۲۰ ژوئن (۳۰ خرداد) هر سال در سراسر جهان پاس داشته می شود و از مظلومیت افرادی که برای گریز از درگیری یا آزار مجبور به فرار از کشورشان شده و می شوند، تجلیل می شود تا فرصتی برای ایجاد همدلی و درک مشکلات پناهندگان و ارج نهادن به تاب آوری آنها در بازسازی زندگی هایشان باشد.
این روز برای اولین بار در ۲۰ ژوئن سال ۲۰۰۱ میلادی با گرامیداشت پنجاهمین سالگرد کنوانسیون ۱۹۵۱ مربوط به وضعیت پناهندگان در سطح جهان نامگذاری شد، اما در ابتدا و قبل از آنکه مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسماً در دسامبر سال ۲۰۰۰ میلادی آن را به عنوان یک روز جهانی تعیین کند، این روز به عنوان "روز پناهندگان آفریقا" شناخته می شد.
این در حالی است که آمریکا در ۷ اکتبر همان سال (۱۵ مهر ۱۳۸۰) به بهانه واهی سرکوب گروه تروریستی القاعده و حذف گروه طالبان از قدرت در افغانستان {که زمانی خود موجد آن بود تا در برابر اتحاد جماهیر شوروی (سابق) بایستد} بعد از حوادث ۲۰ شهریور ۱۳۸۰ (۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱) در آمریکا و فروریختن برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک در قالب یک ائتلاف (به اصطلاح) جهانی به افغانستان لشکر کشی کرد تا زمینه آوارگی تعداد بیشتری از شهروندان آن کشور به خارج از میهن شان را فراهم آورد، جنگی که دو دهه طول کشید و بیش از یک سوم جمعت این کشور آسیای میانه را به آوارگی کشاند.
در واقع باید اذعان داشت که بخش عمدهای از بحران انسانی و اقتصادی امروز افغانستان، ناشی از اشغال ۲۰ ساله این کشور توسط آمریکا و حضور بیگانگان بوده است در حالی که برخی از کشورهای همسایه به ویژه جمهوری اسلامی ایران از معدود کشورهایی بوده و هست که صادقانه خواهان حل بحران افغانستان از طریق گفت وگوهای سیاسی بدون مداخله خارجی هستند، چرا که به خوبی به آینده اقدامات اشغالگرانه غربی ها در این کشور و ابعاد آوارگی شهروندان این کشور در کشورهای همسایه آگاه است.
به خوبی شاهدیم که چگونه همین مدعیان حقوق بشری با جنگ افروزی در نقاط مختلف جهان از جمله در اوکراین و عراق و بطور مشخص در افغانستان صرفا با صدور قطعنامه هایی تنها به ابراز نگرانی برای وضعیت مردم افغان و پناهجویان آن بسنده می کنند و نه تنها برای حل واقعی مشکلات مردم آن و مقابله با بحران انسانی در این کشور اقدامی صورت نمی دهند و اموال و دارایی هایی مردم این کشور را بلوکه می کنند حتی به کشورهایی چون جمهوری اسلامی که سال ها با مهرورزی میزبان میلیون ها شهروند کشور همسایه است نیز کمک نمی کنند.
در هر حال غربی ها جنگی را در افغانستان به راه انداختند، جنگی که با اهداف اقتصادی و سیاسی خاص توسط دولت وقت آمریکا در افغانستان شکل گرفت تا امنیت شهروندان آنرا زیر سوال ببرد، در حالی که براساس توافق بین المللی، هرکسی همچون یک افغانستانی که به خاطر بحران اجتماعی و اقتصادی و آزار و اذیت، درگیری و نقض حقوق بشر ناشی از آن از میهن خود فرار کند، به عنوان یک پناهجو این حق را دارد تا امنیت را در کشور دیگری جستجو کند. چون در واقع آنچه همچنان جهانی باقی میماند حق "به دنبال امنیت بودن" است.
