اما در این میان، جدا از آنکه خانواده های بسیاری داغدار شده اند و شغل های بسیاری از کف رفته اند و کودکان بسیاری از جست و خیز، منع شده اند، برنامه های فرهنگی و هنری که حال جامعه را خوش می کنند هم دچار ناخوشی شد.
سالن های سینما، محدود و بعد، تعطیل شد. گالری ها، بی رونق و آنگاه، بسته شد. کنسرت های موسیقی، بی صدا و بی تماشاچی ماند. سالن های نمایش هم، خالی از حاضران. همچنین کتابفروشی ها، در غصه دیدار کتابخوان ها ماند و موزه ها هم کسوت تعطیلی به تن کرد.
آخرین روزهای سال ۱۳۹۸، آرام آرام در کنار تحریم های تازه، کرونا بر همه شئون زندگی مردم، استیلا یافت و امیدها، توخالی از آب درآمد. گفته بودند که با رسیدن فصل گرما، کرونا بی حال می شود و فرصت به درآمدن از کمندش، فراهم. اما وعده ها، پر از خالی بود. سن سال، به ۹۹ رسید. غول قرنطینه آمد. کوچه ها خالی شد. هنرمندان، دست به دامان فضای مجازی شدند. کنسرت های آنلاین، پا گرفت. دوران قحطی تماشاگر، فرا رسید.
علیرضا قربانی، کیهان کلهر، همایون شجریان و هنرمندان دیگر، برای مردم در جاهای مختلف، کنسرت های آنلاین برگزار کردند. استقبال هم شد اما دلتنگی ها، باقی ماند.
پاییز ۹۹ خزان موسیقی ایران شد. بغض، پشت بغض. محمدرضا شجریان رفت. اوج ناکامی صدای ایران. سال بد، با اوج قرنطینه به پایان آمد. سکوت، جری تر شد. هموطنان، یک به یک پر پر شدند. واکسن، قطره قطره، بی تدبیری اما خروار خروار.
سال ۱۴۰۰ آمد. خسته و بی خیال. رفتنی ها، چمدان ها را بسته اند. آماده رفتن. احساس در فراموشی. موسیقی در خاموشی. چند کنسرتی به صورت آنلاین، اجرا شد. اما موسیقی مجازی، چنگی به دل های گرفته نمی زند. آمار فوتی ها، هر روز، بالاتر از دیروز. واکسن هم انگار قدغن. عبدالوهاب شهیدی با آن صدای بهشتی اش، در اردیبهشت، عسرت موسیقی ایران را بیشتر کرد.
آخرهای خرداد، مردم انتخابی دیگر کردند. دولت سیزدهم، آرام آرام، آماده عمل شد. مرداد رسید. گرما به اوج. قطعی برق، بی پروا. مردم بی حوصله. دولت تازه، شروع به کار کرد. واکسن آمد. آمار مرگ و میر، سقوط کرد. هوای کوچه ها، با عبور آدم ها، صاحب نسیم شد. سالن های موسیقی، از محاق به در آمدند آرام آرام. مدیران، وعده روشن کردن چراغ کنسرت موسیقی را دادند.
چهاردهمین جشنواره موسیقی نواحی ایران هم در اواخر مهر و اوایل آبان ماه در شهر کرمان برپا شد. دبیرخانه اش هم دائمی. در همان شهر.
سالن «دهلوی» هم با یاد و خاطره استاد حسین دهلوی آهنگساز نامدار کشور با حضور جمعی از هنرمندان موسیقی کشور در بنیاد رودکی افتتاح شد. جایی تازه برای اجرای موسیقی جدی.
صفشکن از راه رسید. پس از حدود دو سال از آغاز یکه تازی کرونا، بالاخره در یکم دی ماه ۱۴۰۰، نخستین کنسرت حضوری در تالار وحدت برگزار شد. «رکوییم موتزارت» نام داشت به رهبری «بردیا کیارس». پس از آن، یک به یک کنسرت ها، اجرا شدند.
ایران جوان، از دست کرونا، پیر نشد. پانزدهمین جشنواره ملی موسیقی جوان هم در آخرین روزهای دی ماه برگزار شد. در این رویداد، نغمه هایی در بیش از ۱۰۰ شاخه مختلف ساز و آواز به صدا در آمد.
اتفاق تلخ سال ۱۳۹۹ در حوزه موسیقی، عدم برگزاری جشنواره سی و ششم فجر به صورت حضوری بود. اما جشنواره سی و هفتم؛ با ظرفیت ۳۰ درصدی و با همه بیم ها و امیدها، برگزار شد. ۱۶۹۰ هنرمند هم در آن هنرنمایی کردند. ۱۱ استان دیگر هم میزبانی کردند این واقعه را. از ۵ کشور هم گروه و هنرمند میهمان داشتیم. در تاریکی پاندمی، نور امید واقعی، بر قلب ها تابیده بود.
اینک نوبت صدور نغمه و امید بود. ارکستر بنیاد رودکی به رهبری بردیا کیارس به لبنان رفت. به بیروت. عروس خاورمیانه. اواسط اسفندماه ۱۴۰۰. هنرمندان ایرانی در سالن یونسکو برای لبنانی ها برنامه اجرا کردند.
نخستین جشنواره ملی موسیقی «نوای مهر» هم در اواسط اسفندماه برگزار شد. ۲۱ گروه هم در دو روز و دو تالار، برنامه هایشان را اجرا کردند. فصل استیلای موسیقی کامل شد.
واکسیناسیون، با جدیت پیگیری شد و نوروز ۱۴۰۱؛ آغاز قرن جدید، شروعی تازه برای ایران اسلامی بود. آمار فوتی ها، به سرعت، به صفر نزدیک شد. کنسرت ها در سراسر کشور، به صورت حضوری و با تمام ظرفیت آغاز به کار کرد. چه نوروزی شد، نوروز امسال!
حالا، به مدد همت بلند دولت مردمی، واکسینانسیون گسترده ای در سراسر کشور انجام شد و علاوه بر رونق دوباره شغل ها و حوزه های مختلف اجتماعی، موسیقی نیز بی کم و کاست، رو در رو، زنده، واقعی و پراحساس، به علاقه مندان و هنردوستان، خدمات می دهد. کنسرت های پرشماری در سه ماهه نخست قرن جدید، میهمان ایران شده است و نغمه های تازه، آسمان وطن را پرشور کرده است.
ویروس منحوس کرونا، با همه دشواری ها و داغ هایش، آخرین نفس هایش را می کشد. ایران، جوان تر شده است و سازها، خوش نواتر. سیاهی سکوت و سردی بی تدبیری، مانده است برای زغال های خیس و بی خاصیت آن روزهای سخت.