتر مطرح نشده و نیست. به عبارتی بهتر بگویم هنوز حرکت نابرابری میان حوزه علوم انسانی و دیگر حوزههای علمی از جمله پزشکی و مهندسی در جریان است، نگاه تبعیضآمیز و عاری از فهم اصولی نسبت به این علوم تنشها و چالشهایی را برای فراگیران و طالبان این حوزه از علم و اندیشه را به وجود آورده است.
- دانشگاهها و مراکز آموزشی کشور ما در یک چارچوب محافظهکارانهای قرار دارند، مثل اینکه عنان این سیستم دست یک عده افراد افراطی و متعصب با ذهنیتهای بسته قرار گرفته، جهت مشخصی ندارد، نه ورودی مشخصی دارد نه خروجی مشخص دارد، آموزش عالی ایران سیاست ندارد، با راهبرد فکری افراد غیرمتخصص اداره میشود، میدان برای افراد نخبه و متخصص خالی است، اجازه حرکت بنیادین و جدیدی را به افراد نمیدهند، در این سیستم کهنه و مترجم، آیا انتظار داریم که حوزه علوم انسانی رشد کند؟ این سیستم قدیمی و کهنه، نیاز به تولد دوباره دارد اما نمیخواهند و نمیگذارند این سیستم حرکت نوینی داشته باشد.
نتیجهگیری
با توجه به یافتههای پژوهش و به منظور بهرهگیری از کارایی حوزه علوم انسانی در جهت ارتقای دانشگاهها و جوامع علمی و پژوهشی پیشنهاد میشود.
۱- سیاستگذاران و مسؤولان و مدیران نظام آموزش عالی کشور در جهت توسعه و کارآمدی علوم انسانی در دانشگاههای ایران قدم مثبتی بردارند و فعالیتهای پژوهشی و فرآیند تولیدات علمی علوم انسانی به عنوان یک حوزه علمی سرنوشتساز که خودباوری نظری و تجربی ما از نظر دینی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در گرو اعتلای دستاوردهای علمی و تحقیقاتی آن است، بهره گرفته و در جهت ارتقا و توسعه هر چه بیشتر آن تلاش کنند.
۲- کیفیت کنونی آموزش عالی به طور عام و کیفیت حوزۀ علوم انسانی به طور خاص به شدت متأثر از عوامل و شرایط محیط درونی و بیرونی مراکز دانشگاهی است. این عوامل در هر دو سطح کلان و خرد قابل توجّه هستند. بنابراین یکی از رسالتها و اهداف دانشگاهها و مراکز آموزش عالی و پژوهشی کشور باید بر آموزش و تأمین دانشآموختگان مورد نیاز در بخشهای مختلف، مشارکت در تولید و فناوری و ارتقای علمی و فرهنگی جامعه در منشور ساختار نوین وزارت علوم تجلی یافته باشد.
۳- هنوز چالشهای مهمی، نظام آموزش عالی کشور را از نیل به اهداف پیشرو باز داشته که ریشه بسیاری از آنها را باید در خود سازمان، سبک رهبری و مدیریت نظام آموزش عالی جستجو کرد. چالشهای مختلف انسانی، ساختاری، اداری و آموزشی که هر کدام موانعی را بر سر راه اصلاح و توسعه علوم انسانی در دانشگاهها به وجود آوردند و باعث کاهش سطح کیفیت علمی، آموزشی و پژوهشی را در حوزه علوم انسانی شدهاند.
۴- نظر به این که حوزه پژوهش و عملکرد پژوهشی اساتید و پژوهشگران به شدت متاثر از فراسیستمهای پیرامون خود است. بنابراین باید در راستای توسعه و تقویت فعالیتهای پژوهشی در علوم انسانی شرایطی فراهم شود که تصور مسؤولان، نگرش و ذهنیت اجتماعی منفی درباره جایگاه علوم انسانی و سودمند نبودن آن اصلاح شده و زمینهها و شرایط مناسب و مطلوب رای اجتهاد علمی و ایدهپردازی در آن فراهم شود.
باید شرایطی فراهم شود که تصور مسؤولان و نگرش و ذهنیت اجتماعی منفی درباره جایگاه علوم انسانی و سودمند نبودن آن اصلاح شود.
۵- تامل در کارایی حوزه علوم انسانی در مراکز علمی و دانشگاههای ایران در گرو آسیبشناسی عوامل مؤثر بر ناکارآمدی پژوهش در حوزه مورد بحث و هم مستلزم استقرار بسترهای سختافزاری، نرمافزاری و مغزافزاری متناسب با شأن و جایگاه این حوزه علمی است که از دید اهل نظر در مجامع تصمیمگیری، سیاستگذاری و برنامهریزی آموزش عالی کشور مغفول واقع شده است.
۶- مساله دیگری که حوزه علوم انسانی با آن روبهرو است، بومیسازی علوم انسانی به معنای مطالعه و بررسی مقتضیات جامعه، هنجارها، ناهنجاریها، رفتارها و تطبیق علوم انسانی براساس نیاز فرهنگ جامعه است. برای رسیدن به این هدف ابتدا باید الگوی مشخصی از تحول داشته باشیم و براساس آن الگو پیش برویم.
پینوشت:
۱. بهشتی، بتول و دیگران. «ناکارآمدی علوم انسانی در دانشگاههای ایران بر اساس تجربه زیسته دانشجویان: یک پژوهش پدیدارشناختی»، فصلنامه علمی-پژوهشی سیاست علم و فناوری، سال چهاردهم، شماره ۲، تابستان ۱۴۰۰.