به اعتقاد کارشناسان، امروزه مهاجرت ها در سطح جهان بیشتر به دلیل گسترش مشکلاتی است که مردم کشورها بهطور روزمره در کشورشان با آنها مواجه هستند از جمله تغییرات آب و هوایی و بیکاری ناشی از رکود اقتصادی طولانی مدت؛ اما جنگهای بین کشورها، جنگهای داخلی، سرکوب ها، قربانی کردن گروههای به لحاظ نژادی سرکوب شده نیز از جمله مهمترین دلایل مهاجرت شهروندان یک کشور به خارج از مرزهای کشورشان است.
آمارهای نشان می دهند امروزه بیش از ۲۸۱ میلیون مهاجر در سراسر جهان وجود دارند که زادگاهشان را ترک کردهاند. پناهجویان کشورهایی که به رغم ثرورت کشورشان، به دلیل جنگ افزوری های قدرت های بیگانه با اهداف اقتصادی در کشورشان، از داشته های خود محروم شده اند و سرانجام در راه یافتن فرصت های زندگی بهتر جلای وطن پیشه کرده تا شاید دولت های دیگر و به ویژه همین کشورهای مهاجم آنها را پناه دهند.
فیلیپو گراندی، رئیس کمیساریای عالی آژانس پناهندگان سازمان ملل پنجشنبه گذشته در یک نشست خبری در ژنو اعتراف کرد که در یک دهه گذشته، سالی نبوده که آمار آوارگان در جهان رو به افزایش نبوده باشد. حالا یا جامعه بینالمللی برای رسیدگی به این فاجعه انسانی با هم در مورد حل اختلافات و یافتن راهحلهای پایدار اقدام خواهند کرد یا این که همین روند وحشتناک ادامه خواهد داشت که البته بررسی عمیق وضعیت اجتماعی و اقتصادی در سطح جهان احتمال گزینه دوم را بیشتر می داند.
گراندی در خصوص تعداد آوارگان در جهان گفت: امروز از هر ۷۸ نفر در جهان یک نفر آواره شده است و این یک «نقطه عطف دراماتیک» است که یک دهه پیش کمتر کسی انتظارش را میکشید.
آژانس پناهندگان سازمان ملل متحد به تازگی با استناد به دادههای بانک جهانی اعلام کرد که در مجموع، ۲۳ کشور با جمعیت ۸۵۰ میلیوننفری با «درگیری و منازعه های متوسط یا شدید» مواجه شدند، منازعه هایی که شهروندان آن کشورها را به خارج از وطن خود سوق داده است.
امروزه از جمله کشورهای جهان که پناهجویان زیادی را به سراسر جهان به ویژه به کشورهای همسایه خود روانه کرده است، افغانستان است که سال ها تحت اشغال همین قدرت های فرامنطقه ای بوده و بی توجهی جامعه جهانی به سرنوشت مردم مظلوم آن موجب شده است مشکلات عدیده ای را هم برای آن جامعه و هم برای کشور همسایه آن یعنی ایران به همراه آورده است.
چون ایالات متحده آمریکا به مدت ۲۰ سال به بهانه های واهی افغانستان را به اشغال خود در آورد و جان ۱۷۴ هزار شهروند آن از جمله بیش از ۳۰ هزار غیرنظامی این کشور را گرفت و نزدیک به یک سوم جمعیت تقریبا ۳۴ میلیونی آنرا به عنوان پناهجو در کشورهای همسایه و جهان آواره کرد و بیش از نیمی از آن ها گرسنگی کشیدند که این به یک فاجعه انسانی نادر در جهان تبدیل شده است.
آمریکا به کمک همپیمانان خود در پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) این کشور را درهم شکست و آینده یک نسل را ویران کرد و در پایان نه تنها از آن جا خارج شد، بلکه تنها پولی که مردم افغانستان با آن می توانستند زندگی کنند را نیز بلوکه کرد. این به طور کامل وحشیگری و ظلم مضاعف به اصطلاح «نظم بین المللی مبتنی بر قوانین» تحریفی ایالات متحده را آشکار می کند.
در واقع پس از پایان دو دهه اشغالگری آمریکا در افغانستان و خروج غیرمسئولانه نظامیان آمریکایی و اروپایی از این کشور جنگ زده در آسیای میانه، شرایطی به مراتب وخیم تر را برای مردم این کشور به ارمغان آورد و بحران پناهجویان را در این کشور تشدید کرد به گونه ای که این دسته از پناهجویان باری مضاعف بر دوش کشورهای مختلف جهان به ویژه کشورهای همسایه و بطور خاص ایران هستند.
شواهد نشان می دهد که سیاستمداران غربی با توجه به مسئولیت اخلاقی خود در قبال نقشی که در بدبختی و فلاکت مردم افغانستان داشته اند، تاکنون اقدام نسبتا کمی در کمک به رفع این بدبختی ها داشته اند و به جای کمک به خروج از بحران پناهجویان افغان، سعی در سیاسی کردن چنین بحرانی دارند.
با وجود اینکه تقریبا دو سال از جنگ و اشغالگری غرب در افغانستان و ویرانگری در آن می گذرد، اما با توجه به نقش فعال کشورهای غربی در چنین مداخلات نظامی، سرنوشت شهروندان افغان باید تاکنون به یکی از دغدغه های جوامع و سیاستمداران غربی تبدیل می شد، اما شواهد حاکی است که نه تنها تبدیل نشد بلکه سرنوشت مردم مظلوم این کشور با اهداف خاص کاملا به فراموشی هم سپرده شد و می شود.
این دسته از سیاستمداران غربی که همگی عضو ناتو هستند تاکنون اقدام چندانی برای کمک به افغان ها انجام نداده اند. فرانسه و انگلیس صرفا تا بدانجا پیشرفت رفته اند که پیشنهاد ایجاد منطقه امن تحت کنترل سازمان ملل را در کابل برای کسانی که به دنبال فرار از حکومت طالبان هستند ارائه داده اند.
اما برای کشوری مانند افغانستان که به استناد گزارش های هفتگی نهادهای وابسته به سازمان ملل و نهادهای حقوق بشری منطقه ای با فاجعه فوری انسانی مواجه است و حجم بالایی از مردم آن به دنبال پناهندگی هستند این مذاکرات و پیشنهادات کافی نیست. بدتر اینکه برخی از سیاستمداران اروپایی از بحران افغان ها به عنوان فرصتی برای نیل به اهداف سیاسی خود سوء استفاده می کرده و می کنند.
بطور مثال تقریبا یک سال قبل بود که "نایجل فاراژ" رهبر راست افراطی انگلیس که کشورش به عنوان استعمار پیر سال ها در افغانستان جولان داده است، مساله موج اسلام گرایی را بهانه کرده بود. او می گوید اکنون شاهد موج جدیدی از افرادی هستیم که از افغانستان خارج می شوند و تاکنون با تعداد زیادی از پناهجویانی مواجه هستیم که نمی توانیم آنها را مدیریت کنیم. از کجا می توان فهمید که افغانی ها و دیگر گروه های تندرو از این مسیر برای اعزام نیروهای تروریستی خود به کشور ما استفاده نمی کنند؟
چندی نگذشته بود که "ماتئو سالوینی" رهبر گروه راست افراطی و وزیر کشور سابق ایتالیا نیز دیدگاه فاراژ را تایید کرده بود و به همراه دیگر رهبران اروپایی به لفاظی های ضد مهاجرتی و علنا خصومت آمیزی علیه افغان ها پرداخت تا جایی که امانوئل مکرون رئیس جمهوری فرانسه نیز در ۲۶ مرداد گذشته گفت فرانسه باید از خود در مقابل موج مهاجران افغان حفاظت کند. سباستین کورتس صدر اعظم اتریش نیز پیشنهاد داده اروپا باید مهاجران افغان را که قصد عزیمت به اروپا دارند در کشوری ثالث نگهداری کند. وی ۲۲ اوت (۳۱ شهریور) گذشته گفت: به مردم افغانستان باید در کشورهای همسایه این کشور کمک شود.
موضع اتحادیه اروپا در قبال وضعیت افغانستان و بلایی که دامان مردم این کشور را گرفته است ظاهرا شبیه مواضع راست افراطی است. جورجیا ملونی از حزب راست افراطی برادران ایتالیا که دارای گرایشات نئوفاشیستی است در همان ایام پیشنهاد داده بود ایجاد این باور در میلیون ها افغان که می توانند به غرب عزیمت کنند «تمسخر بدبینانه» است و اروپا باید به جای ایجاد چنین باوری به کشورهای همسایه افغانستان برای میزبانی مهاجران کمک کند.
چنین پیشنهادهایی برای مدیریت بحران مهاجرت و حمایت انسانی از طریق تشکیل مناطق امن و مراکز نگهداری کنار ساحلی موضوع جدیدی نیست. اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۶ میلادی توافقی را با ترکیه امضا کرد که شامل موافقت آنکارا برای توقف ورود پناهجویان به اروپا بود. این توافق همچنین شامل نگهداری همه مهاجران نیازمند حمایت بین المللی به ازای اختصاص چندین میلیون دلار برای میزبانی از مهاجران بود. اما این توافق به ثبات و امنیت مهاجران و پناهجویان در ترکیه منجر نشد. آنکارا بارها اروپا را متهم به نقض وعده هایش کرد و تهدید کرد که اگر حمایت بیشتری از سوی این قاره دریافت نکند همه مهاجران را به اروپا باز می گرداند. در نتیجه، میلیون ها مهاجر و پناهجوی آسیب پذیر افغانستان در یک وضعیت سردرگم و بدون آینده ای مطمئن قرار گرفتند.
وزیر خارجه ترکیه تاکنون به روشنی گفته است که کشورش دیگر درباره توافق فاجعه بار مشابهی بعد از خروج آمریکا از افغانستان توافق نخواهد کرد.
شبکه تلویزیونی الجزیره قطر به تازگی با اشاره به وظیفه اخلاقی و ارزش های اتحادیه اروپا در ادعای آزادی، دموکراسی، برابری، حاکمیت قانون و حقوق بشر نوشت: صادر کردن بحران مهاجرت به کشورهای ثالث و لفاظی های ضد مهاجرتی می تواند دستاوردهای سیاسی سریعی برای رهبران اروپا داشته باشد اما این راهبردها همان طوری که در گذشته هم بارها مشاهده شده است در بلند مدت راه به جایی نخواهد بود. تلاش ها برای ایجاد اروپایی محکم باعث امنیت آن نخواهد شد و برعکس باعث ایجاد حس تنفر در مرزهای این اتحادیه خواهد شد و گذشته از این اتحادیه اروپا را بیش از پیش از کشورهای دیگر جهان جدا خواهد کرد.
این رسانه نتیجه گرفت: اکنون وقت آن رسیده که اروپا سیاست مهاجرتی مسئولانه ای را اتخاذ کند که به مسئولیت های اخلاقی آن در قبال مردمی که تحت تاثیر تصمیمات سیاسی اروپا هستند پاسخ دهد و بازتاب ارزش های واقعی اروپا باشد. بحران افغانستان می تواند آغازگر مسئولیت جدید اتحادیه اروپا در قبال همه انسان ها باشد.
تحلیلگران معتقدند سیاست جدید اتحادیه اروپا در قبال مهاجران کشورهای آسیایی همچون افغانستان، سوریه و عراق و یا کشورهای آفریقایی چیزی جز اتخاذ سیاستی دوگانه در برابر خیل عظیم پناهجویان از کشورهایی نیست که به وجود آورنده جنگ و ویرانی و در نتیجه به راه افتادن موج پناهجویان به کشورهای دیگر نیست.
چندی پیش بود که "انس عبده" رئیس کمیته مذاکرهکننده سوریه در مصاحبه با رسانهها از استاندارد دوگانه کشورهای غربی ابراز ناراحتی و ناامیدی کرد و گفت: جهان در سوریه شاهد قتل عام در کل یک کشور است و بسیاری از کشورهای غربی در آن مشارکت کردهاند و این در حالی است که در اوکراین تمام جهان غرب در حال حمایت از مردم این کشور است.
۱۵ مارس (۲۴ اسفند) یازدهمین سالروز شروع بحران سوریه بود و بر اساس اطلاعاتی که سازمان ملل اخیرا منتشر کرد دستکم ۳۵۰ هزار نفر در طی ۱۱ سال گذشته جان خود را در این کشور آسیایی از دست دادند، بیش از ۱۲ میلیون نفر چندین بار آواره شدند و ۱۴ میلیون غیرنظامی به کمکهای فوری بشردوستانه نیاز دارند.
این در حالی است که «آنتونیو گوترش» دبیرکل سازمان ملل متحد از همه طرفهای جنگ سوریه خواسته بود تا اقدامات عینی برای تسریع روند سیاسی و پایان بخشیدن به رنج مردم سوریه اتخاذ کنند.
با این همه این درخواست گوترش در دنیای غرب آن چنان مورد توجه قرار نگرفته است. چون در حال حاضر ایالات متحده و غرب بر موضوع اوکراین تمرکز کردهاند. در مقایسه با تلاشهای خونسردانه در سالهای اخیر در قبال آوارگان سوری، غرب برای پناهجویان اوکراینی به شکل عجیبی همدردی نشان میدهد و در واقع بطور عمد از پناهجویان سوری و افغانی غافل مانده است.
برخی سیاستمداران و رسانههای غربی حتی از ظاهر، رنگ پوست، نژاد و … به عنوان یک معیار قضاوت استفاده میکنند و پناهجویان اوکراینی را در مقایسه با پناهجویان آسیایی همچون افغان ها، خاورمیانه و آفریقا مقایسه به شکل ضمنی بالاتر و ارجحتر میدانند.
برای مثال یک رهبر اروپایی سه ماه قبل گفته بود: این پناهجویان (اوکراینی) با آنهایی که قبلا با آنها تماس داشتیم، تفاوت دارند. اینها تماما اروپایی، باهوش و تحصیلکرده هستند. در موجهای قبلی پناهندگان برخی از آنها ممکن بود تروریست باشند.
«چارلی داگاتا» خبرنگار شبکه آمریکایی «سی بی اس» در کییف گفت: اینجا کشوری نیست که مثل عراق و افغانستان دههها مشغول درگیری باشد. اینجا کشوری نسبتا متمدن و از شهرهای اروپایی است.
این اظهارات نشان دهنده تعصب نژادی ریشهدار ایالات متحده و غرب و استکبار «اروپامحور» است. آنها مشغول استانداردهای دوگانه در قبال پناهندگان و در قبال اقدامات بشردوستانه هستند و با این رویکرد زخمی دیگر بر پیکر پناهجویان در خاورمیانه زدند.
در پی همین سیاست های دوگانه غرب در برابر پناهجویان برآمده از جنگ های به وجود آمده در سراسر جهان توسط آمریک و کشورهای غربی بود که انجمن روزنامه نگاران عرب و خاورمیانه» اخیرا با صدور بیانیهای تعصب رسانههای غرب را محکوم کرد چرا که به باور آنها جنگ در خاورمیانه امری «عادی» است.
«فخرالدین آلتون» مدیر ارتباطات نهاد ریاست جمهوری ترکیه چندی پیش در این باره گفت: برخی سیاستمداران اروپایی وقتی میخواهند به اوکراین اشاره کنند میگویند اینا مردمی هستند که از جنگ فرار میکنند اما در باره سوریه میگویند مردمی هستند که قصد دارند از کانالهای غیرقانونی وارد اروپا شوند. این دیدگاه پر از تناقض واقعا تاسف بار است.
آنچه مردم جهان را متعجب میکند این است که وقتی آمریکا بی رحمانه مردم بیگناه را میکشت و فاجعه بشری در سوریه، افغانستان و دیگر کشورها به راه میانداخت چرا رسانهها و سیاستمداران غربی برآشفته نمیشدند؟ چرا حالا پرچم بشردوستی را اوکراین بالا گرفتهاند و دلشان به درد آمده است؟
به همین دلیلی هم بود که «کلر دالی» یکی از اعضای پارلمان اروپا زبان به حقیقت باز کرد و گفت: اوکراین مثل افغانستان نیست فقط به این دلیل که طرف تجاوزگر در افغانستان ایالات متحده بود.
همانطور که دالی گفت ایالات متحده جنایات فراموش نشدنی در افغانستان مرتکب شد. آمریکا طی ۲۰ سال جنگ در افغانستان بی رحمانه بسیاری از مردم بی گناه را کشت و در نتیجه هزاران نفر جان خود را از دست دادند. بر اساس آمار سازمان ملل در ماه اوت سال گذشته پس از آنکه ارتش آمریکا عجولانه افغانستان را ترک کرد ۲۳ میلیون نفر در گرسنگی شدید قرار گرفتند به گونهای که ۹۵ درصد آنها قادر به تامین وعدههای غذای اصلی خود در روز نیستند.
زمانی که آمریکاییها افغانستان را ترک میکردند، دو نوع بحران فوری توسط همه کسانی که حتی از راه دور با افغانستان در ارتباط بودند پیشبینی میشد. اول، نشانه روشنی وجود داشت که بازگشت حکومت طالبان باعث ایجاد هرج و مرج سیاسی-اجتماعی در این کشور می شود. و دوم، کشور به دلیل احتمال تعلیق کمک ها به افغانستان، وارد یک بحران اقتصادی خواهد شد که همه و همه خود عامل تقویت موج مهاجرت ها از این کشور شده و می شود.
پس از سقوط دولت افغانستان، نخبگان و شخصیت های علمی زیادی افغانستان را ترک کردند و به کشورهای غربی پناهنده شدند. متاسفانه وضعیت این مهاجرین در همان کشورهی غربی نیز به شدت خراب است و در حال حاضر بدون سرنوشت در کمپ ها بسر می برند و حتی سرنوشت ۷۶ هزار افغان مترجم یا مشاور ارتش آمریکا در دوران اشغال افغانستان در آمریکا هنوز نامعلوم است، چه برسد به افغان هایی که با آمریکایی ها و در واقع غربی ها همکاری نکرده بودند.
علاوه بر این، آمریکا بدون هیچ شرمساری ۷ میلیارد دلار از پول مردم افغانستان را اختلاس کرده است. به راستی چرا کشورهای غربی که اکنون دلسوز اوکراین و مردم آن شدهاند به این دزدی اشارهای نمیکنند؟ حس همدردی آنها کجاست؟
البته این تبعضی و سیاست های دوگانه آمریکا و غربی ها در قبال مهاجران، صرفا به تبعیض علیه اتباع کشورهای آسیایی و افریقایی نمی شود، چون سه ماه قبل بود که "آندرس مانوئل لوپز اوبرادور" رئیس جمهوری مکزیک نیز خطاب به رهبران آمریکا گفت از اینکه کنگره آمریکا با چه سرعتی کمک به اوکراین را تصویب کرد، شگفتزده شد. رئیس جمهور مکزیک در این مورد از تبعیض گذاری میان انسان هائی که در وضعیت ناگواری قرار دارند انتقاد کرد و گفت که حمایت وعده داده شده به آمریکای مرکزی پس از چهار سال هنوز هم پرداخت نشده است.
در ۲۲ مارس، رئیس جمهوری مکزیک، آندرس مانوئل لوپز اوبرادور ایالات متحده را به دلیل بی مسئولیتی و کندی که برای حل بحران مهاجرت در آمریکای مرکزی در پیش گرفته است، انتقاد کرد. او در کنفرانس مطبوعاتی صبح سه شنبه (دوم فروردین) خود از سرعت و سطح کمک های آمریکا به اوکراین و سرعت تصویب آن در کنگره آمریکا ابراز شگفتی کرد.
در ۱۶ مارس، جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده، بسته کمکی جدیدی به اوکراین به ارزش حدود ۸۰۰ میلیون دلار اعلام کرد. این تصمیم پس از کمک نظامی ۲۰۰ میلیون دلاری که قبلاً اعلام شده بود گرفته شد. در مجموع آمریکا یک میلیارد کمک مالی به کی اف را تصویب کرد.
در واقع باید گفت از جنگ افغانستان گرفته تا سوریه و همین بحران اخیر در اوکراین، ایالات متحده نقشی ننگین بازی کرده است.
آن سیاستمداران و رسانههای آمریکایی و غربی که انصاف و عدالت را تبلیغ میکنند بهتر است استکبار و تعصب خود را کنار بگذارند و با رنج و غم پناهجویان در خاورمیانه روبرو شوند و بیش از این از حقه کثیف «استاندارد دوگانه» سوءاستفاده نکنند.